| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت هفتادوششم » «رمان بگذارید خودم باشم» - اون‌وقت استیوجابز که خودش مخترع موبایل و این بساطاس بچه‌های خودش رو محدود می‌کنه که معتاد نشن خودش هم پنج درصد عمرش رو پای موبایل می‌ذاره چون می‌گه من می‌خوام زندگی کنم! - لعنت بهش که زندگی همه رو سوزوند - یه سوده نیاز هرخونه تا مدیریت مجازی‌جات کنه می‌گوید و می‌خندد. سوده برای دایی عطر زندگی است. روح زندگی است. طراوت است... هرچه هست، میان تمام دعواهای ما اسمش که می‌آید حال دایی را خوب می‌کند و من یک نفس میان خنده‌های دایی می‌کشم! فصل بعد بین خودم و وابستگی‌هایم، فرو رفته‌ام در وابستگی‌ها! هرچه دنبال خودم می‌گردم یک خلأ بزرگ می‌آید وسط و هیچ می‌شوم! برگ‌های خشک درخت‌های باغ شده‌اند محل نشستن من، مأنوس شده‌اند با کف پاهای من که هربار رویشان می‌گذارم و برمی‌دارم خوشحال سروصدای پرشعف راه می‌اندازند؛ خش‌خش! انگار از روی درخت‌ها ریخته‌اند وسط به استقبال منی که خودم با خودم هیچ هیچم و در نگاه برگ‌ها پادشاه! می‌دانم که نباید اینطور باشم اما چه‌طور بودن را هم یادم نداده‌اند، یا یاد نگرفته‌ام یا نخواسته‌ام! دیشب یه برگه برداشتم، جدول کشیدم، نخندید اگر بگویم جدول‌ها کشیده‌ام و هزاران سوال برای خودم طرح کرده‌ام. یک چدول هم شد زمان‌های ریز و درشت کارهایم، یک جدول هم شد وقت‌کشی‌های ناآگاهانه‌ام و ابزارهای این وقت‌کشی اگر درست جدول را پر کنم حتما روزی چند ساعت می‌شد موبایل و فیلم در گذشته و یاس در حال حاضر و یک جدول ساختم برای کارهایی که می‌توانستم انجام بدهم و چقدر زمان می‌خواست. جدول آرزوها که پاره‌اش کرده‌ام از دفترم، جدول صفات خوبم، صفات بدم، جدول... دیدم دارم جدول زده می‌شوم، سوال نوشتم: چطور باید رسانه را مدیریت کنم که ده سوال زیرش درآمد. چطور پیام‌های دوستانم را مدیریت کنم؟ چطور غذا بخورم که آدم‌داری باشد و فست‌‌فود نباشد، لذیذ باشد خراب نکند معده‌ام را... چطور خرج کردن بی‌اندازه‌ام را مدیریت کنم؟ اصلا برای هرکدام از کارها از کجا شروع کنم؟ . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...