#تخصصی
#معانی_حروف #معنای_حرفی #وجود_فی_غیره
ادامه ی پست قبل:
اکثر علمای فلسفه و اصول گفته اند معانی حرفی از آنجایی که غیر مستقل در مفهومیت اند تا تبدیل به معنای اسمی نشود موضوع و محکوم علیه قرار نمی گیرند! علامه طباطبایی گاهی گفته اند معنای حرفی و ربط فانی در طرفین است و اگر بخواهد موضوع حکمی قرار گیرد برای ارتباط پیدا کردن با حکم نیاز به ربطی دیگر خواهد داشت فتسلسل. والتالی باطل فالمقدم مثله.
جواب ما: نیاز به ربطی دیگر نخواهد داشت به لحاظ فلسفی و در واقع بلکه فقط در گزاره به لحاظ منطقی دارای نسبت حکمیه خواهد بود. ما در عبارت «سر من البصره الی الکوفه» بر اساس تعدد دال و مدلول و علو و استعلای متکلم و ... می فهمیم که مولا از ما مسیرِ از بصره تا کوفه را خواسته و مطالبه دارد. ما هیچ کدام از این مدالیل را از عین خارجی انتزاع نکردیم تا گفته شود آن شیء دارای وجود فی غیره است پس مفهوم و معنایی که از آن بدست می آید نیز فی غیره است پس باطلة الذات است پس ماهیت ندارد پس جزئی است پس محکوم علیه واقع نمی شود و ... ! هرگز !
اگر یک نگاه درجه دو به این مطالعه کنیم می بینیم که چقدر مباحث فلسفی ( مانند تقسیمات وجود، نفس الامر، وجود ذهنی و ... ) تاثیر جدی در اصول فقه و مسیر استنباط حکم دارد، کافیست به مباحث واجبِ مشروط و مطلق یا معلق و منجز در حواشی کفایه سری بزنید تا این ادعا را تصديق كنيد
برای این پست زحمت کشیدم نظرات تون رو برام بفرستید.