| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت صدوهفتادوهشتم » «رمان بگذارید خودم باشم» - اولش یه تیپ دیگه بودی، الان یه تیپ دیگه! صبر می‌کنم ته حرفش، حرفشان را بفهمم تعداد کفش‌ها بیشتر می‌شود، اگر جسور نباشم نمی‌توانم جسارتشان را پاسخ بدهم! پاسخ درخور! رو بر می‌گردانم سمت کلاس و پشت سرم می‌آیند! می‌ایستم بالای سکو می‌ایستند مقابلم. - حرف حساب نزدی! اما حرف حساب می‌زنم اما اگر آدم باشید مسخره نکنید، فحش ندید، طعنه نزنید - باشه، تو خوب نگاه به پسری که بی‌ادبی کرده نمی‌کنم و رو به دخترها می‌گویم: - خودتون دیدید من طرفدار زنم، زندگیم، آزادیم! پس هر ذهن خرابی که غیر از این من رو ببینه، باید بره درمان کنه، ولی الان به نفع ما شد یا به نفع پسرها! اصلا کسی توی این مدت اومد بگه تعریف زن چیه؟ احساساتش، عاطفش، اندیشه‌اش، خلقتش یا همش آزادی رو ریختن توی بیرون ریختن بدنمون که به نفع کیه این مدل شدن ما؟ به نفع پسرها، دیگه هرطوری بخوان مفتی مفتی آزادن بدون هیچ نگرانی، هزینه‌ای، تلاشی دخترها رو داشته باشند! من دلم می‌خواد زندگی کنم اما این همش بردگی منه! خودتون منو دیده بودید چه‌جوری می‌پوشیدم، اما الان پوشیده‌تر شدم چون خود شماها چندبار شکایت کردید از این‌که پسرها آزارتون می‌دن حتی توی تجمعات! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...