تاملی در دیدگاههای استاد شهید شماره چهارصد و نود تفسیر سوره قسمت چهار دهم از جلد ششم کتاب ✅مباحثه ی امام جواد علیه السلام با علمای اهل تسنن در زمان معتصم مباحثه ای با حضور حضرت امام جواد علیه السلام- كه جوان بودند- و علمای زیادی از اهل تسنن تشكیل دادند، نظیر كاری كه مأمون با حضرت رضا و علمای مذاهب و ادیان می كرد ولی اینجا فقط علمای اهل تسنن بودند. اینها مثل همه هوچیهایی كه همیشه و در همه ی زمانها وجود دارند [دنبال بهانه ای علیه امام جواد علیه السلام بودند. ] خلفا (ابوبكر و عمر) در میان مردم بت بودند- همین طور كه الآن هم هستند- و هر كسی را كه می خواستند هو كنند به وسیله ی اینها [هو می كردند كه ] به خلیفه اهانت می كنی؟ ! . . . اینها برای اینكه حضرت را هو كرده باشند گفتند شما در باره ی فضیلت ابوبكر و فضیلت عمر و در باره ی روایاتی كه ما در این زمینه داریم چه می گویید؟ فرمود چه روایاتی؟ روایتی خواندند كه جبرئیل بر پیغمبر اكرم نازل شد و گفت: یا رسولَ اللّه خدای متعال می فرماید من از بنده ی خودم ابوبكر راضی هستم، شما از ابوبكر سؤال كنید كه آیا او هم از ما راضی هست یا نه؟ بپرسید كه ما خبرش را ببریم.😑😑😑 فرمود: ما فضیلت ابوبكر را انكار نداریم ولی این قدر می دانیم كه پیغمبر اكرم در حجةالوداع فرمود دروغگویان بر من زیاد شده اند: «كَثُرَتْ عَلَیَّ الْكَذّابَةُ» (چون این را خود سنیها هم نقل كرده اند) كسانی كه به من دروغ می بندند زیادند، و بعد به ما دستور داد كه هر حدیثی كه از من نقل كرده اند آن را بر قرآن كریم عرضه بدارید، اگر دیدید مخالف قرآن است بدانید من نگفته ام، من هرگز حرفی بر خلاف قرآن نمی زنم. ما نمی خواهیم فضل ابوبكر را انكار كنیم ولی این حدیث را بر قرآن عرضه می داریم.👍👍👍 وقتی كه بر قرآن عرضه می داریم می بینیم كه قرآن می فرماید: 🌺 «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِیدِ» 👈ما انسان را آفریدیم و از همه ی خاطرات ذهن او آگاهیم، از رگ گردن به او نزدیكتریم.🌺 🔶بنابراین معنی ندارد خدا به بنده ی خودش- كه او پیغمبر است- پیغام بدهد كه من از آن بنده ی دیگرم راضی ام، از او بپرس كه او از من راضی است یا راضی نیست. (به این مناسبت این داستان را گفتم كه این حدیث هست كه «اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ» پیغمبر فرمود- این را هم شیعه و سنی نقل كرده اند- كه حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشت اند. ) آنها گفتند پس چه می فرمایید در باره ی این حدیث از پیغمبر اكرم كه «اَبوبَكْرٍ وَ عُمَرُ سَیِّدا كُهولِ اَهْلِ الْجَنَّةِ» اینها آقاهای پیرمردهای اهل بهشت هستند. فرمود البته باز نمی خواهیم فضل آنها را انكار كنیم ولی متأسفانه بهشت پیر ندارد كه اینها بخواهند آقای آن پیرها باشند.😄😄 ⏪یادم هست كه زمانی این حدیث را در حضور مرحوم ابوی ما- خدا ایشان را رحمت كند ان شاءالله- می خواندند، ایشان مَثَل خیلی خوب و شیرینی آوردند، گفتند دو تا طلبه با همدیگر مباحثه می كردند. می دانید كه طلبه ها وقتی در مسائل علمی مباحثه می كنند بعد كار به دعوا و كتك كاری و كتاب به سر همدیگر زدن و حرفهای دیگر خارج از مباحثه می كشد.😱😱 یكی از آن طلبه ها به دیگری گفت تو كه اساساً سواد نداری، سواد تو كجا سواد من كجا! من به اندازه ی موهای سر تو كتاب خوانده ام. اتفاقاً او كچل بود و به سرش یك مو نداشت. سرش را لخت كرد و گفت:بفرمایید میزان معلومات آقا را [ببینید! 😂😂😂😂😂 . جمله ی«سَیِّدا كُهولِ اَهْلِ الْجَنَّةِ» از این قبیل است. در آنجا پیری وجود ندارد كه اینها بخواهند آقایش باشند. اینها خیال كردند پیغمبر كه فرمود حسن و حسین آقای جوانانند، چون آن وقت كه پیغمبر این جمله را فرموده اینها جوان بودند فرموده «جوانان» در حالی كه آنها هم كه جوان نماندند و بعد پیر شدند.🍃🍃🍃 «عُرُباً أَتْراباً» همه تِرْب و هم سنّ و سال و جوان «لِأَصْحابِ اَلْیَمِینِ » اینها تعلق دارند به اصحاب الیمین «ثُلَّةٌ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ. `وَ ثُلَّةٌ مِنَ اَلْآخِرِینَ » كثیری از اوّلیان و كثیری از آخریانْ اصحاب اند. حال اگر مقصود از «اولین» امتهای قبل از امت پیغمبر اكرم باشند، یعنی از امتهای پیشین كثیری از الیمین اند و از این امت هم كثیری اصحاب یمین داریم، و اگر آن طور كه بعضی دیگر گفته اند- كه ما هم همین را انتخاب كردیم- مقصود این باشد كه اولینِ این امت و آخرینِ این امت، یعنی سخن در باره ی این امت است، آیه می فرماید كثیری از اولینِ این امت و كثیری از آخرینِ این امت از اصحاب الیمین هستند. 🌺پایان تفسیر سوره واقعه🌺 telegram.me/quranpuyan