#ماه_رمضان
#مناجات_با_خدا
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
اَللّهُمَ صَلِ عَلی مُحَمّد وآلِ مُحَمَّد
وَعَجِّل فَرَجَهُم
لا حولَ و لاقُوَّةَ اِلّا بِاللّه اَلعَلیِ الْعَظیم
حَسبُنَا اللّه وَ نِعمَ الوَکیل نِعمَ المَولا و نِعمَ النَّصیر
کُنْتُ بِئسَ العَبد فَأَنْتَ نِعْمَ الرَّبُّ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِک
فَلْیحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ
پیغمبر فرمود
سه دستهاند که از ابلیس
و جنود ابلیس در امانند
الذاكرونَ للّه ِِ
الباكُونَ مِن خَشيَةِ اللّه
و المُستَغفِرونَ بِالأسحارِ
هر سه ویژگی تو جمع شما سحرخیزان هست
أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو ،الْحیّ القَیّوم، الْرَّحمنُ الرَّحیمُ ، ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ بَدیعُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ مِنْ جَمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی
وَ اِسْرافی عَلی نَفْسی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ
الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرآنَ
چه ماه خوبی بودی،
به بهانه تو ما با قرآن بیشتر مأنوس شدیم..
وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ
صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمَّد
وَارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عامي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ
وَ اغْفِرْ لِيَ تِلکَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُهَا غَيْرُكَ يَا رَحْمنُ يا علّام..
دست گدایی رو میبریم بالا،
مثل همیشه
صاحب خانه رو واسطه قرار بدیم
بِالْحُجَّة الهی العفو...
یک نظر کن سوی من خیلی گرفتارم هنوز(٢)
زار و مضطر آمدم محتاج غمخوارم هنوز
من به امید آمدم، روبرنگردان از گدا
حال و روزم را عوض کن تا نفس دارم هنوز
صبح تا شب هم برای تو اگر گریه کنم
خوب میدانم به تو خیلی بدهکارم هنوز
با وجودی که دویدم زیر این بیرق ولی
در مسیر نوکری ام، عبد کم کارم هنوز
ماه رمضان بره منم تو رو فراموش میکنم
دوباره تو میشی
تریداً، وحیداً، فریدا
دائما داری هوایم را ولی افسوس من
باز هم رفتم به بیراهه گناهکارم هنوز
خوشبحال بندهای که زیرلب نجوا کند...
این مال امام زمانیها هست
که این شبا دنبال یوسف فاطمه میگردند
خوشبحال بندهای که زیرلب نجوا کند...
چی میگه..
از فراغت ای طبیبا سخت بیمارم هنوز
نیمه شب ها فرق داره گریه و حال دعا
من به شوق دیدن روی تو بیدارم هنوز
نمیخوای به مهمون سی شبهات یه سر بزنی؟
سی شبه در خونت اومدیم آقا...
روبراهم کن برس آقا به فریادم که من
بیقرار کربلا صحن علمدارم هنوز
گریه های من دم باب الحسین یادش بخیر...
هان، باورت شد نمیتونی بری کربلا؟
گریه های من دم باب الحسین یادش بخیر..
پابرهنه میشدیم
خاک میریختیم روسر و رومون،
هر کی هم تعجب میکرد
میگفتیم آقامون رو خاک مالی کردند و کشتند ...
گریههای من دم باب الحسین یادش بخیر
همچو ابرم از غم دوری ، میبارم هنوز
بیسبب دل رفت تا صحن و سرای کاظمین
یاد آن مولای زنداییِ بییارم هنوز
قربون حرم خوشگلت...
گوشهی زندان به خاک تیره سر بُگذاشته
من اسیر آن امام زار و تب دارم هنوز
کاش از معصومه اش بر او پیامی میرسید
از غریبی گل زهرا عزادارم هنوز
خدا رحمت کنه مرحوم آیتالله احمدی میانجی رو
ایشون میفرمود شب آخر
رو کرد به سِنْدی بن شاهِک
فرمود دلم برا بچه هام تنگ شده
اجازه بده من یه سری برم دیدنشون...
همه روضه هامون به روضه ابیعبدلله باید ختم بشه
بدنش رو غریبانه داشتن میبردند سمت مقابر قریش،
سلیمان بن ابیجعفر از چهرههای ذی نفوذ بغداد بود
دید یه بدنی رو غریبانه دارن میبرند
فهمید بدن موسی بن جعفر هست،
گفت بدن رو نگهدارید،
غریب به دوهزار پانصد دینار خرج تشییع جنازه کرد،
گل خرید،
عطرهای قیمتی خرید،
هفت تا کفن قیمتی آماده کرد،
اومد خونه نُه تا دختر داشت سلیمان،
به همشون لباس عزا به تن کرد،
فرمود این آقا خیلی دختر داره اما یدونهشونم الان اینجا تو بغداد نیستند،
شما پشت سر پیکر این آقا
جوری به سرو صورت بزنید
نگند این آقا گریه کن نداره
آخ
با جمعی از مؤمنین و مومنات
با تلّی از گل،
بدن حضرت رو تشییع کردند
گلباران کردند
درستشم همینه
از اینجا تا قبر حضرت اونقدر رو بدن گل ریختند
از اون تاریخ این محله شد به
سوق الریاحین،
یعنی بازار گلها
درستشم همینه،
بدن پسر زهرا باید گلباران بشه
آخ لایوم کیومک یا حسین
کربلا هم بدن ابیعبدلله رو گلباران کردند
فرقةٌ بالسيوفِ
فرقةٌ بالرِّماحِ
فرقةٌ بالنّبال
تیر اندازا
نیزه اندازا
شمشیر زنا
آخ بمیرم....
فرقةٌ بالخَشَبِ والعَصاء
آخ به همین اکتفا نکردند ..
امام باقر فرمود:
وَ لَقَد اَوْطَئوهُ الخَيل بَعد ذلك
میخوام بگم؛
یا حضرت معصومه
شما نه جون دادن باباتو دیدی،
نه دفن باباتون رو
اما کربلا یه دختری کنار خیمهها
میگه خودم شنیدم،
عمر سعد فریاد میزد
مَن ینتَدِبُ بالحُسَینِ
کیه بر حسین اسب بتازونه...
حسین....