📌 حرکت، تعقل و تأله (درآمدی بر حکمت عملی) بخش چهارم: 🔹 اعتبارسازی انسان تابع ادراک او از کمال و نقص است چرا که اعتباریات ابزاری برساخته برای رسیدن به کمال مطلوب و دوری از نقائص است. لذا ریشه اعتبارسازی انسان، کمال‌خواهی و تنفر از نقص است. انسان بالفطره عاشق و طالب کمال مطلق است و هر کمال مطلوب محدود و نسبی را از ناحيه کمال بودن می خواهد نه از آن جهت که محدود و آغشته به نقص است. مطلوب انسان "کمال باهو کمال" است نه هر "کمال محدودی از آن جهت که محدود" است. 🔸 کمال و نقص امر اعتباري نیست بلکه اموری حقیقی و متقابل هستند. کمالات انسانی همان مصالح تکوینی و واقعی است که به صورت نقص، نیاز و حوائج جلوه‌گر می‌شوند و انسان به سمت آنها میل پیدا می‌کند. از این رو، تعیین مصادیق کمالات و نقائص ره‌آورد شناخت انسان از آغاز و انجام خود و درک نیازها و استعدادهای درونی دارد. انسان بواسطه قوای ادراکی هستی اشیا و پدیده‌ها و از جمله خود را درک و جایگاه هر کدام را نظام هستی مشخص می‌کند و براساس این شناخت به کمال لایق و نقص موجود در هر کدام پی می‌برد. ره‌آورد این شناخت تعیّن بخش متعلق فطرت کمال‌خواهی می‌شود و براین اساس با استعدادها و قوای درونی و همچنین اشیا و پدیده‌های بیرونی ارتباط بر محور حب و یا بر پایه بغض برقرار می‌کند. 🔹 لذا از ویژگی‌های انسان داشتن قدرت جاذبه و دافعه مستمر است یعنی همواره انسان در حال جذب و دفع است، جذب کردن و دفع کردن، جذب شدن و دفع شدن. کشش‌هایی در درون انسان وجود دارد که انسان اشیایی را به سوی خود می‌کشاند و همچنین جاذبه‌هایی وجود دارد که انسان را به سوی خود می‌کشاند و او را به حرکت وامی‌دارد. این جاذبه و دافعه هم نشانگر نیاز مستمر و فقر درونی است که موجب شده است انسان یک موجود سیری ناپذیر و بی‌نهایت‌طلب شود و در هیچ منزلی متوقف نشود و هم سازنده‌ی جوهر آدمی و ماهیت‌بخش به وجود آدمی است و به فعلیت و گسترش برخی از قوا و استعدادهای انسان و همچنین تضعیف برخی دیگر از قوا و استعدادها و غفلت از آنها می‌انجامد. 🔸 از آنجا که انسان دارای دو مبدأ میل یعنی و است دارای دو جهت علوی و سفلی است. یکی انسان را به سمت تعالی و معنویت می‌کشاند و دیگری انسان را به سمت پایین و طبیعت می‌کشاند و انسان را به رتبه حیوانات تنزل می‌دهد. لذا دو وجه متضاد در درون انسان وجود دارد که همواره انسان را به این سو و آن سو می‌کشانند. اگر سیری‌ناپذیری فطرت و متعلق شهوت تعلق گیرد، انسان در طریق سلفی نیز حد یقف نخواهد داشت و در رذایل و حیوان‌خویی از حیوانات نیز پست‌تر خواهد شد. البته شهوت هم می‌تواند بواسطه عقل در خدمت فطرت قرار گیرد و موجبات فعلیت فطرت را فراهم کند مانند نکاح و تشکیل خانواده. 🔹 نظام جذب و دفع و همچنین خصوصیت اعتبارسازی تابع نیازها و حوائج انسان است و نیازهای انسان همان نقص و نبود کمالات واقعی و مصالح نفس‌الامری است که انسانها به آنها میل دارد و طالب آنهاست. 🔸 انسان نیازهای متفاوت و متنوعی دارد و همه آنها در یک رتبه و درجه نیستند چون انسان دارای لایه‌ها و ابعاد مختلفی است و به اعتبار هر هر کدام، نیازهایی دارد و از آنجا که همه لایه‌ها و ابعاد انسان در یک سطح و مرتبه نیستند طبیعتا نیازهای همه هم در یک سطح و مرتبه نیستند بلکه دارای سلسله مراتب و درجات خواهند بود. نیازهای حیاتی و غیر حیاتی، نیازهای بنیادین و غیربنیادین. نیازهای معنوی و غیر مادی و نیازهای رفاهی و مادی. 🔹 تعیین سلسله مراتب نیازهای انسان و رتبه‌بندی آنها منوط به شناخت انسان و جایگاه او در نظام هستی و کمالات لایق او است. طبیعتا اگر انسان به ابعاد مادی و طبیعی تحویل برده شود، کمال او در تکامل ابعاد مادی و طبیعی است لذا اولویت از آن نیازهای مادی و طبیعی خواهد بود. بر این اساس محور اعتبارسازی انسان نیازهای مادی و طبیعی خواهد بود. 🔸خلاصه نظام اعتبارسازی انسان به نوع سلسله مراتب و رتبه‌بندی نیازها و حوائج او وابسته است و سلسله مراتب نیازها نیز مبتنی بر شناخت انسان است. از این رو، اعتباریات انسانی، بی‌اساس و گتره‌ای و بی‌مبنا نیست که نسبی‌گرایی مطلق و تکثر بی‌حد و حصر بر اعتبارسازی و اعتباریات انسانی حاکم باشد و امکان هیچ نوع مقایسه و ارزش‌گذاری وجود نداشته باشد. بلکه چون اساس اعتباریات ، نیازهای انسان است و نیازها اموری واقعی و قابل شناسایی و ارزش‌گذاری و رتبه‌بندی است از این رو، اعتباریات ریشه در شناخت واقعیت دارند و براساس این ابتنا، قابلیت سنجش و مقایسه را دارند. 🔹 اعتباریات به عنوان ابزار پاسخگویی عقل به نیازها، پیامدهایی هم به وجود می‌آورد که به اعتبار آن پیامدها نیز زمینه و امکان سنجش و مقایسه اعتباریات فراهم می‌شود. 🔴 ادامه دارد... https://eitaa.com/hekmat121