| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت صدونود »
«رمان بگذارید خودم باشم»
دراز میکشم و با چشمانم روی سقف مینویسم:
ازدواج، ازدواج، ازدواج...
فایده ندارد به هیچ نمیرسم، قبلا خودم و همه که به ازدواج فکر میکردیم به چه چیزی میرسیدیم؟
غلت میزنم سمت راستم و به لباس عروس و خرید بازار و آرایشگاه و اینها میرسم.
اصلا هرجا حرفی از ازدواج در میان است یک مشت تخیلات فانتزی و حرفهای عاشقانه و ناز و ادا مطرح است و خرید و غیره!
دوباره روی سقف اتاقم مینویسم ازدواج!
در تاریکی اتاق میان تاریکی افکار بیخودم دنبال خودم میگردم که نمیداند اصلا ازدواج را میخواهد یا نمیخواهد!
یکی از گوشهٔ ذهنم میگوید:
- الکی قیافهٔ دخترها و مادران امروزی را نگیر که وا ازدواج برای چی، درس بخونم، درس بخونه راحتی و آسایش!
لبخند میزنم و پیش خودم اعتراف میکنم که چند سال است دوست دارم ازدواج کنم، اصلا با خیال راحت اعتراف میکنم ۹۹درصد دخترها و پسرها دوست دارند ازدواج کنند.
لحظاتی از تخیلاتشان هم دور همین میگردد اما خب:
- خب چه؟
خب دوتا حرف است یکی مدرن بودن مخالف ازدواج کردن است
دوم هم اصلا نمیدانم ازدواج یعنی قرار است چه فرایندی به زندگی من اضافه شود!
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...