همی‌زنم سرد بر امید کسی که یاد از من به سال‌ها به چشم رحم به رویم نظر همی‌نکند به دست جور و جفا گوشمال داده بسی دلم ببرد و به جان می‌ندهد کسی به شهر این کند به جای کسی به هر چه در نگرم نقش روی او بینم که دیده در همه عالم بدین صفت به دست چه شیر سیه چه مورچه‌ای به دام هجر چه باز سفید چه مگسی عجب مدار ز من روی زرد و زار که کوه کاه شود گر برد جفای خسی بر آستان وصالت نهاده سر بر آستین خیالت نبوده دسترسی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/109 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈