🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀 این چند روز هربار مشکلی برای لنا پیش می‌آمد با خودش فکر می‌کرد از این بدتر نمی‌شود؛ ولی شد. باورش نمی‌شد بتوان این حجم از مصیبت را تاب‌ آورد؛ اما انگار پوست کلفت‌تر از این حرفها بود. پرسید:« یعنی مثل این فیلما که کارگرای معدن مدفون می‌شن زیر زمین. وای! الان دیگه به آب و هوا و غذا دسترسی نداریم؟» مرد بلند شد:« از لحاظ فنی بعید می‌دونم ورودی‌های هوا خراب شده باشند.» 🖋خاتمی https://eitaa.com/rooznevest 🍀 پرش به پارت اول https://eitaa.com/rooznevest/65 تماس با ما @Akhatami 🍀🍀 🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀