ا❁﷽❁ا 🟢تعریف از ! 📖فرزند مرحوم ، مردی با اخلاق و از متدینان و معتمدان نقل کرده‌اند: منزل ما مقابل منزل بود. هر هفته، یک شب جلسه ‎ای داشتیم و جناب شیخ به منزل ما می ‎آمدند و پس از ادای نماز مغرب و عشاء به جماعت، مسئله و می‌گفتند و می‌کردند. شب تابستان گرمی بود. پنکه ‎های برقی به‌ تازگی از خارج به بازار آمده بود. پدرم پنکه‎ ای خرید و به منزل آورد. هنگامی‌که جناب شیخ مشغول نماز جماعت شد، پنکه را روشن کردیم. قهراً هوای اتاق خنک شد. پس‌ از آنکه معظم‌ له از نماز فارغ شد به مرحوم پدرم رو کرد و فرمود: «حاج محمدحسن! چه شد که هوای اتاق خنک شد؟» مرحوم پدرم عرض کرد: آقا، باد بزن برقی روشن کردیم که به‌تازگی از خارج آمده است. جناب شیخ فرمودند: «چه چیز خوبی است!» لحظاتی نگذشت که مرحوم شیخ شروع کردند به گریه کردن. پدرم عرض کرد: آقا چیزی شده؟ جناب شیخ در جواب فرمودند: «در فکر شدم که اگر فردای خداوند متعال از من سؤال نماید که "چرا کارهای دشمنان را تعریف کردی؟" چه جواب دهم؟! جوابی برای گفتن ندارم!». 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4289 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran