بسم الله الرحمن الرحیم
#روایت_زیبایی
✍️
#معصومه_سادات_رضوی
تصمیم بر این میشود که ادامه راه را با ماشین برویم. بچهها خستهاند و بقیه هم یکی در میان حالشان خوب نیست، خودم هم سرماخوردهام. برخلاف میلم موافقت میکنم و از موکب بیرون میآیم. دیروز به این نتیجه رسیدم که دیگر نمیتوان چشم امید به اينترنت نداشته موکبها داشته باشم و کمحجمترین بسته اينترنت رومینگ را میخرم که تقریبا بالای صد برابر اختلاف قیمت دارد با همین بسته در داخل کشور. دقیق تر بگویم ۷۵ مگابایت را سی و شش هزار تومان خریدم. حالا قدر اینترنت داخل را میفهمم.
سوار وانت میشویم. چشم به شمارههای عمودها میاندازم که تندتند رد میشوند. مردم را نگاه میکنم و به حالشان غبطه میخورم. خیلی دلم میخواست کل مسیر را پیاده بروم. امیدوارم این اندک را از ما بپذیرند.
تابلوها ورودمان را به کربلا، به سرزمین تولد بزرگترین داستان غمانگیز عالم، سرزمين فرات خوشامد میگوید. کربلا سرزمین روضه است. در خیمهگاه و حرم و اطرافش تو نمیدانی جایی که قدم میگذاری چند قطره از خون اصحاب حسین ریخته، اشکهای زینب و اهل خیام زیر پای توست یانه؟ چند نیزه، چند شمشیر اینجا زیر پای توست...؟
باید چند عمود دیگر را پیاده برویم و جایی مستقر شویم. کربلا سرزمین سختیهاست. برخلاف تصورم چند ساعت است داریم در کربلا راه میرویم. هوا واقعا گرم است و هر چند دقیقه روی چادرم آب میریزم که گرمازده نشوم. بالاخره جایی پیدا میکنیم که بعدازظهر در آن استراحت کنیم و عصر دنبال آدرسی که داریم میگردیم. بالاخره خانه امعباس را پیدا میکنیم و مستقر میشویم.
بنده خدایی میگفت :"خاک کربلا خیلی دافعه دارد." نمیفهمیدم دارد چه میگوید؛ اما الان با تمام وجود دارم این دافعه را حس میکنم. مطمئنم مال خستگی و سختی راه نیست. همسفرها هم این دافعه را تایید میکنند. دلم میخواهد یک بار زیارت کنم و فقط از کربلا خارج شوم و به خانه بروم. حتی حاضرم به نجف برگردم. خون حسین و یارانش بر خاک کربلاریخته و حالا این تربت میگوید:"برو! برو و نمان که اینجا امانتدار خون حسین است، بر اینجا پا نگذار..."
باید تا نیمهشب منتظر بمانم که به زیارت حسین بن علی برویم. دردانه خدا بر روی زمین...
#حب_الحسین_یجمعنا
http://eitaa.com/istadegi