❓کدام برادر؟
👳🏻♂️ اسماعیل کوله بار خود را بسته بود و برای دیدنش از شهر و دیار خود به راه افتاده بود.
🏜️ سختی راه و ترس از راهزنان را به جان خریده بود تا او را ببیند. از زمانی که با او خداحافظی کرده بود حدود یک سال می گذشت، اما از عشقش به او کاسته نشده بود، واقعاً عاشقش بود، اما بنا به جهاتی مجبور بود بیشتر بماند و کمتر مسافرت کند.
🕌🌴 یک ساعت به اذان مغرب مانده بود که او به #مدینه رسید.
👣 پاهای خسته اش را به زور به دنبال خود می کشید، کوله بار سنگینی که روی چوب دستی بسته بود به دوش خود می کشید تاب و توان او را ربوده بود، اما ناگهان شوق دیدار امام قدرتش را بیشتر و خستگی را از تنش دور کرد، گویی روح تازه ای در تن او دمیده بودند.
👳🏻♂️ به محلی که امام باقر حضور داشت رسید. چوب دستی اش را به زمین انداخت و مثل طفلی که مدت ها از مادر دور مانده باشد خود را در آغوش امام رها کرد. سر و صورت امام را غرق بوسه کرد.
از شدت خوشحالی زبانش بند آمده بود. طولی نکشید که صحبت ها گل گرفت و از هر دری برای هم سخن گفتند.
☝🏻اسماعیل از اوضاع شهر و دیارش برای امام گفت، از مردم خوب و مهربانی که آنجا زندگی می کردند، از آداب و رفتارشان... از کسب و کارشان... و این که برادرانه با هم می زیستند.
⏳امام صبر کرد تا خوب حرف هایش را بزند و صحبتش تمام شود، سپس فرمود:
❓اسماعیل، آیا در میان مردمی که زندگی می کردی اگر کسی «عبا»ی اضافه ای داشت آن را به برادر نیازمندش که عبا نداشت می بخشید، آیا کاری می کرد که برادر مؤمنش از فقر بیرون آید؟
- نه.
❓اگر کسی پیراهن اضافی داشت آن را به نیازمند هدیه می کرد؟
- خیر، چنین نبود.
🌷 #امام_باقر (علیه السلام) آه کشید و با ناراحتی دستش را به زانوی خود زد و فرمود: آنان برادر نیستند.
- ولی با هم خیلی خوب و مهربان هستند و هرگز آزارشان به هم نمی رسد.
🌷 امام گفت: می دانی اسماعیل، مهم ترین اعمال سه چیز است؛ در همه حال به یاد خدا بودن، رعایت انصاف درباره مردم، و کمک کردن در مسائل زندگی و نیازهای مالی به برادر مؤمن.
👳🏻♂️ اسماعیل پس از شنیدن این جملات از امام، گفت: اگر این گونه بود آن جا دست کمی از بهشت نداشت و هر دو برخاستند تا وضو بگیرند و نمازشان را در اول وقت بخوانند. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. ارشاد مفید، ج ۲، ص ۱۶۷.
📗 حیات پاکان ۳/ داستان هایی از زندگی #امام_محمد_باقر، امام جعفر صادق و امام موسی کاظم (علیهم السلام)، مهدی محدثی
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
🌴 علی (ع) به دنبال کارگری
☀️ روزی شرائط زندگی بر علی (ع) به قدری تنگ شد که گرسنگی شدیدی #امام_علی (ع) را فرا گرفت.
🌾 امام علی (ع) از خانه بیرون آمد و در جستجوی آن بود تا کاری پیدا شود، و کارگری کند و با مزد آن گرسنگی خود را رفع نماید، در #مدینه کار پیدا نکرد و تصمیم گرفت به حوالی مدینه (مزرعه ای به فاصله یک فرسخ و نیم مدینه) برود بلکه آنجا کار پیدا شود.
🧕🏽به آنجا رفت، ناگاه دید زنی خاک علک کرده و جمع نموده است، با خود گفت:
👌🏻لابد این زن منتظر کارگری است تا آب بیاورد و آن خاک را برای ساختن ساختمان گل نمایدن نزد آن زن رفت و معلوم شد که او منتظر کارگر است.
🕳️ پس از صحبت با او، قرار بر این شد که علی (ع) آب از درون چاه بیرون بکشد، و برای هر دلوی، یک #خرما اجرت بگیرد، شانزده دلو از چاه (عمیق آنجا) آب بیرون کشید بطوری که دستش تاول زد، آن آبها را طبق قرار داد بر سر آن خاک ریخت.
🌴 زن شانزده خرما به امام علی (ع) داد، و آن حضرت به مدینه بازگشت و جریان با به #پیامبر (ص) گفت، و باهم نشستند و آن خرماها را خوردند و گرسنگی آن روزشان برطرف گردید.
📘 داستان دوستان، جلد ۵، محمد محمدی اشتهاردی.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#غدیر
#روایت
#عید_غدیر
#غـدیـرنـامـہ
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
💐 مباهله با دُردانه های خدا
🔅«فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَ أَبْنَآءَکُمْ وَ نِسَآءَنَا وَ نِسَآءَکُمْ وَ أنفُسَنَا وَ أنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکَٰذِبِینَ».
🔅«پس هر که با وجود دانشی که (درباره عیسی) سوی تو آمد، با تو محاجّه کند پس بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان (نفس و جانمان) و خودتان را فرا بخوانیم، سپس (به درگاه خدا) تضرّع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
📗 سوره آل عمران، آیه ۶۱.
📜 هنگامى كه خبر دعوت #پیامبر (ص) منتشر شد و به آنجا رسيد، گروهى از علماى #نجران براى بحث و مناظره با پيغمبر(ص) به #مدينه آمدند.
👥👤 علماى نجران در بحث محكوم شدند ولی گفتند #مباهله کنیم!
👌🏻زمانى كه دو طرف بحث نمى توانستند يكديگر را قانع كنند، مقابل هم مىايستادند و به اين صورت #نفرين مىكردند:
🤲🏻 «خدايا! هر يك از ما را كه بر باطل هستيم با عذاب خود هلاك كن!»
💐 هنگام مباهله، پیغمبر (ص) فقط على بن ابى طالب، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسين (علیهم السلام) را با خود همراه كردند.
👁️ #اسقف_نجران هنگامى كه از دور چهرههاى نورانى آن بزرگواران را ديد به نصارى گفت:
👈🏻 من چهره كسانى را مىبينم كه اگر از خدا بخواهند كوهى را از جا بكند، خداوند دعاى آنها را مستجاب خواهد كرد. با چنين كسانى مباهله نكنيد كه آتشى نازل خواهد شد و همه شما در آن خواهيد سوخت و تا روز قيامت هيچ نصرانى اى در عالم باقى نخواهد ماند؛ پس برگرديد و از اين مباهله صرف نظر كنيد!
💰 در نهايت نيز علماى نجران حاضر به مباهله با پيامبر(ص) نشدند و دادن #جزيه را پيشنهاد كردند.
📗 در پرتو ولایت، ص ۴۴.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#فضائل_مولا_علی
👤 رفع حاجت بوسیله جنّ!
⚜️ #محمد_بن_مسلم به نقل از دربان امام صادق (علیه السلام) به نام #مفضل_بن_عمر حکایت کند:
🐪🐫 روزی دو نفر از دوستان و اصحاب آن حضرت مقداری پول نقد و دیگر اجناس از خراسان به سوی مدینه می آوردند؛ در بین راه، عبورشان به شهر ری افتاد.
💰در آنجا یکی دیگر از دوستانشان نیز کیسه ای پول تحویل آن ها داد تا خدمت #امام_صادق (علیه السلام) تحویل دهند؛ و مرتّب از آن کیسه محافظت و نگه داری می کردند، که مبادا مفقود شود.
🐫🌴 همین که وارد #مدینه منوّره شدند، قبل از آن که به حضور امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شوند، به جستجوی اموال و اشیاء پرداختند، ناگاه با حالت تعجّب دیدند، که تمام آن ها موجود است؛ مگر کیسه أمانی آن مردی که در بین راه برای حضرت فرستاده بود، هر چه تلاش کردند، آن کیسه را نیافتند.
🧔🏻 یکی از آن دو نفر به دیگری گفت: خدا به فریاد ما برسد، چه جوابی به حضرت بدهیم؟
☝🏻دیگری پاسخ داد: آن حضرت کریم و بزرگوار است، عذر ما را می پذیرد، او می داند که ما مقصّر نیستیم.
🌴 به هر حال اموال و پول ها را برداشتند و به محضر مبارک امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شدند؛ و سپس آن اموال را به خدمت حضرتش تقدیم کردند.
🌹حضرت پیش از آن که آن اموال را بررسی و محاسبه نماید که چیست و چقدر است، فرمود:
❓کیسه آن مرد رافضی، که از شهر ری برای ما فرستاده بود کجا است؟
🧔🏻👳🏻♂️ آن ها جریان خود را تعریف کردند.
🌹 امام (علیه السلام) فرمود: اگر آن را ببینید، می شناسید؟
🧔🏻👳🏻♂️ گفتند: بلی، آن را می شناسیم.
🌹 حضرت پیش خدمت خود را صدا زد و فرمود: آن کیسه را بیاور، همین که کیسه را آورد، گفتند:
🧔🏻👳🏻♂️این همان کیسه است!!
🌹 و در این لحظه امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود:
🌌 شبانگاه به مقداری پول محتاج شدم، یکی از جنّیان را که از دوستان و شیعیان ما بود فرستادم تا کیسه را از بین اموال بردارد و بیاورد.
📚 بحارالأنوار، ج ۴۷، ص ۶۵، ح ۵، به نقل از بصائرالدّرجات، ج ۲، ب ۱۸، ص ۲۷.
📗 چهل داستان و چهل حدیث از #امام_جعفر_صادق (علیه السلام)، عبداللّه صالحی
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه
🐪🐫🌴 تازه مسلمانان از نقاط دور و نزدیک خودشان را به #مدینه می رساندند. اما نه آذوقه ای برای خوردن داشتن و نه پول کافی برای رفع سایر نیازهایشان، خانه پیامبر (ص) و #علی (ع) و #فاطمه (س) در شهر به بخشش و انفاق مشهور بود و تنها خانه هایی بود که کسی از آن ناامید باز نمی گشت!
👳🏽♂️ روزی عربی مستمند به محضر #پیامبر(ص) رسید و از درد گرسنگی به آن حضرت شکوه کرد حضرت نیز پیکی را به سراغ زنان خویش فرستاد و از آنها درخواست طعام کرد.
👥👤 ولی همگی گفتند: چیزی در خانه ندارد پیامبر(ص) از مسلمانان درخواست کرد که آن مرد را میهمان کنند.
🌹 در این میان علی(ع) اظهار آمادگی کرد و به طرف خانه حرکت کرد و ماجرا را به فاطمه (س) اطلاع داد.
🌷 زهرای مرضیه (س) گفت:
🍪 جز اندازه خوراک یک بچه طعامی نداریم ولی آن را به میهمان خود می دهیم.
🕯️فاطمه (س) با توافق امیرالمومنین (ع) بچه ها را بدون آنکه غذا بخورند، خوابانیدن سپس علی (ع) چراغ را خاموش کرد و خود به همراه مهمان سر سفره نشست و وانمود کرد که او نیز طعام می خورد تا میهمان متأثر نشود.
🌌 این چنین مهمان سیر شد و خودشان گرسنه شب را صبح کردند.
🕌 روز بعد که علی (ع) در مسجد حاضر شد رسول خدا (ص) با دیدن آن حضرت گریه کرد و فرمود:
🔅دیشب ملائکه الهی از میهمان نوازی شما تعجب کردند و پیک وحی در شأن فداکاری شما آیاتی نازل کرد.... «آیه ۹ سوره حشر»
📚 منبع: کتاب مهربانو، نشر معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 sapp.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#حضرت_زهرا
#بانـوے_همـیـشہ
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
🍪 نتيجه خوشحال كردن سگ!!
🌴 روزى #امام_حسن_مجتبى (عليه السلام) در يكى از باغستان هاى شهر #مدينه قدم مى زد، كه ناگاه چشمش به يك غلام سياه چهره افتاد كه نانى در دست دارد و يك لقمه خودش مى خورد و يك لقمه هم به سگى كه كنارش بود مى داد تا آن كه نان تمام شد.
🌹حضرت با ديدن چنين صحنه اى، به غلام خطاب كرد و فرمود:
❓چرا نان را به سگ دادى و مقدارى از آن را براى خود ذخيره نكردى؟
👨🏿 غلام به حضرت پاسخ داد: زيرا چشم هاى من از چشم هاى ملتمسانه سگ خجالت كشيد و من حيا كردم او اين كه من نان بخورم و آن سگ گرسنه بماند.
🌹 امام حسن (عليه السلام) فرمود: ارباب تو كيست؟
👨🏿✋🏿 پاسخ گفت: مولاى من ابان بن عثمان است.
🌹 حضرت فرمود: اين باغ مال چه كسى است؟
👨🏿 غلام جواب داد: اين باغ مال ارباب و مولايم مى باشد.
🌹 پس از آن حضرت اظهار داشت: تو را به خدا سوگند مى دهم كه از جايت برنخيزى تا من باز گردم!
📜 سپس حضرت حركت نمود و به سمت ارباب غلام رفت و ضمن گفتگوهايى با ابان بن عثمان، غلام و همچنين باغ را از او خريدارى نمود؛ و سپس به جانب غلام بازگشت و به او فرمود:
🔅«اى غلام! من تو را از مولايت خريدم!»
👨🏿پس ناگاه غلام از جاى خود برخواست و محترمانه ايستاد.
🌹سپس حضرت در ادامه سخنان خود اظهار نمود:
🔅«اين باغ را هم خريدارى كردم؛ و هم اكنون تو را در راه خداوند متعال آزاد نموده؛ و اين باغ را نيز به تو بخشيدم». (۱)
📚 پی نوشت:
۱- تاريخ ابن عساكر ترجمة الا مام الحسن عليه السلام، ص ۱۴۸، ح ۲۴۹، احقاق الحقّ، ج ۱۱، ص ۱۴۶.
📗 چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن (علیه السلام)، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#سیـره_اهـل_بیـٺ
🌖 به مناسبت ۲۸ رجب
🌴 حرکت #امام_حسین علیه السلام از مدینه به مکه
🌌 شب فراگیر است و دستان صبح را به زنجیر میخواهد،
🕌 حرامیان به منبر رسول حق نشستهاند
و بر تأیید باطلشان، نور چشمان رسول را میطلبند.
❓نور را اما با سیاهی چه کار؟
🌴 #مدینه است و زادگاه نور،
مدینه است و مسجد رسول)(صلی الله علیه و آله)،
مدینه است و مزار مادر، مزار برادر،
حالا اما شب پرستان احاطهاش کردهاند.
این محراب خاطرات رحمه للعالمین را جلوهگر است.
❓حرامیان چه میخواهند؟
نور خدا را مگر می توانند با دهانشان خاموش کنند؟ هیهات. [۱]
🦋 او میرود به فتح الفتوحی شگرف،
میرود تا رسم و راه پیامبر عالمیان برای عالمیان باقی بماند.
✨✨ میرود تا رهروان، راه از چاه بشناسند.
میرود تا طور بشکافاند و سر حضور بنمایاند.
میرود تا اولیا را پیر باشد و عاشقان را امیر.
میرود تا نشان از اله باشد و راز راه.
🌌 گویا شبِ پایان آفرینش بود
صبح روشن خروج نور از مدینه النبی به سمت شهر وحی.
🐪🐫 پردگیان [۲] بیتالنور و نوادگان و فرزندان رسول (ص)، نشسته بر محمل عشق، مدینه را به خاطرهها میبرند.
🕋 کاروان حسینی عزم خانه خدا دارد،
من ماندهام او که خود حرم است قصد کدامین حرم دارد؟
حاجیان! به طواف وجود نازنینش شتاب کنید.[۳]
⏳ و این التماس زمین و زمان است به امیر کاروان که بمان.
📚 پی نوشت ها:
۱. سوره توبه، آیه ۳۲ یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ
۲. پرده نشینان، حرم اهل بیت (ع)
۳. بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۳۵۳. عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها: «لقد قال رسول الله مثل الامام مثل الکعبه...»
🔅تٰازِه میخوٰاسْت دِلَم سَرخوشِ مَبعَثْ گَردَدْ
🔅خَبَر آمَدْ کِه حُسـَینِ ابنِ عَلی رٰاهی شُد...
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#عاشورا
#داستان_کوتاه
🕎 پاسخ زیبای امام حسن (علیه السلام) به اعتراض مرد یهودی
🦋 #امام_حسن (عليه السلام)، در عین آنکه پارسا بود، خوش پوش، آراسته و باوقار بود.
🌴 روزی، آن حضرت، باشکوه و نورانیت خاصی، سوار بر قاطری زیبا، از کوچه های مدینه، عبور می کرد و می خواست به بیرون #مدینه برود.
👳🏼♂️ در مسیر راه آن حضرت، یک نفر یهودی، که آن حضرت را دید، به پیش آمده و به آن حضرت عرض کرد: من از شما سؤالی دارم!
🌹 امام حسن (عليه السلام) فرمود: سؤال خود را بپرس.
👳🏼♂️ مرد یهودی گفت: جد شما، رسول خدا (صلى الله عليه و آله)، فرموده است: «الدُّنيا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ و َ جَنَّةُ الْكافِرِ»؛ یعنی: دنیا، زندان مؤمن، و بهشت کافر است»، ولی من، اکنون که وضع تو را با وضع خودم مقایسه می کنم، می بینم که تو در آسایش هستی و من در سختی!
🌹 امام حسن (عليه السلام) فرمود:
🔅این تصور غلط است که مؤمن باید از همه چیز محروم باشد، (مقایسه تو بیجا است؛ بلکه، تو اینچنین، مقایسه کن که) هرگاه، مقام ارجمند مؤمن را در بهشت با وضع مؤمن در دنیا، مقایسه کنی و همچنین اگر مقام پست کافر را در دوزخ، با وضع کافر در دنیا مقایسه کنی، آنگاه خواهی فهمید که دنیای مؤمن نسبت به آخرتش زندان و دنیای کافر نسبت به آخرتش، بهشت می باشد». (۱)
📚 پی نوشت:
۱. فصول المهمه، ابن صباغ مالکی (به صورت اقتباس) ص ۱۳۸، طبق نقل سیره ی چهارده معصوم، ص ۲۹۱.
📗 قصه های حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام)، علی اصغری همدانی
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#سیـره_اهـل_بیـٺ
❓ماجراى حديث زلزله چيست؟
🌹از فاطمه (عليها السلام) نقل شده است:
🌴 در عهد #ابوبكر زلزلهاى پيش آمد و مردم از وحشت به ابوبكر و #عمر پناه بردند و آنها را در حالى مشاهده كردند كه آن دو نفر با وحشت به على بن ابيطالب (عليه السلام) پناه مىبردند!!
👥👥 پس مردم هم از آنها تبعيت كردند تا به در خانه على (عليه السلام) رسيدند.
🏰 آنگاه #حضرت_على (عليه السلام) با حالتى آرام و بدون اضطراب بيرون آمد و به سمت خارج #مدينه روانه شد و مردم هم به دنبال ايشان به راه افتادند تا به قلعهاى رسيد و كنار آن نشست.
👥👥 مردم نيز چنين كردند و از آنجا ديوارهاى مدينه را مشاهده كردند كه به شدّت مىلرزيد و جلو و عقب مىرفت.
🌷 على (عليه السلام) فرمود: «گويا آنچه مىبينيد شما را به وحشت افكنده است؟»
👥👤 گفتند: «چگونه وحشت نكنيم حال اين كه پيش از اين چنين چيزى نديدهايم!!»
🌷 سپس اميرالمؤمنين (عليه السلام(، لبهاى مباركش را حركت داد و با دست خود بر زمين زد و فرمود:
🔅«تو را چه شده؟ آرام باش!»
👥👥 پس زمين آرام گرفت و مردم تعجّب كردند!!
🌷 حضرت (عليه السلام) فرمود: «آيا شما از عمل من متعجّب گشتيد»؟
👥👥 گفتند: «آرى!!»
📖 على عليه السلام آيات ۱ تا ۳ سوره زلزال را قرائت فرمود:
🔅«إِذٰا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزٰالَهٰا وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقٰالَهٰا وَ قٰالَ الْإِنْسٰانُ مٰا لَهٰا»
🔅«آن زمان كه زمين به لرزش افتد و اثقال خود را بيرون آورد و انسان گويد: تو را چه شده است؟»
🌷 سپس فرمود: من همان انسانى هستم كه در روز حشر به زمين خواهم گفت:
🔅«مالها؟!»
🌎 در آن روز زمين اخبار خود را به من مىگويد. (۱)
🔅«يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبٰارَهٰا»
📚 پی نوشت:
۱ - دلائل الامامت، صفحه ۱.
📗 پرسش و پاسخ درباره زندگانی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، مترجم: فاطمه مشایخ
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#رلزله
#کرامات
#عید_غدیر
#داستان_کوتاه
#فضائل_مولا_علی
💚 علي دوستی پیامبر (ص)
🌹جايگاه ويژه و نقش ممتاز علي (عليه اسلام) نزد پيامبر گرامي اسلام، به قدري شفّاف و روشن بود که دوست و دشمن بر آن صحّه گذارده اند.
📚 منابع اهل سنّت، مملوّ از شواهد تاريخي در اين خصوص است که نمونه ای از آن، در اين مقال آورده ميشود.
🌷 علي (علیه السلام)، هارون پيامبر (ص)
⚔ مسلمانان براي جنگ با رومي ها آماده مي شدند، #پيامبر_اعظم (ص) حضرت علي (عليه السلام) را در مدينه باقي گذارد و فرمود:
🔅«علي جان! #مدينه در اين شرايط جز با وجود من يا تو سامان نمي پذيرد. دشمن منتظر است با خروج من از مدينه، به شهر حمله کند، و من هم به فرمان خدا بايد به #تبوک عزيمت کنم. اگر تو در مدينه بماني کسي جرأت حمله به مدينه را نخواهد داشت».
🌴 علي (علیه السلام) در شهر ماند اما منافقين شايعه پراکني کردند که چون علي از همراهي با پيامبر در جنگ با روميان سرپيچي کرده است، پيامبر به ناچار براي حفظ آبرو، او را در مدينه گذارده است!
🗡 علي (عليه السلام) پس از شنيدن اين شايعه، فوري سلاح برگرفت، لباس رزم پوشيد و خود را به اردوگاه پيامبر رسانيد.
🌹خدمت حضرت شرفياب شد و عرض کرد:
✋🏻 «اي رسول خدا! دشمن شايع کرده است که شما بخاطر سرپيچي من از رفتن به جنگ، مرا در مدينه با کودکان و پيرمردان و بيماران باقي گذارده ايد. اينک من به لشگر پيوسته ام و منتظر فرمان شما هستم».
🌹حضرت به مجرّد شنيدن اين سخن از علي (ع)، فرمود:
🔅«مدينه جز با وجود من يا تو سامان نمي پذيرد. آيا راضي نيستي که منزلت تو نزد من همانند #هارون به #موسي باشد، جز آنکه پس از من پيامبري نخواهد آمد؟»
🌷علي (عليه السلام) در پاسخ عرض کرد:
✋🏻 «راضي و خشنود شدم».
🌴 و اين سخن را سه بار تکرار نمود. سپس به مدينه بازگشت تا مأموريت خويش را به انجام رساند. [۱]
📚 پی نوشت؛
۱- اَما تَرْضي اَنْ تَکُونَ مِنّي بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسي اِلا اَنَّهُ لانبيّ بَعْدي. سنن ترمذي، ج ۵، ص ۶۳۸، صحيح بخاري، ج ۱۴، ح ۲۴۵.
📕 سيره پيامبر اعظم (ص)، على اصغر عطاران طوسى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#فضائل_مولا_علی
🏳 بیرون راندن یهودیان از مدینه به وسیله پیامبر اسلام (ص)
⚔ به مناسبت ۲۲ #ربیع_الاول سالروز غزوه بنی النضیر
🕎 تاریخ یهود در مدینه:
🌴 یثرب که امروزه به #مدینه منوره مشهور است، بزرگ ترین مرکز تجمع یهودیان به هنگام ظهور اسلام بود. [۱] علت کوچ یهودیان به مناطقی از جزیرة العرب و به ویژه مدینه، آگاهی آنان از ظهور پیامبر آخرالزمان در این سرزمین بود.
📖 آیه ۸۹ سوره بقره که می فرماید: «یهودیان هنگام درگیری با اعراب جاهلی، وعده پیروزی خود را به همراه پیامبر موعود می دادند»، می تواند اشاره به این نکته و دلیل مهمی برای کوچ یهود به این منطقه باشد.
📖 افزون بر این آیه، در آیات قرآن آمده است که یهودیان، پیامبر اسلام را می شناختند؛ چنان که به فرزندان خود شناخت داشتند! [۲]
🔥 با این حال، آن گاه که موعود تورات آشکار گشت و به یثرب گام نهاد، همین گروهِ منتظر، بدین بهانه که محمد (صلی الله علیه و آله) از قوم #بنی_اسرائیل نیست، به او ایمان نیاورد و به دشمنی و کارشکنی بر ضد او پرداخت، تا جایی که خدای متعالی، یهود را بدترین دشمنان اسلام و مسلمانان خواند. [۳]
🕋 🐪 🌴 هجرت پیامبر به مدینه:
🍶 با هجرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به مدینه، یهودیان آن سامان، منافع اقتصادی خود را در معرض خطر جدی یافتند؛ زیرا آنها در مدینه، کار مشروب سازی و اداره مراکز فساد را بر عهده داشتند و محل هایی برای پرورش خوک ترتیب داده بودند.
🗡 همچنین معاملات رَبَوی و اسلحه سازی تنها در اختیار آنها بود. خلاصه آنکه یهودیان نبض اقتصادی مدینه را در دست داشتند.
☪ با ظهور اسلام و تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، امتیازهای اقتصادی و سودهای سرشار #یهود در معرض خطر قرار گرفت و بازار یهود از رونق افتاد.
🐷 این بدان دلیل بود که جوانان مدینه دیگر سراغ میکده های آنها نمی رفتند و مسلمانان هم از گوشت خوک استفاده نمی کردند. [۴]
🌴🕌 همچنین پیامبر به بازرگانان مسلمان فرمان داد بازار جدیدی در مدینه تأسیس کنند.
🐫🐪 مسلمانان نیز به دستور پیامبر، بازاری بنا کردند که بازرگانان دیگر سرزمین ها به آنجا روی آوردند و آن را بر بازار یهودیان ترجیح دادند و بدان رونق چشم گیری بخشیدند. یهودیان به دلیل این ضررهای مادی و از میان رفتن منافع دنیوی که پیش از هجرت مسلمانان به مدینه از آن برخوردار بودند، به دشمنی با اسلام و مسلمانان پرداختند تا از پیشرفت روزافزون این آیین پاک جلوگیری کنند.
⚔ جنگ بنى النضير:
🤝 بنى نضير كه با مسلمانان پيمان بسته بودند، آهنگ كشتن پيامبر (صلى الله عليه و آله) كردند. پيامبر خدا كه از خيزشهاى پنهان آنان پس از جريان احد آگاه شده بود، براى بررسى حقيقت، به سوى دژ آنان حركت كرد و عنوان ظاهرى اين حركت را پرداختِ خون بهاى دو نفر از قبيله بنى عامر قرار داد.
🏰 آنان، در آستان دژ، به ظاهر از پيامبر (صلى الله عليه و آله) استقبال كردند و چون پيامبر خدا با يارانش در سايه دژ آرميدند، نقشه قتل پيامبر (صلى الله عليه و آله) را كشيدند و هنوز در مقدّمات اجراى آن بودند كه پيامبر خدا آگاه شد و بى آن كه آنان بفهمند، راه مدينه را پيش گرفت.
🔥 اكنون آنان پيمان را شكسته بودند.
👈🏻 پيامبر (صلى الله عليه و آله) پيشنهاد كرد كه خانههاى خويش را وا نهند و از آن ديار بروند؛ امّا آنان خيرهسرى كردند و پيامبر (صلى الله عليه و آله) هم در ۲۲ ربيع اوّل سال چهارم هجرى، آنان را محاصره كرد و بنا به برخى گزارشها پس از آنكه ده نفر كشته دادند، با ذلّت از آن ديار رفتند.
📚 پی نوشت ها:
۱. حمید محمد قاسمی، اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستان انبیا در تفاسیر قرآن، تهران، سروش، ۱۳۸۰، چ ۱، ص ۳۴.
۲. بقره، ۸۹، ۱۰۱ و ۱۴۶؛ انعام، ۲۰ و ۱۱۴؛ اعراف، ۱۵۷؛ آل عمران، ۸۲، ۱۷۸ و ۱۸۸؛ قصص، ۵۲.
۳. مائده، ۸۲.
📗 منبع: دانشنامه امیرالمؤمنین(ع)، ج ۱، ص ۳۰۹ ـ ۳۱۵.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه