✴️ :. ❓آیا تصدی مناصبی مانند برای ، از نظر قران ممنوع است؟ - ❓آیا زنان نمیتوانند قاضی یا رییس جمهور شوند؟ 🛑 قسمت سوم: 🔶نظر ايت الله مبنی برمجاز بودن .وفتوا واحتهاد.زنان 🔶👌اشکال نشود که دلیل نداشتن در باب اجتهاد و فتوا کافی نیست، چون مسلم است که در حوزه های علمیه گمان و غیر یقین اعتبارش دلیل می خواهد. اصل در ظنون عدم حجیّت است. می گویند شک در حجیّت، مساوق و معادل است با قطع به عدم حجیّت. این اشکال وارد نیست، به خاطر اینکه ما با وجود همه روایات و آیاتی که در باره فتوا و اجتهاد و تقلید آمده است می دانیم کلمه «مرد» اگر در بعضی از آنها آمده است، خصوصیتی ندارد. کلمه «مرد» و صیغه مذکر معمولاً در قانونگذاریها زیاد می آید، مثلاً در روایت آمده است «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء».( 4) حالا اگر یک زنی در آینده توانست در جایی حرکتی شبیه حرکت حضرت امام(ره) انجام بدهد، شهادت را ارزش بدهد، مردم را بسیج کند و با قدرت شهادت، اسلام را در آنجا حاکم کند، آیا هیچ کسی شک می کند که «مداد العلماء»، عالمه ها را نمی گیرد، عالمات را شامل نمی شود! چون العلماء مذکر است مؤنث را نمی گیرد! مسلم کسی شکی نمی کند؛ معیار، علم و عالم بودن است. 🔶یا مثلاً در آن توقیعی که از حضرت ولی عصر(عج) آمده است که «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة اللّه .»(5) راویان حدیث مطرح است، راوی حدیث می خواهد باشد می خواهد مرد باشد. راوی نه به معنای ناقل حدیث بلکه به معنای کسی که حدیث را می فهمد، بررسی می کند. اگر با قرآن نمی سازد کنار می گذارد، اگر با شهرت نمی سازد کنار می گذارد، خلاصه صاف و پوست کنده می کند و روایتی را که می توان به آن عمل کرد به مردم می گوید، با همان و به همان اجتهاد. نمی شود بگوییم که این فقط مربوط به «مرد» می شود و اگر زنی به اینجا رسید چنین ارزشی ندارد. 👈حتی در مقبوله عمربن حنظله که از روایات بلند باب قضاء است، بلکه از روایات بلند باب حکومت و ولایت فقیه است آنجا هم دارد که «ینظران الی رجلٍ منکم روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا».(6) یعنی نگاه کنید به مردی که حدیث ما را نقل می کند، درباره احکام ما شناخت دارد، نظر می کند در حلال و حرام ما، و همه اینها یعنی همان اجتهاد نه علم به احکام. زیرا علم به احکام در مورد مقلد هم صادق است چون او هم عالم به احکام است، اما عرفان احکام، خاص مجتهد است. حال آیا وقتی این روایت را به دست عرف بدهیم، عرف می فهمد که کلمه «رجل» در اینجا خصوصیت دارد؟! یا به قول همه اهل تحقیق الغاء خصوصیت می کند. می گوید، این جریان عادی آن دوران بوده است که مرد بیشتر در دسترس بوده و می شده راحت وجتهد را پیدا کرد . 🔸 آن روزها زنها در این مسیر نبودند. یا اصلاً بنا نیست در قانونگذاری و در بحثهای عمومی نامی از زنها بیاید، به حکم اینکه زنها عورت هستند و کمتر باید مطرح بشوند و کمتر مطرح می شدند. چگونه می شود گفت که اینجا خصوصیت دارد که باید مرد باشد، اگر زن باشد قضاوتش درست نیست، یعنی «فانی قد جلعته علیکم حاکما» زن را نمی گیرد! امام صادق مردها را گفته است که من شماها را حاکم قرار داده ام و زنها را نمی گوید! 🔹اگر الغاء خصوصیت در اینجا نشود، در خیلی جاهای فقه نمی شود الغاء خصوصیت کرد. در کل کتب قانون نمی شود الغاء خصوصیت کرد. چگونه می شود کسی منکر الغاء خصوصیت بشود با اینکه خداوند نسبت به زن و مرد، هر دو را که آفریده به خودش آفرین گفته است؛ «فتبارک اللّه احسن الخالقین.»(7) 4ـ بحارالانوار، ج2، ص16، 5ـ وسایل الشیعه، (ط.آل البیت),ج27 6_وسایل الشیعه، ج27، ص136 7_ سوره مؤمنون، آیه 2 💫ادامه موضوع در لینک زیر مطالعه بفرمائید http://www.quranpuyan.com/yaf_postst5177_y-tSdy-mnSby-mnnd-qDwt-w-mrjyt-bry-znn--z-nZr-qrn-mmnw-st.aspx @quranpuyan