📜 می خواند و امام می شنید. 🕯️می شنید و اشک می ریخت. 🏴 قصیده اش، قصه ی مظلومیت بود و محرومیت. ⚖️ شرح جنایت های بی مکافات مانده. 🗡️ وصف خون های به ناحق ریخته اهلبیت. 🕯️باران اشک، می بارید از چشم . 👳🏻‍♂️ دعبل، خواند: ▪️«قلبم پاره پاره می شد، از حجم این همه اندوه و درد، اگر امیدوار نبودم به منتقمی که یقیناً خواهد آمد...» 🕯️بریده بودند، امان از چشم و گلوی امام، اشک اشتیاق و آه فراق، در وقت شنیدن این ابیات. 👣 دیدند که حضرتش برخاست. تمام قامت و به احترام. 🌹 سر به سمت زمین خم کرد، به نشانه ی تعظیم، به حرمت او که وصفش را شنیده بود، ✋🏻 دست راست بر فرق مبارک خود گذاشت، فرمود: ▪️«أللّهمّ عجّل فرجه ومخرجه، وانصرنا به نصراً عزیزاً. ▪️بار پروردگارا! تعجیل بفرما در فرجش، و در هنگامه ی خروجش. و یاریمان کن با او، کمکی پیروزمندانه و شکست ناپذیر». 📗 صحیفه رضویه، ص ۸۵. 💚 به مناسبت روز زیارتی مخصوص حضرت (علیه السلام) 🗓 ۲۳ ماه ذی القعده 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌