واویلا
میان شام می آید سری پشت سری دیگر
به زنجیر آمده همراه سر ها لشکری دیگر
گذشته کاروان تا از شلوغی های این کوچه
رسیده باز هم در ازدحام مَعبری دیگر
عقیله خاک را تا می تکاند از تن طفلی
به روی خاک می افتد دوباره دختری دیگر
به غیر از آستین ناموس حق در بین این مردم
ندارد خاک عالم بر سر من معجری دیگر
به یاد خاتم بابا سکینه با خودش میگفت:
ندارد ساربان ما مگر انگشتری دیگر
میان سنگ باران ها به جز آغوش عمه نیست
برای دختران داغ دیده سنگری دیگر
ندارد زجر جز زجر سه ساله در قل و زنجیر
میان کوچه ها تفریح از این بهتری دیگر
شبیه مرتضی ، زینب به روی ناقه ی عریان
دوباره خطبه میخواند ولی بر منبری دیگر
سر دشمن به زیر افتاد با تیغ کلام او
میان شام زینب کرده فتح خیبری دیگر
نوشته در دل تاریخ تا روز قیامت هم
نمی آید به قرآن مثل زینب خواهری دیگر
محمد داوری
#حسینیه_حدیث_اشک #شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه #شعر_مصائب_اسارت_اهل_بیت #شعر_مصائب_اسارت_شام #محمد_داوری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آورده هیزم
آورده هیزم کافری لشکر کشیده
آتش به درب خانه ی حیدر کشیده
با ضربه ی سنگین پا بر پهلوی یاس
زخم عمیقی میخ روی در کشیده
از شاخه ی طوبای باغ آل احمد
مسمار خانه میوه ی نوبر کشیده
بر ماه رویش ضرب دست بی حیایی
نقش رکاب چند انگشتر کشیده
پهلو به پهلو تا شده با خون پهلو
گل های سرخی بر روی بستر کشیده
آید صدای استخوان از سینه هربار
خود را به بستر جانب دیگر کشیده
تا چشم بسته ریخته قلب حسینش
گوید به خود مادر مبادا پر کشیده
تا روی زردش را نبیند زینب او
خوابیده بر روی سرش معجر کشیده
شد روضه خوان کربلا این روز و شب ها
آنجا که ناله روی تل خواهر کشیده
از بوسه های فاطمه دیگر نبُّرید
هر بار قاتل تیغ بر حجنر کشیده
آخر کلافه شد تنش را زیر و رو کرد
اینبار خنجر را به پشت سر کشیده
محمد داوری
#محمد_داوری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حضرت عشق
کی میاید که انتخاب شوم
نوکرت میشود حساب شوم
من دعاام به یمن آمینت
کاش یکبار مستجاب شوم
صدقه واجبم شبی باید
بین راه تو فی الرقاب* شوم
کاش یکبار محض دیدارت
از لبان شما خطاب شوم
پسر بوتراب میخواهم
زیر پاهای تو توراب شوم
سوختن از فراق تو کافیست
از گناهم اگر عقاب شوم
آخرین منجی زمین برگرد
حاجتم شد فقط همین برگرد
بهترین حاصل دعای همه
تویی تنها گره گشای همه
کاش بودی شبی میان قنوت
خواهش بعد ربنای همه
`یا اَبانَالرَئُوف” استغفار
میکنی روز و شب برای همه
دست اعمال ماست این غیبت
میکشی غم شما به پای همه
مامریضیم و غافل از اینکه
تویی یابن الحسن دوای همه
کاش میشد برای امر فرج
بکنم من دعای به جای همه
آخرین منجی زمین برگرد
حاجتم شد فقط همین برگرد
بی شما دائماً گرفتارم
خسته از زندگی شدم زارم
بی تو ای که ندیده میخری ام
جنس بی مشتری بازارم
سنگی از پیش پای تو نشده
با دعا بر ظهور بردارم
پرده انداخته روی چشمم
معصیت باز فکر دیدارم
نرسیده اگر به تو نفعم
نرسد برتو کاش آزارم
دوستت دارم و گناهم چیست
ای گل فاطمه اگر خوارم
آخرین منجی زمین برگرد
حاجتم شد فقط همین برگرد
محمد داوری
#شعر_ولادت_امام_زمان #شعر_ولادت_حضرت_امام_زمان #شعر_ولادت_منجی_عالم_بشریت #شعر_ولادت_یوسف_زهرا #محمد_داوری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا حسن
قبل از حسین شیعه بگو ابتدا حسن
اِذن حسین گفتن ما هست با حسن
عمریست گفته ایم به صوت رسا حسین
عمریست گفته ایم بدون صدا حسن
از ابتدای خلقت ما نیز قبل تر
مولای ماحسین شد آقای ما حسن
حاجت گرفته ایم میان عریضه ها
تنها نوشته ایم به نام خدا : حسن
در هرزمان که نامه ی ما پرشد از گناه
تنها گذاشتند بگوییم یا حسن
تنها کریم دارد از این دست خیرها
انفاق کرده ثروت خود را سه جا حسن
کم کرده پای تفرقه را تیغ او ز دین
پِی کرده در جمل شتر فتنه را حسن
می داند هرکه داشته در زندگی گره
بوده همیشه حضرت مشکل گشا حسن
عالم اگر حسین بگویند روی لب
این بس که هست روی لب مصطفی حسن
`بایک نفس تمام جهنم شود بهشت
گویند اگر جهنمیان یک صدا” حسن
باشد عصای پیری مادر ، پسر ولی
برمادر جوان خودش شد عصا حسن
محمد داوری
#شعر_ولادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن #شعر_ولادت_کریم_اهل_بیت #محمد_داوری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ولی الله
شبِ یلدایِ سردِ من ای کاش
گرم دیدار تو سحر می شد
بی خبر از تمام این عالم
با تو از عشق با خبر می شد
بی تو ای مژده ی بهاری سبز
روزگارم سیاه و تاریک است
دلخوشم کن بگوبه من آقا :
غم نخور که ظهور نزدیک است
نکند مانع ظهور شما
این حظور گناه های من است
ای بمیرد هرآنکه مانع توست
ای بمیرد که خار این چمن است
خشک شد در دهان من واژه
میکند التماس چشم ترم
العجل العجل امام زمان
کی میایی بیا که منتظرم
با دَم گرم ذکر زیبایت
در دل من قرار آمده است
کاش فردا که میرسد گویند
در زمستان بهار آمده است
محمد داوری
#شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_اهل_بیت #محمد_داوری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خاک پایش را خدا برداشت انسان آفرید
از نَفَس های مناجات علی جان آفرید
جمع شد جمع فضیلت های او در نقطه ای
رفت زیر باء بسم الله ، قرآن آفرید
شاه بود و زندگی میکرد وقتی چون فقیر
واژه ای زیبا به نام "شاه مردان" آفرید
خواندخطبه هم بدون نقطه و هم بی اَلِف
فِی البداهه روی منبر چند دیوان آفرید
شامل یک ذره شد یک ذره از لطف علی
با همان یک ذره او خورشید تابان آفرید
جذبه ی نیمه نگاهش بود تا بایک نظر
از مسیحی ها مسلمان همچو سلمان آفرید
سنگ بردل بست تا سنگ محک را این چنین
او برای سنجش میزان ایمان آفرید
در دلم انداخت مولا محر خود را عاقبت
جنتی را در دل خشک بیابان آفرید
پشت یَل ها را زمین زدآنکه از پشت خودش
مرکبِ بازیِ طفلان و یتیمان آفرید
دورسر چرخاند تا تیغ دوسر را در نبرد
گردبادی سَهمگین در قلب میدان آفرید
کرد خالق خلق او را مثل خود یکتا ولی
عاشقانش را دراین عالم فرآوان آفرید
#محمد_داوری
#شعر_شهادت_امیرالمومنین_علی_ع
@hadithashk
زیباترین نشانه ی ایمان شدی حسین
تا روی نیزه قاری قرآن شدی حسین
با خون خود به پیکر دین داده ای تو جان
بی سر شهید بر سر پیمان شدی حسین
نفرین بر این زمانه که خورشید روی نی
دیدم نشان سنگ کنیزان شدی حسین
آغوش گرم خواهر تو بود پس چرا
بین تنور رفتی و مهمان شدی حسین
تا طعنه بر یتیمی طفل تو میزدند
بابا برای کل یتیمان شدی حسین
آرام قلب زینب اگر از تولدی
رفتی دلیل اشک فرآوان شدی حسین
چون گشته اند اهل و عیال تو "کالعبید"
"کشتی شکست خورده ی طوفان" شدی حسین
باسر به شام در پی ما آمدی اگر
بی سر رها میان بیابان شدی حسین
پیراهنی که کهنه شده نیست قیمتی
اما بمیرم آخرش عریان شدی حسین
#کوفه_شام
#محرم_۱۴۰۴
#محمد_داوری
@hadithashk