این داستان: حریفت اونه!
سالها پیش خواب دیدم امام زمان ظهور کردن و من و یه عده پسر جوون دیگه تو یه خیابون وایسادیم. شب هم بود. ما می دونستیم یا خبردار شدیم که امام چن تا خیابون اون ورترن. من و اون جوونا به سرعت رفتیم به سمت اون خیابون و من به عادت همیشگیم تو بیداری، برای سریع تر رسیدن به مقصد گام هام رو بلند بلند برمی داشتم. پیچیدیم تو یه خیابون دیگه و وقتی واردش شدیم یه دفعه دیدم چن تا گلوله از طرف دشمن داره به طرفم شلیک میشه که همه ش از سمت چپ و راستم رد شد. با خودم گفتم اوه! اینکه بازی کامپیوتری نیست واقعیه! بعد سریع پیچیدم پشت یه تیر برق قایم شدم و از دست گلوله ها در امان موندم. بعد که تصمیم گرفته بودم دیگه نرم اون خیابون موعود! گفتم خب حالا میرم تو بخش تدارکات! اونجا خدمت می کنم. تا آخر خواب هم همچین بخشی نرفتم یا اصلا وجود خارجی نداشت! (خوابامونم مثل خودمون طنزه!)
چرا این خوابو دیدم؟ احتمالا چون تو بیداری همه ش به وقت ظهور فکر می کردم و اینکه حضرت رو یاری کنم و البته همیشه هم با خودم گفتم که اصن معلوم نیست در زمان حضور چقدر یاریگر باشم و خدا نکرده برعکسش...
پویش
#حریفت_منم که خطاب به صهیون ها شروع شد دوباره منو به این فکر فرو برد. گذشته از بحث نمادین بودن این پویش، من و امثال من واقعا حریف این شیطون بچه (نوچه ی گنده ی شیطونا!) هستیم؟ یا بریم و بذاریم بقیه حریفش باشن؟ همونا که مخلصانه پیامک دادن و واقعا مرد عملن...
به نظرم مهمترین ملاک برای اینکه بفهمیم ما چقدر در زمان ظهور تابع امام زمان هستیم، عملکرد خودمون در زمان و مکان فعلی هست. یعنی هر چقدر تو زمان غیبت دل حضرت رو شاد می کنیم یا حداقل نمی شکونیم همونقدر هم در زمان حضور در خدمت حضرت هستیم. گر چه نَفَس کشیدن در کنار حجت خدا خودش کلی هدایت و معنویت میاره.
"زید بن صوحان" وقتی تو جنگ جمل در حال شهادت بود امیر مومنان علیه السلام بهش فرمود: خدا رحمتت کنه زید! تو کم هزینه و پرکار بودی.
یعنی چی؟ یعنی هی غر نمی زدی باید فلان قدر به من امکانات و امتیاز بدید تا بهتون یه کُمَکَکی بکنم و آخرشم چیز خاصی ازت درنیاد!
حالا من اینجوری ام؟ به نظرم حداقل باید اینجوری باشم. حداقلی که خیلی حداکثره. یا حق.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره بحقه علیه السلام
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#یادداشت
۱۰ آذر ۱۴۰۲
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض