آتش عشق است کَاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد
┄┅═✾
شرح ✾═┅┄┈
آتشی که در جان و وجود یک ولی خدا قرار دارد، آن آتش برخواسته و برآمده از عشق است؛ یعنی عشق است که آدمی را آتشین می کند، گرم و پُر حرارت می کند
آتش عشق است کَاندر نی فتاد
آتشی از جنس عشق است و برآمده از عشق است که در وجود نی(ولی خدا) افتاده است
عشق اساس هر کاری در این عالم است و هر کجا که بروید رد پای عشق را می بینید؛ چه آنکه نازلش باشد و چه آنکه عالی اش باشد
جوشش عشق است کاندر می فتاد
نمونه اش آب انگور در خمر است که به راستی چرا می جوشد؟ چرا درون خمره بی تابی می کند؟ جوشش آن ریشه در این دارد که آن می خوار علاقه و دوست دارد که می بنوشد و مست بشود، پس این جوشش ریشه در یک عشقی دارد، منتهی یک عشق سخیف و نازلی...
مولانا وقتی که از عشق سخن می کند، برخلاف دیگران که از اندوخته های ذهنی خود می گویند، او از تجربیاتش یاد می کند و لذا مولوی وقتی در عرصه ی عشق سخن می کند تنها الفاظ نیست که بکار می بَرد.
روزبهان بقلی در ابهر العاشقین با وجود اینکه نثر بسیار جذابی دارد، وقتی از عشق یاد می کند، یک عشق وهم آلودی است و اصلا کاملا پیداست که این مرد عشق را نچشیده و لمس نکرده است؛ اما وقتی مولانا از عشق می گوید کاملا هویداست که این مرد با پوست و خون خود عشق را به تمام معنا درک و دریافت کرده است
سفر کردم به هر شهری دویدم
چو شهر عشق من شهری ندیدم
ندانستم ز اول قدر آن شهر
ز نادانی بسی غربت کشیدم
به غیر عشق آواز دهل بود
هر آوازی که در عالم شنیدم
#نور_ماه
#مثنوی
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________