۴ که منم بیام گفت نه جای تو نیست من دارم میرم دنبال کارهای شرکت تو میخوای بیای چیکار؟ اخر انقدر اصرار کردم که گفت وقتی برگردم با هم میریم قرار شد وقتی رسید هتل بهم زنگ بزنه دو روز گذشت وخبری نشد ی روز که دیگه مطمئن شدم منو یادش رفته گوشی خونه زنگ خورد گفت از طرف بیمارستان تماس میگیریم شما چه نسبتی با صاحب گوشی دارید گفتم‌ همسرشم گفت ایشون با ی خانم توی ماشینش تصادف کرده دنیا دور سرم چرخید خودمو رسوندم اونجا و با پلیس صحبت کردم بهم گفت که هر دو فوت شدن و شناسنامه و صیغه نامه رو داد دستم خیلی سخت بود که شوهرم بهم خیانت کرده و به اسم مسافرت شرکت اومده با ی زن دیگه شمال با اینکه میدونست من چقدر عاشق مسافرتم اما صدام در‌نیومد نخواستم مردم بگن شوهرش سرش زن اورد و حتما این خوب نبوده ❌❌