( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| شاهرخ چای را می‌گذارد مقابلم و می‌گوید: - بخور موتورت روشن بشه! گاهی بعضی حرف‌ها را نباید زد. اما من همان‌طور که سرم گرم خوردن چای است می‌گویم: - شاهرخ! - هوم! عصبی‌ام می‌کند وقتی درست جواب نمی‌دهد: - درست جواب بده! - هوم! - شاهرخ! - بیا یه قرار بذاریم. یا هردو «هوم» باز باشیم یا «جان» باز! نگاه درشت شده‌‌ام که در چشمان ریزشده‌اش می‌نشیند، هر دو می‌خندیم. می‌گویم: - تو فقط به فکر... جفت دستانش را مقابلم بلند می‌کند و در جا می‌گوید: - نه نه نه. اشتباه نکن. من مسخره نکردم. ببین من آدمیم که زود تکیه کلام‌ها رو می‌گیرم. بدی‌ها رو زودتر. یعنی کل آدما بدی رو زودتر یاد می‌گیرنُ همینه که نباید با آدمای بد رفیق شد تو هم این چند روزه منو از «جونم داداش»، «امر کن داداش» رسوندی به هوم. بیا خودت خرابیِ که به بار آوردی آباد کن! حرفم را می‌خورم و ترجیح می‌دهم فقط یک تشکر خشک و خالی بکنم. وظیفه‌اش بود که او هم کم نمی‌گذارد در جواب: - برای تو درست نکردم. به عشق آقا‌مهدی اومدم. پختم، خوردیم. می‌خواستم مدیونش کنم که موفق شدم. - مدیونت شد؟ - شک نکن. آدم متفاوت، همیشه متفاوته. تشکر کردنش هم متفاوته. دنیایی دارد شاهرخ که من به هیچ‌وجه از آن سر در نمی‌آورم. دنیایی هم دارم من که واضح است برای شاهرخ. عیبی هم ندارد، چون دنیای من یک ویرانه است. آبادش که کردم، مخفی‌اش هم می‌کنم. ⏳ادامه دارد... ⏳ پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem