eitaa logo
حدیث اشک
5.8هزار دنبال‌کننده
33 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
حسن جانم اگر مقصدت تاخدا رفتن است ز میخانه ایوان طلا رفتن است سحر تا ضریح رضا رفتن است نجف رفتن و کربلا رفتن است در خانهء مرتضی را بزن پس از ربنایت بگو یاحسن از این خاکبوسی به بالا برس به سبحان ربی الاعلا برس به قنبر، به سلمان، به مولا برس به افطار شبهای زهرا برس فقط بوسه بر روی مصحف بزن نوه دار شد مصطفی، کف بزن بیا عیدی ات را ز طاها بگیر نخی از عبای حسن را بگیر سرت را در این خانه بالا بگیر از امروز، خرجی فردا بگیر جز اینجا به جایی دگر سر نزن که شد دیگر امشب علی، بوالحسن در این خانه امشب گرفتار باش اگر ناز دارد، خریدار باش گدا باش، اصلاً بدهکار باش بکش دردها را و بیمار باش اگر از جزامی جزامی تری به مولا کنارش گرامی تری علی را ببین، خیبرش را ببین حسن را ببین، محشرش را ببین جمل را ببین، لشکرش را ببین رجزهای یاحیدرش را ببین خدا را ببین در جدال حسن بگو شیر مادر حلال حسن کریمی که بهر خدا کار کرد پس از مرتضی عزم پیکار کرد زن فتنه را صبر او خوار کرد به حلمش معاویه اقرار کرد امامت اگر پُر بها شد از اوست اگر کربلا کربلا شد از اوست بزودی به زخمم دوا می خورد نگاهم به ایوان طلا می خورد ضریحش به دست گدا می خورد بقیعش به کرببلا می خورد اسیری ما را خدا خواسته دلم کربلا رفته ناخواسته منم آنکه از ساغرش غم گرفت از افطار با چای او دم گرفت ز دست حسن، باز پرچم گرفت از او گریه های محرم گرفت اگر خوانده ام با حسن از حسین شنیدم فقط یاحسن از حسین به این فکر کردی که جرمش چه هست حسن که روی خاک کوچه نشست خودش دیده با سیلی مرد پست دو تا گوشواره همانجا شکست حسن سوخت اما نگفت آخرش به دیوار خورده سر مادرش... رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسن جانم به نام خدای کرم‌ها؛حسن نوشته به روی دل ما حسن چنان عشق را کرده معنا حسن که مائیم مجنون و لیلا حسن نداریم معشوقی اِلّا حسن به وقت سحر،سوختن دیده شد در آن شعله ها بال من دیده شد چه ذکر خوشی در دهن دیده شد در این
یاخدا”، 
یاحسن” دیده شد رسیدیم با ربّنا تا حسن شعف با دل شیعه راه آمده چه نوری ز عرش اِلٰه آمده سحرگاهِ شامِ سیاه آمده شب نیمه‌ی ماه،ماه آمده به خورشید گویند حالا:حسن چنین ذاتِ حق‌گُستری دیده ای جمالی به این محشری دیده ای؟! همانند او دلبری دیده ای؟! پسر این‌قَدَر مادری دیده ای! خلاصه کنم..،جانِ زهرا؛حسن سخا اصل رفتار این طایفه است گداپس‌زدن عارِ این طایفه است فقیر محل یار این طایفه است نمک‌پروری کار این طایفه است همه سفره‌دارند امّا حسن...! همان دم که جود از خیالش گذشت کرامت ز حد کمالش گذشت تهی‌دست‌بودن مجالش گذشت سه بار از تمامیِّ مالش گذشت به بازی گرفته کرم را،حسن قدم‌های آغازی اش را نگاه پر و بال پروازی اش را نگاه دلِ از خدا راضی اش را نگاه بیا دست و دلبازی اش را نگاه گدا را نشانده است بالا حسن دو خط مدح در وصف دریا بگو کمی از مرامش به دنیا بگو رفیق جذامی شدن را بگو غذا دادنش را به سگ ها بگو به وللهِ آقاست،آقا..،حسن شبی جنگِ عاشق‌کُشی در گرفت دل ما تمایل به دلبر گرفت گدا دید این خانه را..،پر گرفت چُنان خصلتش را برادر گرفت؛ علی اکبرش شد سراپا حسن منم سائل مجتبای علی فدای همه بچه های علی نجف؛آرزوی گدای علی رسیدی به ایوان‌طلای علی بگو یا حسین و بگو یا حسن به تو دِین خود را ادا می کنیم میان بقیع‌ات چه‌ها می کنیم شب‌ات را شبِ کربلا می کنیم ضریحی برایت بنا می کنیم به زیبایی مشهد ما؛حسن بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
با اجازه از خداوند حسن کیست امشب رب هر بنده؟!حسن! میروم با ذوق در بند حسن `هو” نوشتم جای پسوند حسن آری آری این بود توحید من سجده کردم بر یکی! آن هم حسن! کاسه ی تقوایم امشب لب پر است گوشم از توصیه ی زاهد کر است جای ساغر خُم بیاری بهتر است این می از انگور نه! از کوثر است کیف کن امشب شب سلطانی است باده ی ناب علی مجانی است به به از این کوچه بوی نان رسید اولین فرزند آقاجان رسید برکت اسمش به هر دکّان رسید آی نوکرها خبر! سلطان رسید اولین باری که گفتم یا حسن دشت اول را گرفتم با حسن چینی خرد دلم را بند زد عقل و ایمان مرا پیوند زد یک حسن گفتم به کامم قند زد فاطمه بر صورتم لبخند زد یاحسن گفتم به ما مرهم رساند پول تو جیبی مارا هم رساند از علی تا درجمل رخصت گرفت دشت را آن جذبه و هیبت گرفت جان لشگر را به یک ضربت گرفت آن زن از ترس حسن لکنت گرفت کیف کرد آنجا علی،گفت این سخن تو معز المومنینی یا حسن! گرچه نوکر بیشتر دارد حسین عاشقانی خون جگر دارد حسین کشته مرده هر قَدَر دارد حسین.. دل به دست یک نفر دارد حسین.. ای حسینی ها حسین کربلا.. بوده خود از شیعیان مجتبی مجتبی یعنی امام کربلا سفره دار خاص ‌و عام کربلا پرشده از او تمام کربلا صلح او روح قیام کربلا تربت اعلی اگر شد موتمن.. چون به خاکش‌ خورده دستان حسن! رسم باشد بهر مردی با کرم.. سنگ قبری خوب و یک صحن و حرم پس چه شد آن نذرهای مادرم؟! پس چرا گنبد نداری دلبرم؟! دادِ ما درآمده از صبر تو کشت مارا داغ سنگ‌ قبر تو آفتاب این سمت ها اصلا نتاب وای از دست تو، وای ای آفتاب گاه تابیدی مکرر بر رباب گاه تابیدی سه روز بی حساب ما قیامت را چو هیات میکنیم از تو به زهرا شکایت میکنیم سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یابن فاطمه مثلِ شمعی که دلیلِ مرگِ یک پروانه است غربتِ یک مرد گـــاهی از درونِ خانه است دشمنان با زخمِ تیـــغ و دوستان زخمِ زبان این شروعِ ماجرایی تلخ و بی رحمانه است سفره ی افطارِ او خالیست از خودکامگــی سفره ی احســـانِ او امّا پُر و پیمانــه است بیعتِ کوفــه برایش جز غم و اندوه نیست چون وفایِ عهد در کوفه فقط افسانه است شــیرِ صفّین و جَمَــل ترسی ندارد از نبَــرد صُلحِ او جنــگِ میانِ عاقــل و دیوانـه است روزه باشی و به جــایِ آب با زهــرِ جــفا ... این فقط یک گوشه از پایانِ مظلومانه است تیربارانِ کســی کــه رفتنش هم صُلــح بود کارِ نامردی است که با جدِّ او بیگانــه است جعده تنها نیست...قاتل خاطراتِ کودکیست قاتلِ او کوچه و دیـــوار و دربِ خانـه است  ابراهیم زمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا حسن قبل از حسین شیعه بگو ابتدا حسن اِذن حسین گفتن ما هست با حسن عمریست گفته ایم به صوت رسا حسین عمریست گفته ایم بدون صدا حسن از ابتدای خلقت ما نیز قبل تر مولای ماحسین شد آقای ما حسن حاجت گرفته ایم میان عریضه ها تنها نوشته ایم به نام خدا : حسن در هرزمان که نامه ی ما پرشد از گناه تنها گذاشتند بگوییم یا حسن تنها کریم دارد از این دست خیرها انفاق کرده ثروت خود را سه جا حسن کم کرده پای تفرقه را تیغ او ز دین پِی کرده در جمل شتر فتنه را حسن می داند هرکه داشته در زندگی گره بوده همیشه حضرت مشکل گشا حسن عالم اگر حسین بگویند روی لب این بس که هست روی لب مصطفی حسن `بایک نفس تمام جهنم شود بهشت گویند اگر جهنمیان یک صدا” حسن باشد عصای پیری مادر ، پسر ولی برمادر جوان خودش شد عصا حسن  محمد داوری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یابن فاطمه کریما دستگیرا فاتحا شاها جوانمردا! بزرگا یکه تازا بی همانندا یلا فردا! چه کس مثل تو صفین و جمل را زیر و رو کرده‌است!؟ الا شیر علی فرزند زهرا بی‌هماوردا! به روی دوش داری کیسه‌ی خرما و نان هر شب تو تکرار علی هستی، اباالایتام و شبگردا! کشید از زیر پا سجاده‌ات را جهل سرداران «شگفتا و دریغا حسرتا واویلتا دردا!» از آن یک مشت نامردی که دورت بود معلوم است تو را زهر جفا از پای در می‌آورد؛ مردا! بگو هر شب فدای غربت آن قبر خاکی که بدون سایه بان خورشید میتابد بر آن فردا!  میثم کاوسی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
گل روی حسن من کویرم آمدم تا ابر بارانم کنند آتشم اما در این شبها گلستانم کنند شب به شب این در زدن ها کار خود را می کند هر چه باشم درد ، در این ماه درمانم کنند من گناهم هر چه هست از نا امیدی کمتر است غرق عصیانم ، الهی غرق غفرانم کنند مست دنیایم ولی این شب نشینی ها مرا مست ِ مست ِ مست از سبحانَ سبحانم کنند هر چه باشم از محالات است در این بارگاه بی محلی بر من و حال پریشانم کنند چهارده شب من در این خانه گدایی کرده ام تا که امشب آستان بوس حسن جانم کنند ظلمت محضم ولیکن رو به ماه آورده ام بر خدای دست و دلبازان پناه آورده ام ریخت عالم را بهم ، دست عطای مرتضی هر که را دیدم شده امشب گدای مرتضی ثانیه ثانیه امشب به گل روی حسن مرده زنده می کند دارالشفای مرتضی آی دنیا بعد از این از فقر دیگر بیمه ای آمده مشکل گشای بچه های مرتضی لشکر باطل چه آید بر سرش ، الفاتحه ... فاطمه آورده سرلشکر برای مرتضی آمده تا روزهای تلخ را شیرین کند آمده غوغا نماید پا به پای مرتضی کار تزویر و نفاق و ظلم و فتنه زار شد عالمی مبهوت این شاه و سپهسالار شد ای مبارک ماه ِ این ماه مبارک یا حسن آمدی و با تو شد جود و کرم معنا حسن آشنا و غیر نشناسد مرام فاطمیت ای دلت دریاتر از دریاتر از دریا حسن ای که بر زهرا تو اول بار مادر گفته ای ای بزرگ و ای سرآغاز بنی الزهرا حسن شیر مرد معرکه ، سردار صفین و جمل هر کسی که با تو در افتاد شد رسوا حسن ای که زد صلح تو طعنه تا ابد بر هر چه جنگ هر چه آید پیش ، باشد پرچمت بالا حسن اولین شاگرد و شاگرد اول مولا تویی مرشد شیران بی تکرار عاشورا تویی ای همیشه چاره سازم دوستت دارم حسن سرور بنده نوازم دوستت دارم حسن همدمم ، سنگ صبورم ، ای پناه آخرم محرم هر درد و رازم دوستت دارم حسن مهربان آقای من یک بار هم در خانه ات رد نشد دست نیازم دوستت دارم حسن بارها با نام تو در طرفه العینی فقط طی شده راه درازم ،دوستت دارم حسن هر که خواهد هر چه گوید من مسلمان توام ای نیازم ای نمازم دوستت دارم حسن من به مردم گفته ام دارم رفاقت با حسن آبرویم را نبر روز قیامت یا حسن یا معزالمومنین ای خسته از کفارها آمده جانت به لب از ظاهرا دین دارها آی لعنت تا قیامت بر مرام روزگار هیچ کس یاور نشد بر یاور بی یارها هم به مسجد ، هم به خانه ، هم میان کل شهر خوب حقت را ادا کردند ای ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من زمان زندگی ات روزگار بخشش شد تمام زندگی ات وقف کار بخشش شد تویی همان نوه ی آنکه از سر لطفتش بنی امیه هم امیدوار بخشش شد تویی همان پسر آنکه تیغ می بخشید و جنگ با کرمش کارزار بخشش شد تویی همان که سه دفعه تمام زندگی اش فقط به راه خدا در مدار بخشش شد طلا عیار ندارد اگر به دست تو نیست غبار پای تو حتي عیار بخشش شد کرم گداي کرم خانه ی تو شد وقتی که دست با کرمت اعتبار بخشش شد کریم بودی و بین مورخان به تواتر خبر رسید حسن سفره دار بخشش شد کریم بودی و افسانه ساختی از فقر فقیر با تو خداوندگار بخشش شد  علی کاوند لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کریم اهل بیت هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت روزی سالانه ی دیگِ اجاقش را گرفت رو به رو شد هرکسی با حُسنِ زیبای حَسَن او وفاقش داد و از قلبش نفاقش را گرفت دست خالی هر‌ کسی آمد به دیدار کریم دست پر برگشت و عمری ارتزاقش را گرفت نوکری،در بین روضه گفت؛ آقا کربلا! بعد هیئت رفت ویزای عراقش را گرفت خواب دیدم فرش‌های دست‌باف اصفهان در حرم سرتاسر صحن و رواقش را گرفت شاعری میخواست مدحش را بگوید ناگهان غم به جان او نشست و اشتیاقش را گرفت  سجاد روان مرد لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا امام حسن(ع) یکی از دستبوسان شب و روز تو باران است ز بسکه روی تو زیبا است راهت راه بندان است شبیه میزبان است آنکه بر خوان تو مهمان است که نَقلِ سفره ی تو نُقل جمع مستمندان است تویی که بعد بابایت امید هر پریشانی تویی که کیسه بر دوشی و بابای یتیمانی هلال اول ماه است نقش قوس ابرویت جمال کامل ماه است قرص کامل رویت ندارد صبح محشر نور، پیش شام گیسویت خدا را یافتم از راه چشمان خداجویت عطا و بخشش و لطف خداوند رحیمی تو هدایت را تو معنایی صراط المستقیمی تو تو هستی آنکه شد بسیار در دستان تو هر کم تویی که سیر کردی از طعام خویش سگ را هم تویی که گشته حاتم از گدایی درت حاتم ... ای آنکه بوده معراج تو روی شانه ی خاتم تو در اوجی ولیکن همدم افتاده ها هستی بزرگی آنقَدَر که همنشین با هر گدا هستی فدای خاک پایت سایه ی روی سرم هستی تو ای شاه عرب مهمان قلب هر عجم هستی یقینا مرجع تقلید هر اهل کرم هستی تو در قلبم حرم داری که گفته بی حرم هستی؟ به گوشه چشم تو وا شد گره از کار مشکل ها الا یا ایها الساقی ادر کاسا وناولها به صلحت هر که شک دارد لعین بن لعین باشد گرفته عزت از تو هر کسی اهل یقین باشد یقینا اعتقاد هر مسلمان هم همین باشد که فرزند علی باید معز المومنین باشد تو بودی بیشتر از هر کسی مانند پیغمبر کریم بن کریمی و شدی آیینهٔ ی حیدر شده از قطره قطره فضل تو القطره بارانی قسم بر تین والزیتون به صدق قول بَحرانی به مروارید الرحمن ، به آیت های رحمانی چراغ روی یزدانی، تو برهانی تو قرآنی چنان حیدر که جبرائیل از درسش نشد محروم تویی آموزگار خضر ، در فرمایشِ معصوم... در ایثار و کرامت تا ابد ضرب المثل هستی حلاوت دارد اسمت بسکه احلی من عسل هستی ندارد فرق صلح و جنگ تو ، خیر العمل هستی علی شیر خدا تو شیر حیدر در جمل هستی جمل چون خیبر است و هیبتت آیینه ی مولاست همه دیدند راه حل به دست زاده ی زهرا است توکل بر خدا کردی و بردی نام زهرا را در آورده انا بن الحیدر تو کفر اعدا را خلاصه کردی اینگونه تولی و تبری را به میدان بازگرداندی جوانی های مولا را به ذکر یا خدیجه راه را تا فتنه طی کردی شتر را نه که پای کفر را آن روز پی کردی برای هر که در دریای غم مانده تویی ساحل الا ای شهریار جود ، ای امید هر سائل ... ز تو هر کس شنیده عاشقت گشته ، مگر بی دل هزاران سعدی و حافظ هزاران صائب و بیدل ... توان درک شانت را ندارد هر سخندانی ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم حسن(ع) زمین گدای عطای علی الدوام حسن زمانه ریزه خور لطف مستدام حسن بهشت مست کرامات ناتمام حسن به نام باب نجات بشر به نام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن به نام او که به ما اعتبار بخشیده به پای هر یک ما صدهزار بخشیده تمام هستی خود را سه بار بخشیده فدای جود و جوانمردی و مرام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن بهار لطف و عنایاتش از ازل جاریست شکوه و هیبت او از رخ جمل جاریست ببین ز مکتبش اهلا من العسل جاری است به غیر مهر و وفا نیست در کلام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن به لطف هرم نفسهای او زمین زنده است به لطف عزت او نام مومنین زنده است به لطف صلح حسن راه و رسم دین زنده است معامله نبود با عدوپیام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن حسن کریم حسن مهربان حسن دلخواه حسن معز الائمه حسن عزیز الله حسین شمس دل فاطمه حسن هم ماه پیمبران همه در حسرت مقام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن حسن حکیم حسن دلربا حسن والا حسن حلیم حسن دل نشین حسن اعلا به غیر او که نشسته ست با جذامی ها؟ فدای عاطفه و منطق و مرام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن فدای او که فراوان غم و بلا دیده از آشنا و غریبه فقط جفا دیده شنیده های مرا بین کوچه ها دیده نگه نداشت کسی شان و احترام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن فدای او که ندارد رواق و صحن و سرا ضریح و گنبد و گلدسته ای به رنگ طلا نه خادمی نه غلامی نه زائری حتی خدا کند که بگیریم انتقام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن به وقتش ای گل زهرا به ظلم می تازیم بقیع، صحن و سرا و ضریح میسازیم فقط به آل علی صبح و شام مینازیم تمام هستی ما نذر یک سلام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن  محمود یوسفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم حسن آقا حسن، عزیز حسن، محترم حسن والا مقام در عرب و در عجم حسن ذکر لب زمین و زمان دم به دم حسن هم وقت خنده گفتم و هم وقت غم حسن یعنی که دم حسن شده و بازدم حسن روشن شده نگاه زمین باحضور او طعنه زده به پرتو خورشید نور او تعبیر می‌شود به تواضع، غرور او کوچه قُرُق شده به هوای عبور او وقتی گذاشته‌ست به‌جایی قدم حسن در طول عمر روشن خود بی‌شمار بار برداشته‌ست از سر دوش ندار، بار یعنی که او اضافه نکرده به‌بار، بار بخشیده‌است زندگی‌اش را هزاربار پس می‌توان نوشت؛ خدای کرم حسن قرآن حیّ من تویی و قاری توام از جان‌ودل به فکر هواداری توام در روز حشر منتظر یاری توام با افتخار؛ `شاعر درباری توام” هرچند گفتم از وجنات تو کم حسن هم تلخی شراب تو احلی من العسل هم بخشش و عتاب تو احلی من العسل هم رحمت و عذاب تو احلی من العسل شد مرگ در رکاب تو احلی من العسل تا پای کفر شد به دودستت قلم حسن ای کوه صبر، آینه‌ی ایستادگی در لامکان عرشی و در اوج سادگی ما را کشید عشق تو تا بی‌ارادگی نذر تو بوده‌ایم همه خانوادگی شرمنده‌ایم اگر که نداری حرم حسن مجتبی خرسندی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
به نام حسن(ع) به نام جود به نام کرم به نام حسن پس از کریم رسیده قلم به نام حسن که گفته ربط ندارد حرم به نام حسن شده تمام حرم ها علم به نام حسن گرفته است کلید بهشت را در دست به قبر خاکی او کعبه سجده آوَردست بخوان نماز به سویش بخوان که باطل نیست دلی که نیست گرفتار عشق او دل نیست گدای کوی حسن عاشق است سائل نیست خلاصه هرکه از او غافل است عاقل نیست قسم به سوره انسان قسم به اعطینا به او نگاه کنی هم علیست هم زهرا در آسمان کرم او فقط قمر باشد توان کیست که از او کریم تر باشد کرامتش ز تمامی خلق سر باشد ولی کریم تر از او کسی اگر باشد قسم به جود که او حیدر است بی تردید حسن کریم تر از خود فقط علی را دید اصول عشق و وفا در کتاب کیست؟ حسن حسین در همه عالم خراب کیست؟ حسن علی اکبر او پارکاب کیست؟ حسن قیام کرب و بلا انقلاب کیست؟ حسن غروب کرد که شب روشن از قمر باشد نشست تا که ابالفضل جلوه گر باشد دعای جوشن عاشق هزار، یا حسن است به معرکه رجزِ اقتدار، یا حسن است اثر گذارتر از ذوالفقار، یا حسن است مدافعان حرم را شعار، یا حسن است میان معرکه با هم حسن حسن گفتند برای داعشیان از جمل سخن گفتند همان جمل که زمانِ رشادتِ وِی شد به سوی ناقه ی فتنه مسیرها طِی شد اگر چه حمله ی دشمن به او پیاپی شد همینکه گفت انا بن العلی شتر پِی شد حسن شبیه پدر مثل شیر می غُرّید شتر سوار جمل مثل بید می لرزید گدا جدا نکند از حسن نگاهش را کدام عبد فراموش کرده شاهش را شبیه عرش بسازیم بارگاهش را به اشک دیده بشوییم قتلگاهش را ولی سؤال من این است قتلگاه کجاست؟ میان خانه و کوچه جواب نا پیداست هنوز خاطره کوچه در سر حسن است هنوز صحنه ی تلخی برابر حسن است چه صحنه ای که فراتر ز باور حسن است کسی که روی زمین است مادر حسن است؟ همین که فاطمه در آن گذر زمین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد علی ذوالقدر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کریم اهل بیت درّ خلقت که هست ریحانه روی دستش گرفته دردانه نوه ارشد رسول آمد سجده کرده علی به شکرانه کسی امشب نمی رود هرگز بی نصیب از کنار این خانه خیر مقدم کریم آل الله نظری کن مرا کریمانه آنقدر شان و رتبه داری که می گرفتت نبی سرِ شانه به همه خلق می رسد خیرت نه فقط دوست بلکه بیگانه تا تو شاهی منم گدا عشق است سفره دارِ مدینه را عشق است مثل باران که می شود جاری به همه مردمان تو می باری مرد شامی خجل شد از کرمت چه دل با محبتی داری به گدا ارج می نهی آنقدر گوییا که به او بدهکاری هم غذا با جذامیان هستی مونس هر فقیر و بیماری دست خالی دراز کردم تا کف دستم صدقه بگذاری نیمه ماه رحمت آمده ای یعنی آلوده را خریداری حاتم از جود و بخششت مات است خانه تو سرای خیرات است سائلیم و گدای احسانت جان ما جملگی به قربانت فاطمه می کشد در آغوش و مصطفی کرده بوسه بارانت کوچه های مدینه بند آید بس که زیباست صوت قرآنت پهلوان سپاه بابایی به فدای لب رجز خوانت شیر غرّان معرکه هستی نشود کس حریف میدانت ناز شستت که ناقه پی کردی زیر و رو شد جمل ز طوفانت اسدالله را اسد هستی و یدالله را تو ید هستی درد من را نگفته می دانی می دهی حاجت مرا آنی سگ ولگرد را تو پس نزدی مرحمت کن تو لقمه نانی مطمئنم که روز محشر هم تو مرا از خودت نمی رانی با برادر میان اهل بهشت سید و سرور جوانانی ایها المجتبی دخیل توام تو که ماوای بی نوایانی نفس فاطمه به تو بند است تو عزیز همه حسن جانی خانه تو پناه و مامنِ من روی قلبم نوشته بیت حسن ای بنازم من این فضیلت را ادب و حلم و حسن خلقت را کرده ای با ندارها تقسیم تو سه دفعه تمام ثروت را بی مروت منم اگر ببرم غیر از این خانه عرض حاجت را بی حرم با حرم که فرقی نیست عاشق و راغب زیارت را با سلامی دوشنبه ها سر صبح کنم ابراز، این ارادت را به شما که سجیه الکرمید دلخوشم مهربان قیامت را من که نا لایق و بدم هرچند نظری کن تو ای سخاوتمند اسماعیل روستائی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چنان بیمار عشق تو شدم مرهم نمی‌خواهم امام مجتبی را دارم و حاتم نمی‌خواهم به من از خاک نعلین گوهربارت تصدق کن فقیرم گرچه اما سکه و درهم نمی‌خواهم خدا مرگم دهد گر یک نفس باشم بدون تو حیات بی تو را اندازه یک دم نمی‌خواهم به چیزی کمتر از مردن برایت نیستم راضی از آقای کریمی مثل تو من کم نمی‌خواهم همینکه عاشقت باشم برایم تا ابد کافیست که عشق هیچکس را جز تو در عالم نمی‌خواهم نمی‌خواهم کسی را که مرا از تو جدا سازد نمی‌خواهم نمی‌خواهم نمی‌خواهم نمی‌خواهم مرا بگذار باشم خادم خدمتگزارانت فقط بگذار باشم هیچ چیزی هم نمی‌خواهم نمی‌خواهی اگر که نوکر کاشانه‌ات باشم بیا بگذار چون سگ، پاسبان خانه‌ات باشم ندارد موج گیسوی تو را امواج دریا هم کسی مثل تو نه بوده نه می‌آید به دنیا هم کنارت هیچ زیبایی ندارد یوسف کنعان شهادت می‌دهد بر ادعای من زلیخا هم به حُسن خُلق و حُسن وجه و حُسن هرچه معروفی تمام حسن‌ها جمع است در ذات حسن با هم چنان آغوش روی خلق، مشتاقانه وا کردی که نشناسد سر از پایش گدای بی سر و پا هم مهیای پذیرایی چنان کردی مضیفت را که حتی سفره‌ات اصلا نمی‌خواهد بفرما هم شب میلاد تو عرش الهی نورافشان است خدا بسیار خوشحال است چون شاد است زهرا هم از آن روزی که دیدم هم غذایی با جذامی‌ها طمع کردم که بنشینی کنار سفره ما هم برایت نذز کردم تا که باشم همجوار تو خدا قسمت کند یک لحظه بنشینم کنار تو تو آقایی، خدا داده به نسل تو سیادت را منزه کرده از هر چه پلیدی ها نژادت را از آن روزی که در آغوش زهرا چشم وا کردی میان قلب برخی کاشتی تخم حسادت را تو عادت بر کرم داری و من عادت به احسانت مبادا ای کریم از من بخواهی ترک عادت را روایاتی ندیدم گرچه اما مطمئن هستم که زین العابدین آموخته از تو عبادت را چه کردی تا که مدحت را بگوید ناسزاگویت؟ ارادتمند خود کردی تو حتی بی ارادت را اباالفضل دلاور آن زمان که خردسالی بود تو در جنگ جمل تفسیر میکردی رشادت را کسی که بر خلاف صلح تو جنگید با دشمن اگر حتی شود کشته نمی‌بیند سعادت را چه چیزی یاد قاسم داده‌ای از مرگ ای عارف که خوشتر از عسل این طفل می‌داند شهادت را هر آنکس گوش جان بر حرف‌هایت داشت عالم شد دو جلوه از تجلی تو عبدالله و قاسم شد تو ارباب کریمی، من غلام حلقه بر گوشم محبت‌های تو هرگز نخواهد شد فراموشم اگر حمال هم باشم برایت هیچ عارم نیست تمام بارهای خویش را بگذار بر دوشم عبور از هر کجا که میکنی عطر تو می‌ماند ز بوی خاک بر جا مانده از راه تو مدهوشم دل سنگ مرا بشکن ببینی اشک‌هایم را تو پا روی دلم بگذار مثل چشمه می‌جوشم نبینم لشکرت پاشیده ای تنهاترین سردار اگر لب تر کنی آماده رزم و کفن پوشم بیا بگذار باشم پیشمرگت ای گل زهرا به جای تو تمام زهر را لاجرئه می‌نوشم اگر روزی بیاید که بقیع تو شود آباد می‌آیم تنگ می‌گیرم ضریحت را در آغوشم نمی‌داند کسی غیر از خدا شأن رفیعت را الهی سرمه چشمم کنم خاک بقیعت را زنی در خانه‌ات داری که صد رحمت به دشمن‌ها امان از مکر این زن‌ها امان از مکر این زن‌ها دل چون شیشه‌ات آزرده از زخم زبان‌ها بود چقدر اذیت شدی این سال‌ها از دل شکستن‌ها غریبی و عزادار زیادی در عزایت نیست ملائک از غمت در عرش سر دادند شیون‌ها خودت گفتی که روزی نیست مثل روز عاشورا نبودی کربلا وقتی حسینت کشته شد تنها به غارت رفته از دست یتیمانت النگوها به غارت رفته گردن‌بندها از دور گردن‌ها اسیر چشم ناپاکان شدند آل رسول الله چه اوضاع وخیمی داشتند این پاکدامن‌ها چهل منزل میان شهرها بردند زینب را ندیدی خواهرت آواره شد در کوی و برزن‌ها به جایت رفت عبدالله با سر در دل گودال امان از لحظه‌ای که شمر آمد داخل گودال @hadithashk
شیر بی باک و وزیر جنگی مولا حسن صاحب صبر و مقام قدسی والا حسن رشک کل کائنات و عالم بالا حسن زور بازوی علیّ عالی اعلا حسن لا فتیٰ الّا علیّ و، لا کریم الّا حسن! سرّ پنهان خداوند علیم الغیب، او نام آقا زینت عرش است در هر سمت و سو سبز گشته خاک صحرا چون به آن گردانده رو بعد نامش من بگیرم در خماری ذکر هو ما همه چون قطره ایم و حضرت دریا حسن! ای که استاد نبرد قاسم و عباس، تو ای سراپا عزت و زیبایی و احساس، تو ای به روی مادرِ زهرای خود حساس، تو خصم کفر و مشرکین و قاتل خنّاس، تو هرچه خوبی جمع گردد میشود یک جا، حسن! ای که بر کوی کرامت از ازل هستی مقیم یا کریــــم بن کریــــم بن کریـــم بن کریم هر که دارد عشق تو پروا ندارد از جحـیم بر درت امید دارد شخص شیطان رجیــم پس شدم من هم غلام حضرت آقا، حسن! از ازل فرمانده و رأس کریمان بوده ای میزبان سفرهٔ هر روز مهمان بوده ای دست اکرام خدا در جسم انسان بوده ای جای حیدر تو کفیل آن یتیمان بوده ای بعد مولا گفت آن مسکین به تو بابا، حسن! ای هژبر سالب و حبل خداوند متیـن ای جواد و ای کریم و رحمةٌ للعالمین روح ایثار خدا در آسمان ها و زمیـن آی آقا جان من مولا معزّ المؤمنیــن! هر که دینم را بپرسد گویمش درجا، حسن! ای که در چشم یَلَت مرگ است «اَحلیٰ‌مِن‌عسل» پا زدی روی زمین، انداختی بر آن، گسل! تا علی گفتَت: حسن، بنداز پاهای جمل! تاختی آنگونه که رزمت شده ضرب المثل! پای اُشتر نه، زد آن ملعونِ ملعون را حسن! وقت لبخندت شود چشم دو عالم مست تو نازدار فاطمه ، جانم به ناز شست تو از ترحم بر گدا هرگز نگشتی خسته تو اذن هر بارِ سفر تا کربلا در دست تو ساخت آن گنبدِ زیبای تو، با ما حسن! @hadithashk
حسن جان باغ دل بتول و علی را ثمر حسن در زینب است و لعل حسین و گهر حسن ‌ شاه جهان علی‌ست چه شاهی که بهر او شد عرش حق اریکه و شد تاج سر حسن ‌ در مدح مرتضی چه بگویم کزان تبار دختر شده‌ست زینب کبرا، پسر حسن! ‌ گردون طواف خانه‌ی زهرا کند که گشت ماه شبش حسین و به شامش سحر حسن ‌ بر منتجب چه نام نهم غیر مجتبی آن شاه حسن را چه بخوانم مگر حسن ‌ ورد زبان عالمیان نام احمد است ورد زبان حضرت خیرالبشر حسن ‌ جانم به اهل بیت نبی! هر چهارده اهل کرامت‌اند ولی بیشتر حسن ‌ صحرا به یک اشاره شود حجره‌ی طلا! باری کند ز لطف به خاک ار نظر حسن ‌ هر روز کوچه کوچه پی سائلان روان هر شب به کوچه های فلک رهگذر حسن ‌ اندوهگین ماتم فرق علی حسین اندوهگین روضه‌ی دیوار و در حسن ‌ آید صدای فاطمه بر گوش قدسیان ای بی کفن حسین...الا خون جگر حسن! ‌ لعنت به هرکه خوار و ذلیلت شمرده است کوری چشمشان به توام مفتخر حسن ‌ یا ایها‌العزیز! تو عزت عطا کنی! هرکس که شد گدای تو شد معتبر حسن ‌ جان مرا خدای کند خشت صحن تو لطفی! که این دعا بشود `کارگر” حسن ‌ از من سلام سوی خداوندگار حسن من کیستم؟؟ سلام خداوند بر حسن علیرضا نور علیپور ‌ لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بگو یا حسن اگر بیقراری بگو یا حسن که آرام گردد دلت با حسن شب قدر نزدیک و ما سائلان پناهی نداریم الا حسن اگر قطره ای جود خواهی از او به تو می دهد چند دریا حسن تمام بیابان گلستان شود اگر پا گذارد به صحرا حسن کرامات او از کِی آغاز شد؟ از آن شب که آمد به دنیا حسن به کوری بدخواه پست و ذلیل عزیز است در خاطر ما حسن نیازی ندارد به صحن و حرم کشیده مرامش به زهرا حسن شلوغی کرب و بلا هم ازوست به پا می کند اربعین را حسن الهی به راهش فدایی شویم به دست حسن کربلایی شویم چه والاست با او مقام فقیر عجب با شکوه است نام فقیر به آب و غذا، جود محدود نیست حسن می شود هم کلام فقیر فقیر و غنی در نگاهش یکی است بر او واجب است احترام فقیر کریمانه آغوش او باز بود به وقت جواب سلام فقیر گدایی بهانه است تا لحظه ای رسد بوی او بر مشام فقیر همه زندگانی او بوده است به نام کریم و به کام فقیر عجب نیست گر یار مسکین شود پدر چون علی شد پسر این شود حسن کیست مرد شکار جمل همان فاتح کارزار جمل سلام خداوند بر مجتبی و لعنت به پایه گذار جمل نیازی به شمشیر حیدر نبود که شد مجتبی ذوالفقار جمل همینکه به او اذن میدان رسید چنان شیر زد بر حصار جمل رجز خواند و تا آسمان ها رسید صدای فرار الفرار جمل به یک ضربه ی بچه شیر علی زمین خورد ناقه سوار جمل حسن هر یلی را زمین می زند عدوی علی را زمین می زند همه روشنایی ماه است او امید دل روسیاه است او مرو سوی کعبه برو تا بقیع به سوی خدا شاهراه است او به روز جزا هم به فکر گداست صدا می زند بی گناه است او کریم است و با دادن کوه زر خریدار انبار کاه است او حرم ساخته در دل عاشقان که گفته که بی بارگاه است او بمیرم پس از سال ها همچنان به یک کوچه محو نگاه است او در آن کوچه که مادرش را زدند شهید همان قتلگاه است او در افکارش آن صحنه ها قاب شد جلو چشم او مادرش آب شد  علی ذوالقدر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد رمضان تازه از امشب رمضان خواهد شد خبر آمدنش بین گداها پیچید همه گفتند فراوانی نان خواهد شد با قدم رنجه‌ی این ‌شاه پسر بیش از پیش قیمت سائل این خانه گران خواهد شد عشق عرش است همین شیر که در گهوارست سید و شاه جوانان جنان خواهد شد متجلا شده از هر نفس او الله از ید او کرم الله عیان خواهد شد اعتقاد دلم این است که فردای ظهور «اشهد اَنَّ حسن...» جزء اذان خواهد شد (سکوت) @hadithashk
گرفته دست مرا بارها مرام حسن رسیده است به من لطف مستدام حسن من احترام شدم محض احترام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن هزار بار بمیرم دوباره زنده شوم به بارگاه امام کریم بنده شوم مرا ز کوی کریمان جدا شدن هرگز و هر دری به جز این خانه را زدن هرگز و صبح و ظهر و شب اینجا نیامدن هرگز من و جدایی از دامن حسن هرگز خدا مرا به هوای دگر رها نکند من و جدا شدن از مجتبی خدا نکند شمایلی ز بهشت آمد و هویدا شد به نور چهره ی او ممکنات زیبا شد گره ز کار جهان و جهانیان وا شد ستاره ای بدرخشید و ماه زهرا شد به آفتاب جمالش ، به کعبه ی خالش به هوش بودم از اول... ربود تمثالش هماره روح دعا ، کعبه ی عبادات است شفیع روز جزا ، قبله گاه حاجات است حسن نمود حسن هاست ، جمع خیرات است امام زاده و سر سلسله ، به سادات است کریم چارم دنیای پنج تن آمد خبر دهید که آقایمان حسن آمد سر ارادتم از افتخار خم گردد گدا به حرمت ارباب محترم گردد خدا بخواهد اگر پرچمی علم گردد امام زاده ی ما صاحب حرم گردد مدینه الحسنی در بقیع میسازیم رواق و گنبد و صحنی وسیع میسازیم رواست محتشمی وصف مجتبا بکند و دست فرشچیان طرح نو به پا بکند زنی النگوی خود نذر آن بنا بکند که گنبد حرمش را چو کربلا بکند در ورودی باب الکریم در زدنی ست ورودی حرمش صحن جامع حسنی ست چراغ صحن ، برایش ز ماه میسازیم دخیل پنجره هایش ، نگاه میسازیم و باب ساعت مخصوص شاه میسازیم برای قاسم او حجله گاه میسازیم رواست دور ضریحش همیشه هجمه شود رواست صحن عتیقش بنام نجمه شود قرار و وعده ی ما صحن مجتبی باشد شب زیارتی اش هم دوشنبه ها باشد همیشه دور ضریحش سر و صدا باشد و مثل کرببلا هم برو بیا باشد شبیه هر شب جمعه ، شبیه کرببلا دوشنبه های بقیع و زیارت زهرا @hadithashk
قربان آقایی که با سگ می کند قسمت آن تکه نانی که تناول کرده در خلوت یک لقمه خود میخورد یک لقمه به سگ میداد حتی نکرده پرت آن را ، داده با عزت گفتند : حیوان است بر او پرت کن نان را از چه خودت را میکنی ای پادشاه اذیت ؟! فرمود : من میفهمم ، او گر چه نمی‌فهمد باید نمایم محض این هم حفظ شخصیت این یک برادر احترام سگ نگه می‌داشت وان یک برادر هم به سگ می داد اهمیت نقل است : پشت کاروان شاه عاشورا رفته سگ از شهر مدینه با همین شوکت هر جا غذا میخورد ارباب او غذا میخورد هر چه خودش میخورد را میداد بی منت ای خوش به حال این دو سگ که جیره خور بودند از سیدان خوش دل جمعیت جنت ای دو برادر ما سگ عباستان هستیم ما لقمه می‌خواهیم از دست ابالغیرت با ما سر یک سفره بنشین یا ابالقربه از مشک خود آبی بده ای صاحب نعمت یا من وفا بـ بیعتة ! یاد لب خشکت پایین نرفته از گلویم آب خوش راحت مشک تو امید رباب و خیمه ها بوده مشک تو وقتی پاره شد ، شد آرزو حسرت یاد سفارش کردن ام البنین بودی می‌ریخت آب مشک می‌دیدید با حیرت تا دست خالی برنگردی ، دست دادی تو میخواستی که برنگردی خیمه با خجلت ‌ سر به عمود آهن دشمن زدی عباس ورنه به تو ضربه زدن در کیست این جرات چون روی خیمه رفتنت از بین رفت آنجا بر تیرها خود را سپردی با همین علت در صبح محشر دست زهرا ، دست های توست باقی نمی ماند گنهکاری از این امت @hadithashk
در باغ ولا باز گلی در چمن آمد ای ماه بزن خنده، مه انجمن آمد از عرش ندا آمده که جان به تن آمد ای ماه رخان! ماه فروزان، حسن آمد نوری ز خداوند جلی آمده امشب دردانه‌ی زهرا و علی آمده امشب این عشق رسول است وگل لاله‌ی طاهاست ای جان به فدایش که همه هستی مولاست یوسف شده مبهوت رخش بس که دل آراست جان هدیه بیارید این یوسف زهراست با آمدنش گشت زمین خلد مخلد عیدی بستانید ز دستان محمد این طفل بوَد آینه‌ی حضرت داور بوسیده لبش را دو لب پاک پیمبر لبخند مسرّت به لب حضرت مادر تبریک بگویید که بابا شده حیدر این طفل که مرآت خداوند کریم است والله کریم است کریم است کریم است عیسی به دم اوست که بر مرده دهد جان خضر است که لب تشنه‌ی رویش شده هر آن مشتاق فقط نیم نگاهش شده رضوان دل برده ز زهرا چه قدَر ذکر حسن جان ازبس که به گهواره رخش غرق تجلاست جبریل هم امشب به سویش محو تماشاست این سید و آقای جوانان بهشت است این طفل ولی لاله‌ی بستان بهشت است این طفل چه طفلی‌ست که ‌ریحان بهشت است جان علی و فاطمه، جانان بهشت است بفرست اگر طالب و خواهان براتی نذر فرج مهدی زهرا صلواتی در نیمه‌ی مه ماه تمام آمده امشب حِجر و حَجر و رکن ومقام آمده امشب بی شک به یقین روح قیام آمده امشب اول حسن و دوم امام آمده امشب در ماه خدا جان دعا آمده امشب بر حضرت صدیقه عصا آمده امشب @hadithashk
گــــر در پیِ ملجــا و پناهی ، صلوات خواهی اگر از دوست نگاهی ، صلوات میلاد عزیز جــــان زهـــرا و علـی ست بفرست اگر مدینــه خـواهی ، صلوات امشب که شب درخشش خورشید ست خورشید ز شرم،روی خود پوشیده ست تا صــــورت او شــــد آشــکارا ، گفتـــند : انـــوار علی ز مجتبـــی تابیـــده ست ای وسـعت دیده هات باران مولا مــــشتـاق تو قلب بی قراران مولا شوق سفــــــر مدینه در دل داریم امشب کَرَمی به روزه داران…مولا بر لب نفــــسِ درد و غــــم و آه آمد روشــنگــر راه ، بهـــر گمــــراه آمد از پرده ی غیب،عیان مهی کامل شد در نیمـــه ی ماه ،مه ترین ماه آمد گر عشق صفای سینه خواهد ، صلوات یا قلب تهی ز کینه خواهد ،صلوات امشب که برات می دهند آل علی هرکس سفر مدینه خواهد ، صلوات ای خسته دلان حسن خدای کرم است هرچند غریب و بی کس و بی حرم است از خــانـه ی او گـدا نـگـردد نـومـیـد امشب ز حسن هرچه بخواهید کم است @hadithashk
مژده که باد صبا با گل لبخند آمد در بهار رمضان عطر خوشایند آمد مظهر جود و کرم وجه خداوند آمد نفَس ماه زدیدار رخش بند آمد کیست این ماه درخشنده که دارد جلوات پسر حضرت زهرا! به قدومش صلوات عرش از مقدم او آینه بندان شده است فرش ازآمدن ماه چراغان شده است وقت رقص و طرب مرغ خوش الحان شده است هر کویر دل مسکین گلستان شده است به سخاوت همه جا شهره اش آوازه گرفت شهر با آمدن او نفسی تازه گرفت قلم از وصف کرامات تو درمانده شده ماه از دیدن رخسار تو شرمنده شده حاتم از مکتب اکرام تو بخشنده شده لب هر شیعه برای تو پر از خنده شده به همه خلق جهان بذل و محبت داری توکریم ابن کریمی و کرامت داری آمدی تا که صفا بخش دو عالم باشی به علی نائب و بر فاطمه همدم باشی یا که سرچشمه خیرات دمادم باشی به دل شب زدگان نور مسلّم باشی هرکجا نام تو بردم دلم آرام گرفت هرکسی پای تو افتاد، سرانجام گرفت آنکه یک عمر نمک گیر شد از نان حسن آبرو دار شد از سفره ی احسان حسن شده ام تا به ابد دست به دامان حسن همه هستی من بادبه قربان حسن سرّ عشق تو دل و دین مرا یکجا برد ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد دستگیر دل سرگشته گمراه تویی ما همه نابلدیم و بلد راه تویی بهترین ذکر و مناجات سحرگاه، تویی به خدا ساده ترین راه به الله تویی ای تجلی کرم، لطف و عطا یعنی تو راه نزدیک به دیدار خدا یعنی تو کاش روزی برسد شیعه دلش شاد شود قبر خاکی تو هم با حرم آباد شود صحن زیبای تو چون صحن گوهرشاد شود بهترین واقعه قرن، قلمداد شود عاقبت گرد خوشی برسر غم می‌ریزد از دل صحن حسن نوحه ودم می ریزد @hadithashk
جانم حسن(ع) از حرم قرب خدای حسن امر شده سجده به پای حسن زر شدم از خاک عبای حسن خلقت من بوده برای حسن گرچه شب توبه و یا ربنّاست کار گدا دست خود مجتباست سبط نبی و نوه ی اوّلی است سائلی از غیر درش معطلی است سفره ی مهمانی حق منجلی است ظرف ولایت حسن بن علی است منتظر ماهم و بدرم از اوست از کرمش، برکت قدرم از اوست فاطمه نوشانده ز کوثر به ما باده رسیده دم این در به ما می زند آقای کرم سر به ما داده ولیمه خود حیدر به ما تا به سحر، جام مضاعف بزن مست حسن باش چنان پنج تن ذکر حسن، شرط قبول دعاست جود حسن، از کرم مصطفاست حب حسن، حب خود مرتضاست خون حسن، در رگ خون خداست لطف حسن بوده که در عالمین... نسل امامت برسد بر حسین خالق عزّ و جلش را ببین نجمه و خیرالعملش را ببین قاسم و شهد عسلش را ببین صف شکنی در جملش را ببین فتنه بپا گشته و در آن وسط پشت حسن مانده خدیجه فقط حرف بد از مردم شامی شنید منّت بیمار جزامی کشید گرچه به او درد و بلاها رسید از غم مادر شده مویش سفید غصه ی آن کوچه، غم دیگری است فاطمه هم دیده حسن، مادری است در وسط کوچه غمی پا گرفت بین مدینه دل زهرا گرفت تا جلوی چشم حسن را گرفت سیلی محکم به رخش جا گرفت روضه ی زهرا غم لولاک بود زیور مادر به روی خاک بود زهر اثر کرده پرش سوخته... حنجره ی شعله ورش سوخته... گرچه تمام جگرش سوخته... از غم ارباب، سرش سوخته خاک شد و وادی دوری نرفت موی سرش بین تنوری نرفت رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹