♥️♥️♥️♥️♥️♥️
╔ღ═╗╔╗
╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ
╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣
╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
#همسر_تقلبی_من#به_قلم_اعظم_فهیمی#پارت64
سارا همونطور که نی آبمیوه شو به لباش نزدیک میکرد با چشایی که ریز شده بود گفت:
-میدونی تو دانشگاه اسمتو چی گذاشتن الناز؟
با کنجکاوی بهش خیره شدم:
-چی؟
بدون اینکه مسیر نگاهش تغییر کنه جواب داد:
-خرشانس!
چشام گرد شد:
-چرا خب؟
آسیه پشت سرش گفت:
-خب خرشانسی دیگه بانو... تو نون همین قیافه و اندام تو میخوری الناز، وگرنه عماد نگاتم نمیکرد!
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع