🔲 ماتریالیسم عاشورایی! 2️⃣ قسمت دوم و پایانی 🔹اما یک عارف اینگونه نیست! او به «حالِ حضرت» نگاه می‌کند. حضرت اباالفضل، حضرت اباالفضل است؛ چه تیر به چشمِ او بزنند چه نزنند! چه دستش را قطع بکنند یا نکنند! حال اتفاقاً دستش را قطع کرده‌اند؛ ولی عارف به قطع‌کردن‌ دست نگاه نمی‌کند. حضرت اباالفضل بخاطر اینکه تیر به چشمش خورد، حضرت اباالفضل نشده است. 🔹(البته این مصیبت‌ها، جریانات و قضایایی است تا «مظلومیت اهل‌بیت علیهم‌السلام» معلوم و روشن شود و «مقاماتی» هم بر این دردها و إِلَم‌ها مترتّب است) 🔹یک وِیت‌کُنگ در کلیسا آمده بود و بر روی خودش بنزین ریخت و آتش زد. این آتش‌زدن، سوختن است؛ ولی ما برای او ارزش قائل نیستیم! چون او می‌خواهد از این موقعیتِ خود، استفادۀ تبلیغاتی کند. حال فرض کنید که اگر به او می‌گفتند:‌ «آقا، شما این کار را انجام بده، ولی حتی یک خبرنگار هم از تو عکس نمی‌اندازد و در یک روزنامه هم نمی‌نویسند ودر هیچ‌جا هم نقل نمی‌کنند، بلکه همین‌طور می‌میری!» آیا باز هم این کار را می‌کرد؟! اصلاً این کار را نمی‌کرد. پس او می‌خواهد استفادۀ تبلیغاتی کند. 🔹اما حضرت اباالفضل در کربلا حاضر می‌شود و کشته می‌شود. حال خبرنگار از او عکس بیاندازد یا نیاندازد؛ در کتاب بنویسند یا ننویسند؛‌ بر قبرش گنبد و بارگاه بسازند یا نسازند؛ به زیارت قبرش بروند یا نروند!! حضرت اباالفضل به این مسائل فکر نمی‌کند، بلکه می‌گوید:‌«من باید این راه را بروم!» 🔹سیدالشهداء علیه‌‌السلام این راه را در نظر می‌‌گیرد و جلو می‌آید؛ چه بر قبر ایشان گنبد بسازند یا نسازند. او می‌گوید:‌ «من وظیفه‌ام این است!» این می‌شود استقامت در طریق! 🔹اما ما در کارهایمان جنبه‌های دیگری را لحاظ می‌کنیم که آن جنبه‌ها اصل مسئله را مخدوش و خراب می‌کند. 🔺هر مقدار، خود را به مکتب ائمه نزدیک کنیم، ارج و مقام بیشتری داریم. 🎙حضرت آیة‌الله حاج سید محمدمحسن حسینی طهرانی قدّس‌الله‌سرّه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔈 ؛ جلسه اول، منقّح. علیهما‌السلام @maktabe_vahy 🌑.🌑.🌑.🌑