🌘 غربت و غریبی 🌌 آرام خفته بود و شب، خاموش و آسوده، زمزمه ی درد او را گوش می داد. 💔 او بیشتر از درد خودش، درد مردمی را داشت که در بستر غفلت خفته بودند. ❣ زخم های تنش را فراموش کرده بود و غصه امتی را داشت که غافل از انسانیت خویش شده بودند. 🕯 آهنگ تنهایی به گوش می رسید. 👁 کودکانش نا آرام و بی قرار، بر گرد بسترش نشسته و بر چهره مادر می نگریستند. 🌌 تاریکی شب خبر از نزدیکی دیدار یار می داد، اما دل کندن از همدم باوفایش کار آسانی نبود. 🕳 انگار آن شب (سلام الله علیها) صدای ناله های همسرش را با چاه می شنید و تنهایی و غریبی او را حس می کرد. ❣و هر گاه به یاد می آورد روزی که حرمت شیر خدا شکسته شد، زخم های تنش را فراموش می کرد. 🌴 مدینه همچنان آرام خفته بود، اما آرام و قرار نداشتند. 🌌 گویا آن شب، در عرش غوغایی شده بود که گواه از واقعه مهمی می داد. 🌘 آن شب، شبی بود که زمین تا ابد تاریک شد و خورشیدی از خانه (علیه السلام) به آسمان رفت و روح خدا به خدا پیوست. 🖋 ز. محمدی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7