(نشر بدون لینک کانال ممنوع است) 3 👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید. ⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد 🔅🔅🔅 🔹 ب ) بررسی احتیاج به فلسفه با توجه به نظر علما و وضع کنونی فقه و اصول : به نظر بعضی علما فلسفه نه تنها مقدمه برای اجتهاد نیست بلکه مضر به اجتهاد نیز هست یکی از محققین در این زمینه میفرماید : و لا دخل للدقّة الفلسفيّة- في العلوم العقليّة- بل ربما يقدح باعتبار خروجها عن الفهم العمومي الّذي بعث الأنبياء عليه بمقتضى قوله تعالى «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ» الآية، نعم تكون سببا لسرعة الفهم، لكنّهما قد تضرّ باعتبار إيجابها لاعوجاج في فهم كلمات أهل البيت عليهم السّلام و ان كان لهم أصحاب مختلفون في فنون العلم، لكن الكلام في الاستنباط الفقهي. 🔸 دقت فلسفی - در علوم عقلی – ارتباطی [ به فقه و اصول ] ندارد بلکه گاهی خدشه وارد میکند به این دلیل که از فهم عمومی که بعثت انبیا بر آن بوده خارج میشود به مقتضای قول پروردگار متعال که فرمود : « و ما هیچ رسولی را مگر به زبان قوم خویش نفرستادیم » بله فلسفه سبب سرعت فهم میشود اما این دو [فلسفه و سرعت فهم ] گاهی مضر میشوند چرا که باعث ایجاد انحراف در فهم کلمات اهل بیت میشوند اگرچه ایشان دارای اصحاب مختلفی در فنون مختلف علوم بوده اند ، ولی کلام در استنباط فقهیست .(1) ▪️ بعضی دیگر معتقدند اصلا علم فلسفه ربطی به علم اصول و فقه ندارد چرا که قواعد فلسفی در مورد حقائق خارجی جاری میشود و در علوم فقه و اصول که علومی اعتباری هستند جریان پیدا نمیکند . ▪️ صاحب انوار الاصول میفرماید : ان من اقسام الامور الاعتباریة التشریعیات التی منها مسائل الفقه (او الحقوق) و هکذا اصول الفقه فلا سبیل الیها للقواعد المنطقیة و الفلسفیة الجاریة فی خصوص الحقائق الخارجیة کقاعدة الواحد و احکام العرض و المعروض بان یقال : ( الصلاة مثلا معروض و الوجوب عرض) او استحالة اجتماع الضدین (بان یقال مثلا : اجتماع الامر والنهی محال لاستحالة اجتماع الضدین ) نعم اجتماع الضدین و اشباهه باطل فی الامور الاعتباریة لکن لان جهة الاستحالة بل من باب کون اعتبارها لغوا و اللغویة شی و الاستحالة شی آخر .(2) 🔹 از اقسام امور اعتباری تحقیقا مباحث تشریعیات اند که مسائل فقه (یا حقوق ) از اقسام آنهاست و همچنین مباحث اصول فقه پس قواعد منطقی و فلسفی که در خصوص حقائق خارجی جاری میشوند راهی به تشریعیات ندارند مثل قاعده الواحد یا احکام عرض و معروض که مثلا اینطور بگوییم نماز معروض و وجوب عرض است یا استحاله اجتماع ضدین که مثلا گفته شود اجتماع امر ونهی محال است بدلیل استحاله اجتماع ضدین البته اجتماع ضدین و نظایر آن در امور اعتباری باطلند اما نه از باب استحاله بلکه از این باب که اعتبار آنها لغو است و لغو بودن یک چیز است و استحاله چیز دیگر. 🔹 و همچنین میفرماید : فلا دخل له [ای علم الفلسفة]بعلم الفقه لانه یبحث عن الاعتباریات نعم یمکن ان یقال ان له تاثیرا فی الفقه من باب تاثیره فی علم الکلام فلیس له دخل مباشرة و بلا واسطة.(3) 🔹 پس علم فلسفه ارتباطی به علم فقه ندارد چراکه علم فقه از اعتباریات بحث میکند البته ممکن است گفته شود تاثیری در فقه از دریچه تاثیر در کلام دارد در نتیجه مستقیم و بدون واسطه ارتباطی ندارد. از مباحث علمی بعضی از بزرگان نیز تاثیر داشتن فلسفه در فقه و اصول واضح است گرچه به طور صریح در کتبشان چیزی نیامده. 📝 پی نوشت: 1. ( مدارک العروة محقق اشتهاردی ج1 ص122) 2.(انوار الاصول ج1 ص20 ) 3.(انوار الاصول ج3ص267) ⏪ ادامه در پست های بعدی... @salmanraoofi