📚 کتاب 📕 ✍️نویسنده: (بخش اول) عمیقاً اعتقاد دارم آدمی که تاریخ نخوانده باشد، راحت کلاه سرش می‌رود. برای همین است که هم خودم علاقه دارم به خواندن تاریخ – چه تاریخ معاصر ایران و چه تاریخ اسلام و تاریخ باستان – و هم دوستانم و اعضای خانواده را تشویق به خواندن تاریخ می‌کنم. تاریخ چیز جذابی ست؛ مخصوصاً جزئیاتش. دختر موشرابی را هم برای همین دوست داشتم؛ چون نقاط مهم تاریخ ایران را از زاویه‌ای نو روایت می‌کرد. عهدنامه گلستان، ماجرای حمله به سفارت روسیه و قتل گریبایدوف، جنبش تنباکو، ماجرای مشروطه و شهادت شیخ فضل‌الله نوری، حمله روس‌ها به حرم امام رضا علیه‌السلام، قیام گوهرشاد، کودتای بیست و هشت مرداد، تسخیر لانه جاسوسی، فتنه هشتاد و هشت و درنهایت، مدافعان حرم؛ همه این‌ها را با بیانی نو و شیرین روایت کرد و به نظرم لازم است هر ایرانی این حقایق تاریخی را بداند. با خواندن دختر موشرابی سرشار از حس غرور ملی خواهید شد؛ سرشار از عشق به ایران و شور ایستادگی در برابر بیگانه. پر می‌شوید از کینه بیگانه و شاهان و درباریان بیگانه‌پرست. برای همین است که می‌گویم این کتاب را بخوانید. نقطه قوت دیگر کتاب، قلم روان و شیرین آن است؛ مخصوصاً در قسمت‌های مربوط به قاجار که اندکی هم با طنز آمیخته شده و آن را جذاب‌تر می‌کند. با این وجود، این کتاب نقطه ضعف بزرگی دارد که نمی‌توان از آن چشم پوشید. در متن معرفی کتاب نوشته: "داستانی تاریخی از ایران و زندگی دختران ایران است. محمد حسین‌زاده در این کتاب از زندگی دختران این خاک گفته است. آن‌هایی که در تاریک و روشن تاریخ گم شده‌اند و در کوچه پس‌کوچه‌های داستان‌ها، صدایشان خاموش و ساکت شده است. او در این کتاب از دخترانی می‌گوید که گاه پرچمداران تغییراتی بزرگ و عظیم در تاریخ بودند و گاهی نیز خودشان قربانی شدند..." من فکر می‌کنم این جملاتی که در معرفی کتاب نوشته، دروغ محض است. راستش را بخواهید من در این کتاب اثری از دختران و زنان ایرانی ندیدم. اصلا قهرمان این کتاب دختران نبودند؛ قهرمان تاریخ و آن کسانی که تاریخ را ساختند، طبق معمول مردان بودند. دختران و زنان در این کتاب، صرفا موجوداتی ضعیف و بی‌اراده بودند؛ موجوداتی آسیب‌پذیر که باید در پستو پنهان شوند تا آسیب و گزندی به آن‌ها نرسد و نمی‌توانند جریان‌ساز و نقش‌آفرین باشند(شاید هم واقعاً نقش زنان در تاریخ ایران چیز مهمی نبوده است؟!!) این کتاب هشت فصل دارد: دختر قجری، دختر گرجی، دختر میرزا، دختر مشروطه، دختر نوغان، دختر شهرنو، دختر کرد و دخترموشرابی. در فصل دختر قجری، شما زنان حسود و خاله‌زنک حرم‌سرا را می‌بینید؛ دخترانی که قربانی جاه‌طلبی و هوس‌بازی شاهان می‌شوند و البته زنی به نام تاج‌الدوله که تنها هنرش، سیاست‌های زنانه است و نه بیشتر. در این فصل، قهرمان جوان باغیرت ترک است و عباس‌میرزا. این فصل جنگ‌های ایران و روس را روایت می‌کند؛ اما زنان این میان هیچ نقشی نداشته‌اند. فصل دختر گرجی، به ماجرای اسارت زنان مسلمان گرجی در سفارت روسیه و حمله به سفارت و قتل گریبایدوف اشاره دارد. این‌جا هم قهرمان داستان، زنان نیستند؛ بلکه قهرمان، میرزا مسیح مجتهدی و مردان ایرانی هستند که غیرتشان به جوش آمد تا زنان مسلمان را آزاد کنند. این‌جا هم شما اثری از نقش‌آفرینی زنان نمی‌بینید؛ بلکه آنچه می‌بینید، آسیب‌پذیری زنان و غیرت و سلحشوری مردان است! فصل دختر میرزا شاید نقطه درخشان کتاب باشد که اندکی بیشتر به انیس‌الدوله، همسر ناصرالدین‌شاه و تدابیر این خانم پرداخته است. این‌جا هم باز نقش اصلی را در قیام تنباکو مردها ایفا می‌کنند؛ اما زنان را هم در کنار مردان می‌بینیم که قلیان‌ها را می‌شکنند و برای جلوگیری از تبعید عالم بزرگ تهران، دست به تظاهرات می‌زنند. این‌جا انیس‌الدوله در یک حرکت تحسین‌آمیز، مقابل شاه می‌ایستد و می‌گوید: «همان کسی قلیان را حرام کرده که من را بر تو حلال کرده است.»؛ اما باز هم نقش و این حرکت را نمی‌توان پرچمداری و جریان‌سازی نامید. در فصل دختر مشروطه، عملاً شما هیچ اثری از زنان نمی‌بینید؛ فقط دختر سفیر انگلیس را می‌بینید که مشروطه‌خواهان را در سفارت انگلیس تهییج می‌کند(که نمی‌دانم از نظر تاریخی واقعیت دارد یا نه؟) و از سوی دیگر، دختر شهید شیخ فضل‌الله نوری را می‌بینید که برای پدرش عزادار است؛ همین. زنان هیچ کار مهم دیگری انجام نداده‌اند! (با این وجود محتوای این فصل محتوای خوبی‌ست و خواندنش واجب.) https://eitaa.com/istadegi