✔️حرف اول، لفظ آخر آسمان را گرفت در مشتش، حرف ِاول به لفظِ آخر زد مثل پروازِ نرم پروانه، پَر و پَر، سوی لامکان پَر زد از بزرگانِ کوی جانان بود، گرچه در گاهواره می آسود! چند ماهی به خاطر لبخند، کودکانه سری به مادر زد با تبسم دل از پدر می بُرد، وقتی آرام، آب را می خورد عاقبت، غرق خون، گلابینه، پیش چشمش، چو لاله پرپر زد! حرمله(لعن)ازمیان انگشتان، نه فقط دید نای اصغر(ع) را عالَمی را دَریدحَنجرِ عشق، که شرر بر جهان اکبر زد! دست ِاحساس را علی اصغر(ع)، می فشارد به هر غزل وقتی هر مُژه سینه‌زن شده با دل، می تواند به کربلا سر زد افتخارم همین که در نامم، می درخشد بزرگی نامش! سرنوشتم چقدر عالی بود، مُهر بر نامِ پاک «اصغر» زد ✅ مکتب شعرامامیه سید علی اصغر موسوی عاشورای 1441- 1398 @saapoem