📌 ما از دهنو اومدیم بخاطر مشکلی مجبور شدم زودتر مراسم را ترک کنم. گوشه‌ای منتظر تاکسی اینترنتی ایستادم. در حال و هوای نگاه و واکنش‌های مردمی بودم که مینی‌بوسی جلوی پایم ترمز زد. انگار منتظر بود. اما کسی جز من آنجا نبود. چند ثانیه بعد چند نفری از خانم‌ها به سمت ماشین آمدند. برایم سوال شد؛ - خانم کجا می‌رید؟ - ما از دهنو اومدیم. عجله داشتند و رفتند. روایت دوکلمه‌ای، این موقع شب و دهنو... دقیقا یاد مصاحبه‌هایم افتادم. خانم‌ها تعریف می‌کردند: «با خانم‌های آبشاهی جمع می‌شدیم و با ماشین کرایه‌ای می‌رفتیم شهر، مسجد حظیره، تظاهرات.» یا از بعدترها تعریف می‌کردند: «از آبشاهی تعدادی خانم جمع می‌شدیم و می‌رفتیم قلعه خیرآباد برای کمک به جبهه.» اینجاست که تاریخ تکرار می‌شود. زهرا عبدشاهی چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | یزد قهرمان @yazde_ghahraman ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا