🌼🍃🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸
🌺🍃🌸
🍃🌸
🌸
✨✨ سیندرلای بابامرتضی
خاطرات دختر
#شهید_مرتضی_عطایی "
#ابوعلی "؛ قسمت دوم:
بابا دفعه اول که از
#سوریه برگشت، برعکس چهار بار بعدش
#سالم بود، اما خیلی زود فهمیدیم دیگر بابامرتضای سابق نیست....
روحیاتش عوض شده بود. باز هم میخندید، اما دیگر لطیفه تعریف نمیکرد.....
بیشتر اوقات توی خودش بود و با کوچکترین سروصدای ما، ناراحت میشد......
همیشه دوست داشت از
#سوریه برایمان تعریف کند. به من میگفت:
نفیسه؛ چرا از من از
#سوریه نمیپرسی؟ دوست دارم بپرسی تا برات تعریف کنم....
دفعه دوم که برگشت،
#دستش #مجروح شده بود. دفعه سوم
#پهلویش. دفعه چهارم
#سرش و دفعه آخر هم که
#شهید شد......
@khademinekoolebar