سلام من دخترم پیش دبستان.دوست داره بقیروبخندونه براهمین گاهی کارای نامناسب انجام میده(دستمال میخوره یامیکنه توبینیش)حرفای بیخودمیگه که گاهی بی ادبیه و خودش هم میدونه دوستاش هم بهش میگن اما خواهرش یسال از خودش کوچیکتره باهاش همراه میشه ومیخندن گاهی هم با شوخی هاش خواهرشو اذیت میکنه کلاسای آموزشی شمارو تقریبابیشترشو گوش دادم وسعی میکنم عمل کنم(که خیلی کارسختیه)واقعا کلافه میشم از دستش چون میدونه کارش بده انجام میده لطفاراهنماییم کنید میدونم که از محبت من اشباع نیستن امامن ازاین بیشتر بلدنیستم. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم 👇 بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم بر هر کسی روشن است که روح مادری همیشه در تلاش و تکاپو هست که بهترین ها رو در همه ابعاد برای فرزندان دلبند خودش رقم بزنه. این طبیعیه که در این راه مادری خسته بشه، کلافه بشه، یه جاهایی حس کنه کم آورده، یا حتی انگار دیگه بچشو دوست نداره و... اما میترسه هر کدوم از این احساس ها رو به زبون بیاره، حتی از اینکه این حس ها و افکار از ذهنش عبور کردن خجالت بکشه و یا خودش رو سرزنش میکنه اما جالب اینجاست که در کنار این موج عظیمی که امروزه در همه احوال راه افتاده که مادران باید چنین و چنان کنند، فلان درس و مدرک و کتاب رو یادبگیرن، یا نه مامان خوبی نیستن، لازمه یه ترمز بکشیم و خودمون رو ببینیم کجا ایستادیم، گاهی فقط لازمه به صورت فرزندم نگاه کنم تا متوجه بشم تو فکرش می داره میگذره. دخترم چی میخواد از من بشنوه که طلب میکنه شنیدنش رو به هر شیوه ای؟ چی ذهنش رو درگیر کرده که دلش میخواد دیده بشه با هر ترفندی؟ بعد ببینم تو ذهن منه مادر ، نگاه مثبتی بهش دارم یا نه؟ وقتی من تو ذهنم هنوز درگیرم و شاید یه وقتهایی خشمگین میشم که چرا بزرگ نمیشی، چرا مودب رفتار نمیکنی، مردم با خودشون چی فکر میکنن، فلانی میگه چطور بچه تربیت کرده و ... با سرزنش خودم خب فاصله ام روز به روز با نیاز دخترم بیشتر میشه و نگرانی های من ، خستگی ها و خشم های من نسبت به دخترم، اطرافیانم و حتی خودم که مامان خوبی نیستم بیشتر و بیشتر میشه. (اینجاست که کودک متوجه تمام این احوال مادر هست و با خودش میگه من چه بچه بدی ام که مامانم خوشحال نیست یا باعث خجالت مامان شدم و بیشتر در چرخه معیوب خودش غرق میشه و اضطرابهای مختلف میاد سراغش) پس چیکار باید کرد؟ اولا دقت و توجه کنم همیشه در هر موضوعی، به سن فرزندم دختر من الان ۶ سالشه برای اون شاید یه ادا و شکلک جذاب باشه اون خودشه و الزاما نباید مثل منه مادر مثلا ۲۶ ساله فکر کنه اون خودشه با یه شخصیت مستقل و الزاما نباید حتما مثل دختر خاله اش یا همکلاسیش سنگین متین و سکوت باشه. (همدلی با کودک، نه الزاما زبانی، همین که درکش کنم و مقایسه نکنم) هیچ رفتارش خجالت آور نیست، بزارم کودکی کنه تا اینکه مدام بهش سرکوفت و سرزنش بخواد بخوره و عزت نفسش تخریب بشه. اینکه من در بقیه اوقات روز ، وقتی که مثلا مشغول غذا خوردنه، حرف زدنه، بازی کردنه و ... نگاهش کنم، بهش بازخورد بدم، لبخند بزنم، بی دلیل در آغوش بکشمش ، باهاش یه کارتن نگاه کنم و با هم بخندیم، براش از سوتی های کودکی خودم بگم و بخندیم،و این رو بدونه و لمس کنه محبوب مادر هست. (القا حس دوست داشتنی بودن و تایید و صمیمت کودک) و در پایان نه تنها شما بلکه همه مادران عزیز، این بدونیم و بهش توجه داشته باشیم که هیچ کس کودک ما رو بهتر از خود ما نمی شناسه، هیچ کس بهتر و بیشتر از مادر، نمیتونه بهتر بهش نزدیک بشه و درکش کنه، و این حس مادری ، نیرویی هست که خدا در وجود زن بصورت فطری قرار داده پس دست کم نگیریمش😉 چون بی نهایته و بلدی نمیخواد، هست، فقط بهش بیشتر توجه کنید. موفق و سربلند باشید. 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6