📌 عروسی پیام داد و گفت: «دارم میام یزد.» خیلی وقت بود ندیده بودمش، ولی آمدنش عجیب بود. الان نه وقت مرخصی‌اش بود و نه وقت دل کندن از امام رضا، پرسیدم: «چرا الان؟» - دارم برای عروسی خواهرم میام یزد. موندم بخدا یه دلم این‌جاست که برای تشییع بمونم. یه دلم به عروسیه. نوشتم: «بسلامتی. حتما یه خیری هست.» و توی دلم گفتم: «حتما اگر عروسی رو کنسل کنن باید خسارت آتلیه و تالار و آرایشگاه رو بدن. همینه کنسل نکردن» دو روز بعد دوباره پیام داد: «سلام. من دارم بر می‌گردم مشهد به تشییع برسم. عروسی کنسل شد.» دلم خالی شد. پرسیدم: «چرا کنسل شد؟» جواب داد: «به خاطر شهادت شهدا دیگه.» زهرا عسکری پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | یزد قهرمان @yazde_ghahraman ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا