📌 تواصی چهره‌اش را از وقتی به یاد می‌آورم که برای هر قدمش، پنج قدم برمی‌داشتم تا خودم را به گرد پای او برسانم. وقتی خسته می‌شدم و دور شدنش را می‌دیدم صدای گریه‌ام مهار قدم‌هایش می‌شد. صورت مهربانش به سمتم می‌چرخید. سایه‌اش سایبان گرمای هوا می‌شد و با دستان بلندش بلندم می‌کرد و در آغوش می‌کشید. جای داداش خالی. نور به قبرش ببارد. در این حال و هوای انتخابات بدجور دلم هوایش را کرده. او را به یاد می‌آورم که نشسته و با چه ظرافتی نخ‌های حروف انگلیسی بافته شده‌ روی پیراهنش را بیرون می‌کشد. از غربی‌ها خوشش نمی‌آمد. شاید هم چون انگلیسی بلد نبود و معنای کلمۀ روی لباسش را نمی‌دانست، آن را می‌چید. انگار به غربی‌ها اعتماد نداشت؛ چه سازی برای ما کوک می‌کنند. چه خوابی برای ما می‌بینند! خودش هیچوقت رأی نداد؛ خوب که فکر می‌کنم می‌بینم خیلی از شهدا علی‌رغم مقید بودن به اسلام و ولایت و جمهوریت، حتی یک بار هم در عمرشان رای ندادند؛ چون آنها زودتر از شناسنامه‌شان بزرگ شدند. زودتر از سن‌شان به جایگاهی که می‌خواستند رسیدند. آمار ثبت شده درباره سن شهدای هشت سال جنگ تحمیلی نشان‌ می‌دهد که ۴۴ ﺩﺭﺻﺪ ﺷﻬﺪﺍ ﺍﺯ ۱۶ ﺗﺎ ۲۰ ﺳﺎﻝ بودند. پای چراغ گردسوز روی زیلوی پهن شده توی حیاط در آن شلوغی که بچه‌ها از سر و کلۀ هم بالا می‌رفتند، مشغول نوشتن چیزی بود. تازه خواندن و نوشتن یاد گرفته بودم. طبق معمول رفتم کنارش نشستم. نگاهی به برگه انداختم و بلند بلند شروع کردم به خواندن و بخش کردن کلماتی که زیر سایۀ دستش روی دفتر نقش می‌بست؛ من، پَ یا مم به مِل لَت این است... نگاه چپی به من انداخت، لبانش را جمع کرد، ابروهایش را در هم کشید و تمام قد بلند شد رفت گوشۀ خلوتی دیگر شروع به نوشتن کرد؛ ... من پیامم به ملّت این است که خدا نکند زمانی فرا رسد که این ملّت مثل مردم کوفه کنند و دست از یاری امام و اسلام بردارند، که خدا نکرده عذاب الهی بر سرتان نازل خواهد شد، اگر دست از یاری امام بردارید دوباره ستمگری دیگر بر سرتان خواهد آمد... «شهید سید علی‌اکبر حسینیان راوندی» وصیتنامه‌اش را از دوره‌ی ابتدایی از بر می‌خواندم. حفظم بود؛ اما چیزی از آن نمی‌فهمیدم. رفتم سراغ وصیتنامه، کاغذی که سال‌ها روی طاقچه خاک خورده بود. حالا که به این مرحله رسیده‌ام و دو برابر سن او را دارم معنای کلمات آن را بهتر درک می‌کنم و چقدر دیر یادمان می‌آید... آسیه‌سادات حسینیان‌راوندی یک‌شنبه | ۳ تیر ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا