#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_2
#جریان_اسباب_بلطف_خدا
#جنگ_بدر 1
✳️ «مهاجرين مكّه كه به دستور حضرت حق و طرح پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله از وطن خود آواره و به ديار غربت يعنى شهر مدينه آمده بودند، سر و سامانى نداشتند تا آن كه عقد اخوّت ميان آنان و مسلمانان مدينه برقرار گرديد و يار و همسايه و مددكار يكديگر شدند، اما در عين حال آزار و شكنجههاى مردم مكّه را از ياد نمىبردند و نمىتوانستند علاقه به وطن را هم فراموش كنند. همواره در مقام برمىآمدند خبرى از وطن بگيرند و از شهرى كه در آن جا نشو و نما نموده، از آب و هوايش استفاده كرده بودند و هم اكنون فرزندان و اقارب، دايىها و عموها و خويشاوندان تازه و قديمشان در آن جا به سر مىبردند كسب اطّلاعى كنند.
لاجرم چنين به نظرشان رسيد كه بايد كارى كرد كه قريش از نيرو و شوكت ما با خبر شود و مجبور گردد از ترس ما با ما كنار بيايد و بدين وسيله راه براى نشر دعوت دينى بازگردد و چارهاش اين است كه بر سر راه قافله مالالتجاره آنان رفته راه را بر آن ببنديم و ضرب شستى به ايشان نشان دهيم.
همين كار را كردند. در سال دوم هجرت، رسول خدا صلى الله عليه و آله عبداللَّه بن جَحْش را با جماعتى از مهاجران گسيل داشت و نامهاى به وى داد و فرمود تا قبل از دو روز سر نامه را نگشايد و بعد از دو روز راه، نامه را قرائت نموده بر طبق دستورى كه خداوند به وى داده رفتار نمايد و احدى از همراهان را مجبور نكند.
عبداللَّه به راه افتاد بدون اين كه بداند به كجا مىرود، همى پيش راند و به خاطر اين كه دستور خدا در كار بود به منظور تنفيذ فرمان، با اعتماد و اطمينان به او، خود را يكسره به او سپرد و سريع پيش مىرفت. دو روز تمام راه پيمود، آنگاه نامه را گشوده قرائت كرد، ديد نوشته است: وقتى اين نامه را از نظر گذراندى پيش برو تا به نخله كه بين مكّه و طائف است برسى، در آن جا در كمين قريش مىباش و مرتّب اخبار قريش را به دست آورده براى ما بفرست.
عبداللَّه پس از قرائت نامه رسول خدا صلى الله عليه و آله نفرات خود را از مضمون آن آگاه ساخت و گفت: رسول الهى صلى الله عليه و آله به من دستور داده تا به سوى نخله روم و در آن جا در كمين قريش بنشينم و اخبار قريش را براى آن جناب بفرستم و نير امر فرموده كه احدى از شما را مجبور به كارى نكنم. اينك هر يك از شما ميل دارد به درجه شهادت برسد با ما بيايد و هر كدام از شما حاضر نيست، از همين جابازگردد و من خود، امر پيامبر را اطاعت نموده به راه مىافتم.
نفرات عبداللَّه همگى با وى موافقت كرده، آمادگى خود را اعلام داشتند و همه به سوى هدف رهسپار شدند در حالى كه اميد به خدا پيشاهنگ و اطمينان و اعتماد به او رهبرشان و عنايت پروردگارى نيز نيروبخش دلهاشان بود ولكن در بين راه شترى از ايشان گم شد و در جستجوى آن در بيابان شده و پارهاى از ايشان اسير قريش گشتند.
عبداللَّه و بقيه نفراتش همچنان مىراندند تا به نخله رسيدند و در آن جا كاروانى از قريش كه حامل مال التجاره ايشان بود مىگذشت و به محض آن كه به عبداللَّه و يارانش برخوردند دچار دهشت و ترس عجيبى گرديدند.
اصحاب عبداللَّه نيز متحيّر شدند كه چه كنند، اگر با آنان مصاف دهند در ماه حرام جنگيدهاند كه خود عمل حرامى است و اگر مصاف ندهند اينان فرداى همين شب به مسجد الحرام مىرسند و ديگر دستشان به ايشان نخواهد رسيد.
لاجرم لحظهاى متحيّر ماندند، لكن سرانجام رأيشان بر اين قرار گرفت كه بر ايشان حمله برند و مالالتجاره ايشان را به غنيمت برگيرند. همين كار را انجام دادند.
چيزى نگذشت كه واقد بن عبداللَّه تميمى با انداختن تيرى، عمرو بن حضرمى را هدف قرار داده و از پايش درآورد. عثمان بن عبداللَّه و حَكَم بن كيان هم اسير شدند و خداوند همه اموال و مال التجاره را نصيب لشگر اسلام گردانيد.
#بدر
👈 ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 266
👌
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با
#صحیفه_سجادیه
🆔
@sahife2