ای رخ جان فزای تو گشته خجسته فال من باز نمای رخ، که شد بی تو تباه حال من ،_که_می‌کند_جان_من_آرزوی_تو عشوه مده، که می‌دهد هجر تو گوشمال من رفت و نمی‌رود آرزوی تو از عمر شد و نمی‌شود نقش تو از خیال من :_می‌کشد_بی_تو_مرا_فراق_تو چارهٔ من بکن، مجو بی سببی زوال من ز آرزوی تو، نیست مرا ز خود خبر طعنه مزن، که: نیستی شیفتهٔ من بر سر کوی وصل تو مرغ صفت پریدمی آه! اگر نسوختی آتش هجر بال من گر نه آمدی سد ره وصال من ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1015 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈