متناسبند و موزون حرکات متوجه است با ما سخنان بی‌حسیبت چو نمی‌توان صبوری ستمت کشم ضروری مگر آدمی نباشد که برنجد از عتیبت اگرم تو خصم باشی نروم ز پیش تیرت وگرم تو سیل باشی نگریزم از نشیبت به قیاس در نگنجی و به وصف در نیایی متحیرم در اوصاف جمال و روی و اگرم برآورد بخت به تخت پادشاهی نه چنان که بنده باشم همه عمر در رکیبت عجب از کسی در این شهر که پارسا بماند مگر او ندیده باشد رخ پارسافریبت تو برون خبر نداری که چه می‌رود ز به درآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت تو درخت همه میوه‌ای ولیکن چه کنم به دست کوته که نمی‌رسد به سیبت تو شبی در انتظاری ننشسته‌ای چه دانی که چه شب گذشت بر منتظران تو ای شب جدایی چه شبی بدین درازی بگذر که جان بگداخت از نهیبت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/433 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈