💬 گشت ارشاد و مسأله حکمرانی حجاب ✍️ سیدمحمد طباطبائی گشت ارشاد مشتمل بر طرحی با عنوان ارتقای امنیت اجتماعی است که یک بخش آن-حجاب- در ذیل طرح جامع عفاف مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی حدود دو دهه قبل به تصویب رسید. 1️⃣ منظر جامعه‌شناختی فارغ از مبارزات امنیتی دشمن و تهدیدات نسبت به حوزه حجاب، اما اگر بخواهیم حجاب را در نسبت میان مردم و حاکمیتشان ببینیم باید در یک تبیین اجتماعی، مسأله را بررسی کنیم. دلایل و علل اجتماعی متعددی برای پدیده بدحجابی یا به بیان دقیقتر، حجاب‌گریزی وجود دارد که به نظرم در هفت عامل قابل اختصار باشد: ۱. عادات اجتماعی ۲. رسانه های اجتماعی (پلتفرم‌ها، بلاگری، اینفلوئنسرها، سلبریتیسم و...) ۳. فضای سیاسی (و خشم سیاسی ناشی از آن) ۴. گروه‌های همسالان ۵. تغییر نگرش‌های فرهنگی در خصوصیت مشروعیت حجاب ۶. تربیت‌های خانوادگی (و عدم آگاهی کافی از حجاب) ۷. اجبار اجتماعی (خانواده، فضاهای شغلی و آموزشی و ...) با رویکرد اجتماعی به حجاب، حکمرانی مطلوب در این حوزه از طریق حکمرانی فرهنگی تربیتی در این عوامل رخ می‌دهد و نمی توان صرفا از طریق الزام های قانونی، روند فرهنگی موجود را تغییر داد. لذا تاکید بر قانونی بودن حجاب، صرفا در نمای ظاهری شهر تأثیر دارد و نسبت به حجاب‌گریزی به عنوان یک پدیده فرهنگی تأثیر خنثی و حتی منفی (نفرت‌زایی) ایجاد می‌کند. 2️⃣ منظر فقه فرهنگی با لحاظ موضوع‌شناسی حجاب‌گریزی در بند اول، از این جهت منظر فقهی حکمرانی حجاب را می‌توان بررسی کرد: نسبت به مفاسد اجتماعی، با دو نوع مفسده مواجه هستیم: اول مفاسدی که شیوع ندارد و صرفا برخی گروه های اجتماعی به آن دچار اندـ در این صورت، گفتمان فرهنگی مستقر تغییر نکرده و طبعا حاکمیت می‌تواند از طریق مداخله اعمال مولویت کند. در این اعمال مولویت، سه نوع مسئولیت برای دولت وجود دارد: مسئولیت اول، جرم‌انگاری افراد آگاه به انحراف بر مبنای وجوب نهی از منکر است. مسئولیت دوم، آگاه‌سازی افراد جاهل بر مبنای وجوب دعوت به خیر و رعایت تحمل اجتماعی آنان است. صحیحه عمر بن حنظله از امام صادق علیه السلام این نوع مسئولیت کلان را به خوبی روشن می‌کند:«لا تحملوا علی شیعتنا و ارفقوا بهم فان الناس لا یحتملون ما تحملون» (وسائل، ج۱۶،ص۱۵۹) البته قاعده دعوت و ارشاد جاهل احکام و شرایطی دارد که از آن می‌گذرم. مسئولیت سوم، ایجاد تحدید اجتماعی نسبت به گروه‌های اجتماعی و خرده‌فرهنگ‌های انحرافی در فضای فرهنگ عمومی است. این مسئولیت با تنقیح سیره امیرالمؤمنین علیه السلام در تحدیدهای اجتماعی نسبت به گروه قاعدین از جنگ جمل (بحار، ج۳۲، ص۳۵۲) و تارکین مسجد جامع کوفه در صحیحه رزیق بن زبیر (وسائل، ج۵، ص۱۹۶) استفاده می‌شود. دوم، مفاسد شایع در جامعه است، به صورتی که تغییر در نگرش‌ فرهنگی را نتیجه می‌دهدـ این صورت، فرض تزاحم است و در تزاحم مستقر مربوط به فقه نظام، قاعده وفاق مطرح است، یعنی ایجاد همبستگی میان اجزای نظام. زیرا تقدیم اهم بر مهم جایی مطرح است که اجزا به یکدیگر ارتباط ندارند اما در نظام اجتماعی و به تبع، حکمرانی چنین نیست. بنابر این به مانند سیره امیر المؤمنین علیه السلام در مواجهه با انحرافاتی چون صلاة تراویح و طلاق‌های باطل، تمهید اجتماعی و بسترسازی برای تغییر فرهنگی نیاز است.(کافی، ج۸، ص۵۹ و نهج البلاغه، حکمت ۲۷۲) لذا در همین جا به قاعده فقهی تقریب و تنفیر از قواعد فقه فرهنگی استناد می‌کنم که مدلول آن، حرمت تنفرزایی در مداخلات فرهنگی است که از لوازم آن، کارکردیابی و رعایت ضرورتهای فرهنگی است. روایات بسیاری بر این قاعده دلالت دارد که از جمله معتبره محمد بن سنان از امام باقر علیه‌السلام است:«قال رسول الله: إن هذا الدین متین فأوغلوا فیه برفق و لا تکرّهوا عبادة الله إلی عباد الله فتکونوا کالراکب المُنبت الذی لا سفراً قطع و لا ظهراً أبقی»(کافی، ج۲، ص۸۶) در این روایت-که به تنقیح مناط بر قاعده دلالت دارد- ایجاد کراهت در ترویج عبادات به سواره‌ای تشبیه شده است که با خسته‌کردن مرکب خود، سفر را بی‌پایان گذاشته است. بنابراین‌ اگر ترویج دین بدون رفق و مدارا و عدم رعایت کارکردهای فرهنگی باشد، امکان اثر بخشی نداشته و مطلوب شارع هم نخواهد بود. 🔰نتیجه حال با این دو منظر اجتماعی و فقهی، به نظر می‌رسد پدیده‌حجاب‌گریزی ناشی از مداخلات نادرست حاکمیت و نگرش اشتباه طبقات دیندار باشدـ آن چه در این میان‌ مغفول است، توجه به افزایش سواد دینی و سواد دینداری است. وقتی زندگی مدرن و حتی پست‌مدرن ما را احاطه کرده، چگونه می‌توان بی‌توجه به مناسبات حکم و موضوع دغدغه رعایت حجاب زنان را داشت؟ @HOWZAVIAN