کشتی عالم ایجاد به موج خطر است چرخ را توطئه‌ای باز مگر زیر سر است؟! کوفه از نقشه‌ی شوم دگری باخبر است دل شب جانب مسجد شبحی رهسپر است تیغ در جامه نهان، جانب مسجد پوید گام گامش سخن از فاجعه‌ای می‌گوید شرر از فاجعه‌ی برق نگاهش ریزد تیره‌گی از دل تاریک و سیاهش ریزد خشم دادار ز تصمیم گناهش ریزد آسمان خون بنگر بر سر راهش ریزد با شتاب از همه‌جا روی به مسجد آرد نقشه‌ی ریختن خون علی را دارد کاش گردد ز سما صاعقه نازل امشب کاش از پنجه‌ی غم پاره شود دل امشب یا سر راه بگیرید به قاتل امشب یا علی را بنشانید به منزل امشب چه به تعجـیل ز ره مهر جهان‌تاب آید! نگذارید که مولا سوی محراب اید آسمان! ناله خدا را ز دل تنگ بزن شیشه‌ی عمر قدر را ز قضا سنگ بزن کوفه! آتش به‌خود از بردن این ننگ بزن حلقه‌ی در! به کمربند علی چنگ بزن مرغکان! سخت به‌منقار عبایش گیرید ورنه فردا همگی نوحه برایش گیرید شده نزدیک که طوفان همه‌جا را گیرد زلزله قامت ارکان هدی را گیرد موج خون، دامن محراب دعا را گیرد یک نفر نیست ره شیر خدا را گیرد منبر و مسجد و محراب! برآرید خروش آخر ای مسجدیان! از چه نشستید خموش عاشق این است که از شوق وصال یارش خصم را خواند و از خواب کند بیدارش خبر از سِرّ ضمیرش دهد و از کارش تا به تأخیر نیفتد شرف دیدارش زودتر از همه بشْتابد و قامت بندد نشود قامت او، دست قیامت بندد اوست آرام؛ ولی ارض و سماء می‌لرزد جز دل او همه عالـم به خـدا مـی لرزد مسجد و منبر و محراب و دعا می‌لرزد دست و تیغی‌ست که در موج فضا می‌لرزد جان حق در خطر افتاده خدا می‌داند یک نفر نیست که تیغ از کف او بستاند آسمان شعله، فضا دود، زمین زلزله شد عالم نامتناهی همه‌جا ولوله شد کوفه تنها نه! که در عرش به‌پا غلغله شد حامل وحی به‌فریاد در آن مرحله شد شاهد حُسن خدای ازلی را کشتند آه ای مسجدیان! آه! علی را کشتند ایـن نـظام اسـت که یکباره بهم افتاده یا وجود است که در بیم عدم افتاده لوح آغشته به خون گشته قلم افتاده علی از پای به شمشیر ستم افتاده رفته از هوش و همه دیده به‌سویش دارند شاید از اشک حسن، باز به هوشش آرند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e