جانم حسن آقا حسن، عزیز حسن، محترم حسن والا مقام در عرب و در عجم حسن ذکر لب زمین و زمان دم به دم حسن هم وقت خنده گفتم و هم وقت غم حسن یعنی که دم حسن شده و بازدم حسن روشن شده نگاه زمین باحضور او طعنه زده به پرتو خورشید نور او تعبیر می‌شود به تواضع، غرور او کوچه قُرُق شده به هوای عبور او وقتی گذاشته‌ست به‌جایی قدم حسن در طول عمر روشن خود بی‌شمار بار برداشته‌ست از سر دوش ندار، بار یعنی که او اضافه نکرده به‌بار، بار بخشیده‌است زندگی‌اش را هزاربار پس می‌توان نوشت؛ خدای کرم حسن قرآن حیّ من تویی و قاری توام از جان‌ودل به فکر هواداری توام در روز حشر منتظر یاری توام با افتخار؛ `شاعر درباری توام” هرچند گفتم از وجنات تو کم حسن هم تلخی شراب تو احلی من العسل هم بخشش و عتاب تو احلی من العسل هم رحمت و عذاب تو احلی من العسل شد مرگ در رکاب تو احلی من العسل تا پای کفر شد به دودستت قلم حسن ای کوه صبر، آینه‌ی ایستادگی در لامکان عرشی و در اوج سادگی ما را کشید عشق تو تا بی‌ارادگی نذر تو بوده‌ایم همه خانوادگی شرمنده‌ایم اگر که نداری حرم حسن مجتبی خرسندی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹