هی بغض روی بغض تلنبار میکنم
در خانهای که نیست، غم انبار میکنم
با قرص ماه و جرعهای از نورِ «یا طبیب»
فکری برای کودک تبدار میکنم
از زخمهای تازه، سحر سیر میشوم
با زخمهای تازهتر افطار میکنم
دلتنگ و دلشکسته به تکثیر میرسم
از بس که مثل آینه رفتار میکنم
چادرنشین دشت بلایم که عاقبت
با عشق، روز واقعه دیدار میکنم
طوفان نوح میشوم و در رکاب صبح
با کافران شبزده پیکار میکنم
تا بعد من ادامهٔ فریاد من شوند
روی صدای چلچلهها کار میکنم
فرزند کوههای بلندم که سالهاست
یک نام را شنیده و تکرار میکنم
باری اگر که عشق تو جرم است، باک نیست
ای قدس! من به جرم خود اقرار میکنم
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین
#غزه
@fatemeh_arefnejad