🌷
فرجام سرخ
🏴 به مناسبت ۲۲ ذی الحجه سالروز شهادت میثم تمار علیه السلام
🕋 وقتى میثم از سفر حج به سوى کوفه برمى گشت، ابن زیاد دستور دستگیرى او را داده بود.
⚔️ گماشتگان والى، در (حیره) میثم را پیش از آن که به کوفه و خانه خود برسد، دستگیر کردند. وى هنگام دستگیرى، سالخورده و نحیف بود و جز پوستى بر استخوان هایش نمانده بود (۱) هر چند قلبى شجاع و دلى نیرومند داشت.
🏰 او را پیش ابن زیاد بردند. حرف هایى میان او و ابن زیاد ردّ و بدل شد.
❓والى کوفه از او پرسید: پروردگارت در کجاست؟
☝🏻میثم تمار جواب داد: در کمین ستمگران، که تو نیز یکى از آنانى!
👈🏻 گفت: باید از على بن ابى طالب (علیه السلام) بیزارى بجویى و به او ناسزا بگویى، وگرنه دست ها و پاهایت را بریده، بر دار خواهم آویخت!
✋🏻 میثم گفت: مولایم على (علیه السلام) به من خبر داده که مرا به دار مى آویزى و زبانم را مى بُرى!
🗡️ابن زیاد براى ابراز دشمنى خود، گفت: دست و پایت را مى برم و رهایت مى کنم تا دروغ مولایت آشکار شود.
🌴 دستور داد او را به دار آویختند.
#میثم_تمار بر فراز دار هم از فضایل على بن ابى طالب (علیه السلام) مى گفت و اعلام مى کرد:
🌷 اى مردم! هر کس دوست دارد حدیثى از سخنان على (علیه السلام) را بشنود، پیش از آن که کشته شوم بیاید. من شما را از حوادث آینده تا پایان جهان خبر مى دهم.
👥👥 مردم مشتاقانه براى شنیدن سخنانش گرد آمدند و او از فراز دار بر ایشان سخن گفت و فضایل خاندان پیامبر را به گوش مردم مى رساند.
⚔️ سرانجام,، دشمنان این سخنان را تاب نیاوردند، از این رو به دستور ابن زیاد، زبان او را بریدند و وى را با ضربت نیزه ها بر فراز دار به شهادت رساندند.
🌴 مدتى پیکر پاک او بر سر دار بود و ابن زیاد براى زهر چشم گرفتن از مخالفان اجازه نمى داد آن را پایین آورند.
🌌 هفت نفر از دوستان غیرتمند او با هم همپیمان شدند و شبى نگهبانان را غافلگیر کردند، جسد را پایین آوردند و آن را به خاک سپردند.
🌴 مأموران، فردا صبح جنازه را بر دار ندیدند و هر چه گشتند نیافتند. (۲)
🦋
آگاهی از شهادت:
🌷 میثم، به واسطه آنچه از زبان مولایش شنیده بود، از شهادت خود آگاه بود.
🌹 حضرت روزى به او فرمود: اى میثم! چه خواهى کرد آن روز که فرزند ناپاک بنى امیه (ابن زیاد) از تو بخواهد از من بیزارى بجویى؟
🌷میثم گفت: نه، به خدا سوگند، هرگز چنین نخواهم کرد.
🌹
#امام_علی (علیه السلام) فرمود: در غیر این صورت تو را به دار مى آویزند و مى کشند.
🌷 گفت: صبر و مقاومت مى کنم. این در راه خدا برایم قابل تحمل است… .
⏳از این رو میثم، پیوسته انتظار شهادت داشت و شهادت بر سر عقیده و ایمان را افتخار مى دانست و با همه خطرها و فشارها، هرگز از دفاع و جانبدارى خاندان رسالت و خط امامت و ولایت دست برنمى داشت.
📚 پی نوشت ها:
۱. نفس المهموم، ص ۵۹.
۲. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، همان، ص ۲۹۲ ـ رجال کشّى، ص ۸۶.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔
eitaa.com/partoweshraq
🆔
splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه