#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#امیرالمومنین_ع_شهادت
ای نخلها! چرا همه امشب خمیدهاید
افسرده، سینه سوخته و داغ دیدهاید
ای چاههای خستهی کوفه! علی کجاست؟
آیا صدای نالهی او را شنیدهاید؟
در مسجد ای نمازگزارانِ داغدار!
بنشسته سر به جیب خموشی کشیدهاید؟!
افسرده، دل شکسته، پریشان و نا امید
گویا تمامتان زعلی دل بریدهاید
ای داغدیدگان علی! ناله سر کنید
ساکت نسشتهاید و خموش آرمیدهاید!
ای دشمنان دین خدا! با کدام جرم
هنگام سجده، فرق علی را دریدهاید؟!
مرغابیان! شما که گرفتید عبای او
در لانهها چرا همه ساکت خزیدهاید؟!
عمّامه زرد و چهره زعمّامه زردتر
ای رنگها زصورت مولا پریدهاید!
ای نالهها! زداغ علی بس که سوختید
آتش درون سینهی ما آفریدهاید
ای اهل بیت! جان به فداتان که از کرم
سوز درون «میثمتان» را خریدهاید
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
امشب چه سینهسوز است، بانگ اذان مولا
خیزد صدای تکبیر، از عمق جان مولا
از لحظههای افطار، در شوق وصل دلدار
بر چهره میدرخشید، اشک روان مولا
مولا گشوده آغوش، بهر وصال جانان
قاتل به مسجد آید، بَر قَصد جان مولا
زهرا کنار محراب، با ذکرِ وا علیّا
یا فاطمهست امشب، ورد زبان مولا
زخم سرعلی را، دیدند اهل مسجد
دردا که نیست پیدا، زخم نهان مولا
ای نخلها! بگریید؛ ای چاهها! بنالید
دیگر علی ندارید، ای دوستان مولا!
حق علی ادا شد، فرق علی دو تا شد
سرهایتان سلامت، ای خاندان مولا
ای دوستان! بیایید، با من به شهر کوفه
تا سر نهیم امشب، بر آستان مولا
ریزید ای یتیمان! در سفرههای خالی
خونِ جگر به جایِ، خرما و نان مولا
«میثم!» دگر امیدی، در ماندن علی نیست
از دست رفته دیگر، تاب و توان مولا
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
اذان شیر حق در کوفه با خود یک خبر دارد
که مولا با دلی خون، در جهان عزم سفر دارد
دو دستش بر دو گوش است و دو چشمش بر سما آری
به هر الله اکبر در گلو بغضی دگر دارد
چه با تعجیل آید سوی محراب دعا امشب
یقین دارم که از صبح وصال خود خبر دارد
نه تنها او دلش گردیده تنگ همسرش زهرا
که زهرا هم دو چشمش در ره و بر او نظر دارد
گرفته دست خود را بر محاسن، ذکر میگوید
تو گویی انتظار صبح در وقت سحر دارد
عدو برخاسته از خواب و مولا رفته در سجده
لبی خندان، دلی آرام در موج خطر دارد
ندای "قَد قُتل" را بشنوید ای مردم کوفه!
عدالت شد یتیم و گریه از داغ پدر دارد
#شب_قدر است، هر کس روی سر بگرفته قرآن را
علی از فرقِ از هم وا شده، قرآن به سر دارد
رفیق نخلهای کوفه را کشتند در مسجد
که هر نخلی به جای میوه از داغی ثمر دارد
به «میثم» سوز دل دادند از داغ علی امشب
که سوز شعر او بر سنگ خارا هم اثر دارد
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#امیرالمومنین_ع_غربت
#امیرالمومنین_ع_مدح
#بحر_طویل
کوچهها خلوت و خاموش، شب از جامۀ ظلمت شده چون صحن عزا، خانه سیهپوش، تو گویی همه چیز و همه کس گشته فراموش، نه مانده شبحی پیش دو چشمی، نه صدایی رسد از کوچهی خلوت زده بر گوش، چرا، میشنوم تک تک پا و، شبحی را نگرم میرسد از دور، یکی مرد که پوشیده رخ و از رخ مستور، به هر کوچۀ تاریک دهد نور، گمان میکنم این مرد کلیمالـلَهِ آن کوچه بُوَد، آه! ببینید کجا میرود و چیست ورا نیت و منظور؟ چه آرام و خموش است، دلش بحر خروش است، ببینید که انبانِ پُر از نان و پُر از دانۀ خرماش به دوش است، به گمانم که به ویرانه فقیری دل شب منتظرِ اوست که از گوشه ویرانه ندا میدهد ای دوست! کجایی که بگیری دل شب باز سراغ فقرا را؟
عجبا عرش خداوند مکان کرده به ویرانه سرایی بگرفتهست به دامن، سر یک پیر فقیری که ندارد به جز از دیدۀ اعما و تن خسته و دست تهیاش برگ و نوایی، به لبش ذکر دعایی، به دلش حال و هوایی، نه طبیبی، نه دوایی، نه غذایی، همگان چشمِ بصیرت بگشایید و ببینید که در دامن ویرانه امیری شده همصحبت و دلباختۀ پیر فقیری، اگر آن پیر بپرسد تو که هستی؟ گل لبخند ز جانبخش لبش روید و در پاسخ آن پیر بگوید که فقیری شده در این دلِ شب یار فقیری، عجبا باز به دوشش یکی انبان وَ گرفتهست ره کوچه و پوید سوی ویرانۀ دیگر که به اَیتام زند سر، بِبَرد بر همه از لطف و کرم باز غذا را.
کیستی؟ ای همه جا روی تو پیدا که ندیدند و نگفتند که هستی؟ تو همان شیر خدایی، تو چراغ شب تنهاییِ خیل فقرایی، تو به احزاب و اُحد یار رسول دو سرایی، تو به ایتام، پدر در دل ویرانه سرایی، تو گهی همسخن چاه و گهی پهلوی نخلی، به زمین چهره گذاری، ز بصر اشک بباری و گهی میچکد از قبضۀ تیغت به زمینْ خون عدو در صف پیکار، گهی مرحب خیبر کُشی و عمرو به شمشیرِ شرربار، گهی دست تو در سلسلۀ خصم ستمکار، گهی وصله زنی کفش خود ای حجت دادار، گهی قلۀ عرشی و گهی حفرِ قناتت بوَد ای دست خدا کار، گهی عرشْ مکانی و گهی خانه نشینی، گهی استاد به جبریل امینی و گهی یاور آن پیرزن مشک به دوشی، نتوان گفت که هستی تو، که هستی، تو بگو تا بشناسیم به توفیقِ بیانِ تو خدا را.
ناسپاسان که به جز مهر و وفا از تو ندیدند، چه شد کز تو بریدند؟ خدا را به چه تقصیر به محراب دعا تیغ کشیدند؟ چرا فرق تو را از ره بیداد دریدند؟ عجب حق تو گردید ادا، پیک خدا داد ندا، آه که شد منهدم ارکان هدا، خُفت به خونْ شیر خدا، گشت به محرابْ فدا، روح مناجات و دعا، مسجدیان یکسره این نالۀ جانسوز شنیدند، همه از پنجه غم جای گریبان، جگر خویش دریدند، ز دل ناله کشیدند، ز هر سو، سوی محراب دویدند و بدیدند همهی دین خدا در یَمِ خون خُفته و از لعل لبِ خویش گهر سُفته و با صورت خونین سخن از فُزتُ وَ رَب گفته، گهی میرود از هوش، گه از اشک حسن آمده بر هوش، زند خونِ دلِ خستهاش از زخم جبین جوش، ز سوز جگر سوخته با قاتل خود گفت: خدا را به چه جرمی به رویم تیغ کشیدی؟ تو که دیدی ز علی آن همه احسان و وفا را.
همه تن اشک فشان دست گشودند که آرند علی را به سوی خانه که ناگاه در آن سوز و غم و درد، نگاهی به افق کرد و ندا داد که ای صبح! نشد در همه ایام تو از جیب افق سرزنی و چشم علی پیشتر از سرزدن روی تو بیدار نباشد، عجبا گشت فدا در دل محراب دعا، جان پیمبر، علی آن ساقی کوثر، علی آن فاتح خیبر، علی آن میر مُظفر، علی آن روح مکرم، علی آن عدل مجسم، علی آن دادرس امت و مظلومترین رهبر عالم، به خداوند، به پیغمبر و زهرا که علی کشتۀ عدلیست که خود حاکم آن بوده و خود مجری آن بود، خدا را نشنیدید مگر داد دوا پیشتر از کشتن خود قاتل خود را؟ نشنیدید که بخشید ز اکرام و جوانمردی خود تیغ به دشمن؟ نتوان یافت دگر مثل علی، گو که بپویند زمین را و سما را.
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
(گریز به کربلا)
پدر را در گلیمی از کنار منبر آوردند
پسر را در حصیری غرق خون و بی سر آوردند
علی را کوفیان کشتند در محراب و بعد از آن
برای کشتن فرزند او، صد لشگر آوردند
اگر خورشید را شق القمر کردند در کوفه
همان شق القمر را کربلا بر اکبر آوردند
تمام دشت از خون ابوالفضل علی پُر شد
ز بس باران تیر کینه بر آن پیکر آوردند
ز فولادی که شد شمشیر و بر فرق علی آمد
به دست حرمله تیری برای اصغر آوردند
چقدر این کوفیان پستند کز بعد حسین او
ز گوش کودکانش گوشوارهها در آوردند
«وفایی!» چون که خطبه خوانی زینب به گوش آمد
همه در کوفه میگفتند گویا حیدر آوردند
✍ #سید_هاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
ای خواب به چشمی که نمیخفت بیا
ای خنده به غنچهای که نشکفت بیا
دیوار و درِ کوفه زبان شد که مرو
اما چه کنم فاطمه میگفت بیا
✍ #علی_انسانی
↳ @hosseinieh_net
↳ @dobeity_robaey
#امیرالمومنین_ع_غربت
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
گاهِ جنگ است، به مرکب همه زین بگذارید
آب در دست اگر هست، زمین بگذارید
وقت تنگ است و حرام است تعلّل کردن
صحبت از مزرعه و گلّه و آغل کردن
وقت آن است که در سینه نفس تند شود
تیغ، آن تیغ که صیقل نخورَد کند شود
تا کمین بر در و دروازه نکردهست هنوز،
تا معاویه نفس تازه نکردهست هنوز،
نوبتی کوفته بر طبل سحر، برخیزید
پایتان خواب نرفتهست اگر، برخیزید
هر که جا ماند در آماج بلا میماند
با کلاهی که پس معرکه جا میماند
گفت مولا که چنین است و چنان با آن ایل
ایل صد رنگتر از ایل بنیاسرائیل
این یکی گفت: مطیعیم، ولی دربندیم
بگذر از ما که گرفتار زن و فرزندیم
خانه بی مَرد، پر از خوف حرامی باشد
این چراغیست که بر خانه روا میباشد
ما چه داریم به جز پای فلج؟ میترسیم
فصل سرما شده، از عُسر و حرج میترسیم
رعد و برق است که با عطسۀ ابر آمده است
هان علی! دست نگهدار که صبر آمده است
آن یکی گفت: علیلیم! خودت میبینی
بدتر از ابنسَبیلیم! خودت میبینی
ما مگر مثل تو دنیای مرفّه داریم؟!
زیر کشت است زمین، عذر موجّه داریم
آن یکی گفت: ملولیم! کمی حوصله کن
گوشمان پر شده از موعظه! کمتر گله کن
خالی از معرفت و مردی و رندی بوده
کوفه تا بوده پر از «اَشعثِ کِندی» بوده
کوفه شهری که پر از وسوسۀ خنّاس است
دستپروردۀ سعد بن ابیوقّاص است
این جماعت همه اشباح رجالاند همه
گاهِ پیکار ملولاند و ملالاند همه
میرود قصّۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصّه ورق میخورد آرام آرام...
::
سهلتر سادهتر از قافیهای باختیاش
ننگ بادا به تو ای دهر! که نشناختیاش
چه برایش به جز اندوه و ملال آوردی
جان او را به لبش شصت و سه سال آوردی
باغ میساخت و در سایهٔ آن باغ نبود
یک نفس قافلهاش در پی اُتراق نبود
درد باید که بفهمیم چه گفتهست علی
که شبی با شکم سیر نخفتهست علی
از سر سفرهٔ اسلام چه برداشت امیر
نان دندانشکنی را که نمیخورد فقیر
::
آه، از آن شبِ آخر که علی غمگین بود
سفرهٔ دخترش از شیر و نمک رنگین بود
شب آخر که فلک، باد، زمین، دریا، ماه
میشنیدند فقط از علی "إنّا لله"
باد برخاست و از دوش عبایش افتاد
مهربان شد در و دیوار، به پایش افتاد
مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن
فقط امشب، فقط امشب به اذان گوش مکن
شب آخر، شب آخر، شب بیخوابیها
سینهزن در پی او دستهٔ مرغابیها
از قدمهای علی، ارض و سما جا میماند
قدم از شوق چنان زد که عصا جا میماند
با توأم ای شب شیون شده! بیهوده مکوش!
او سراپا همه رفتن شده، بیهوده مکوش!
بیشک این لحظه کم از لحظهٔ پیکارش نیست
دست و پاگیر مشو! کوه جلودارش نیست
زودتر میرسد از واقعه حتی مولا
تا که بیدار کند قاتل خود را مولا
تا به کی ای شب تاریک زمین! در خوابی؟!
صبح برخاسته، بیدار شو ای اَعرابی!
عرش، محراب شد از "فُزتُ و ربّ الکعبه"
کعبه بیتاب شد از "فُزتُ و ربّ الکعبه"
آه از مردم بیدرد، امان از دنیا
نعمتِ داشتنت را بِسِتان از دنیا
میرود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورَد آرام آرام
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
امشب از محراب خون، شوق سفر دارد علی
خلوتی خوش با خدا، شب تا سحر دارد علی
با خدا نجوای او «فُزْتُ و رَبِّ الکعبه» است
در شب قدری که فرصت تا سحر دارد علی...
نخلهای کوفه را یک عمر در ماتم نشاند
داغهایی کز مدینه بر جگر دارد علی
بازتاب خاطرات آشیانی سوختهست
گوشۀ چشمی که بر دیوار و در دارد علی...
لالهزار سینۀ او چون نسوزد از فراق
وقتی از داغ دل زهرا خبر دارد علی...
بینوایان عرب، صد کاسه شیر آوردهاند
تا به دست مرحمت یک جرعه بردارد علی
::
با نگاهی مینوازد عاشقان خسته را
با کدامین اهل دل امشب نظر دارد علی
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
ای چراغ سحر خسته دلان!
ای دعای دل بشکسته دلان!
ماهِ تابیده به هر ویرانه!
آشنا با همه، خود بیگانه!
مونس و همدم دیرینه ی ما!
چاهِ آهِ سحرت سینهی ما!
داستان غم تو، فوق غم است
نام مظلوم برای تو کم است
بشریّت سویت آورده رجا
تو کجا وسعت! تاریخ کجا!
مسجد از شوق نمازت مدهوش
کوفه از بانگ اذانت به خروش
شعله بر سوزِ دلت باد زده
سجده از داغ تو فریاد زده
خونِ جاری شده بر صورت تو
تا قیامت سند غربت تو
خصم از فرق تو قرآن وا کرد
شبِ احیای تو را احیا کرد
تا شود زخمِ فراقت چاره
خون زد از فرق سرت فوّاره
خاک با خون جبین تو سرشت
خونِ پاکِ تو به محراب نوشت
که علی گشت دگر آسوده
لیک با تیغِ به زهر آلوده
ای کرامت همه پاینده به تو!
قاتلت گشته پناهنده به تو
ای علی جان! تو بگو کاسهی شیر
بوده کی پاسخ زخم شمشیر
ای به خون خفته! بگو یارت کو
مالک اشتر و عمّارت کو؟
باغبان! بود و نبود تو چه شد؟
غنچه و یاس کبود تو چه شد؟
ای دو عالم حرمِ ماتم تو!
تا صف حشر نثار غم تو
اشک ما هدیهی ناقابل ماست
خانهی سوختهی تو دل ماست
چاهها آه گذشت از سرشان
نخلها ریخته برگ و برشان
شب به سوز تو بَرَد رشک، علی
سفرهها پُر شده از اشک، علی
ای سحر مست صدای پایت!
سفرهها منتظرِ خرمایت
سرخی یاس تو ما را کشته
اشک عبّاس تو ما را کشته
ای غمت گشته هم آغوش حسین!
چوب تابوت تو بر دوش حسین
عاشقانِ شب خود را دریاب
یا علی! زینب خود را دریاب
زنده شد خاطرهی همسر تو
دفن شد در دل شب پیکر تو
شب روی شانه تو را میبردند
چه غریبانه تو را میبردند
گر چه دفن تو نهان از همه بود
آنکه میبُرد تو را، فاطمه بود
ای حسین و حسنت دنبالت!
محسنت آمده استقبالت
تیغ قاتل که جبین تو شکست
کمر امّ بنین تو شکست
خیز و چشم ترِ عبّاس ببین
گریهی مادر عبّاس ببین
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
ای انعکاس آینۀ هل اتی، علی
زیباترین مسیر جهان تا خدا، علی
انگشترت چه کرد که حتی بهشت هم
زانو زدهست نزد تو چون بینوا، علی
انگار نبض من صد و ده بار میبرد
در هر دقیقه نام تو را «مرتضی علی»
با کیسههای نور که بر دوش داشتی
سر میزدی به خانۀ آیینهها علی
آن شب شهادت آمد و با اشتیاق گفت
من نیز رستگار شدم با تو یا علی
::
فرقی میان اکبر و اصغر نبوده است
هر دفعه ریخت خون تو در کربلا، علی
✍ #علی_گلی_حسین_آبادی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#امیرالمومنین_ع_شهادت
طنین بغض مؤذن به گوش ماه رسید
اذان صبح به «حی علی الفلاح» رسید..
دوید کینهی مکاره از کمین بیرون
همین که رأس مبارک به سجدهگاه رسید
صدای شیون محراب آن چنان برخاست
که رفت و رفت و به زاری به قلب چاه رسید
زبان نداشت زمانه برای حرف زدن
از آن زمان همهی قصهها به آه رسید
::
منم که خاکم و اینجا پناهگاه من است
کجاست سایهی مهرت که بی پناه رسید..
✍ #سیده_تکتم_حسینی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e