♻️♻️♻️
#قرآنفهمیبرایهمه : تدبر هفتگی در سوره های قرآن به ترتيب نزول
فهم و تدبر در سوره
#نجم
✅ گفتاری در باب
#شفاعت
در هیچ آیه ای از قرآن، هرگز از شفاعت به عنوان یکی از راه های رستگاری یاد نشده، گرچه آن را نفی نیز نکرده، اما، آنقدر آن را محدود و مقید نموده، که تلویحا این معنی را میدهد که «کسی به شفاعت دل نببندد»
بطور کلی آیات شفاعت تقریبا همه اش غیر از یک مورد مکی است، و فحوایش هم همان است که عرض شد، آن یک موردِ مدنی هم آیه الکرسی است که اصلا معنیِ «یکی از راه های نجات» نمیدهد (والبته موردی که در سوره نساء آمده (من یشفع شفاعه حسنه . . ) از نوعِ شفاعت به مفهوم مشهورش نیست بلکه این کلمه به معنی لغوی اش آمده و معنی میانجیگری و اصلاح بین مردم و در این جهان را دارد، و اصلا از بابّ «آیات شفاعت» محسوب نمیشود.
علت این موضوع این است که تقریبا همه ادیان شرک، ستون خیمه شان، بر مفهوم شفاعت مبتنی است، و قرآن، در چالش پیگیر و دائمی و همه جانبه خویش با تمام عناصر شرک، ضمن اینکه آن را انکار نکرده، اما چنان قید و بند و شرایطی بر آن تعریف کرده که در حد نفی آن است، و بالاخره هم با اعلام «قل لله الشفاعه جمیعا»، آن را منحصر به خواست الهی نموده است.
🔹نام های زنانه برای ملائکه؟
بشر همواره برای ادامه بقای خویش با خطراتی مواجه بوده است.
خطراتی مانند خشکسالی، سیل، دشمنان، بیماری های عمومی مانند وبا و طاعون که در قدیم در مدتی کوتاه تمدن های بزرگی را خالی از سکنه می کرد، و غیره و غیره.
خیلی طبیعی است که چون با علوم و فنون شناخته شدهء خویش نمی توانست به جنگ آنها برود آرزوهایی در او شکل بگیرد که «کاش راهی وجود میداشت که از جائی کمکی برسد و آن خطرات را دفع کند»
اینطور بود که در طول تاریخ کهن مفاهیمی مانند «خدای باران»، «خدای جنگ»، «خدای باروری»، «خدای بیماری»، «خدای سلامتی»، «خدای باد» و ... و .... .در ذهن بشر شکل گرفت.
کم کم این مفاهیم به «فرشتگان مختلفی که هر یک متکفل امری از امور جهان هستند و در آسمان ها مستقر می باشند» تحول پیدا کرد.
چون بشرِ قدیم بشدت مرد سالار بود، خیلی طبیعی بود که آرزو کند «کاش این خدایان قدری حرف شنو باشند» و به این ترتیب جنسیت آن خدایان نیز شکل مادینه گرفت. زیرا در جهان مرد سالار، زن موجود ضعیف و طبعاً مطیع و فرمان بردار است و یک «خدای مطیع و فرمان بردار» خیلی مطلوب تر است از یک «خدای حکیم که برای کارهایش معیارهائی دارد و لازم نیست به هر تقاضائی پاسخ مثبت بدهد»
کم کم، این فکر، این تحول را هم یافت که «همین خدای مادینه مطیع و فرمان-بردار» بهتر است «قدرتمند» هم باشد، لذا کم کم به «فرزند خدای بزرگ» نیز تحول یافت، یعنی شد «دختر خدا» و یا «دختران خدا»
به عبارت دیگر در این نظام فکری، یک خدای بزرگ وجود دارد که جهان مخلوق اوست و بینهایت «دختران خدا» وجود دارند که هر یک متکفل امری از امور عالم هستند و آنها دل رحم و حرف شنو هستند و به اندک گریه زاری و اندک هدایا و نذوری نرم می شوند و خواسته ها را بر می آورند.
با این توضیح نه تنها آیه های 27 و 28 بلکه حتی آیه های 21 و 22 و نیمه اول آیه 23 نیز مفهوم میگردد.
از تفسير آقای جمال گنجه ای
http://yon.ir/Qp8832
💢🔸💢🔸💢🔸💢🔸💢🔸
https://eitaa.com/quranpuyan