ای چهرهء تو آینه کبریا علی  خاک در تو، تاج سر انبیا علی  تابان ز آستان تو، انوار ایزدی  بیرون ز آستین تو دست خدا علی  می ریزد از نگاه تو، اکسیر زندگی  می جوشد از دهان تو آب بقا علی  شرک است اگر به جای خدا خوانمت ولی  از تو خدا نبود و نباشد جدا علی  ما در تو دیده ایم خدا را که بوده ای  آیینهء تمام نمای خدا علی  چون ذرّه ها که در دل دریا یکی شوند  در تو خلاصه گشت همه ماسوا علی  مس را شنیده ای که طلا کرد کیمیا  صافی دلان مِسَند و تویی کیمیا علی  در رفعت و شکوه ز هفت آسمان گذشت  کاخ فضیلتی که تو کردی بنا علی  جز با تو دردمند تو درمان نمی شود  گیرد اگر ز دست مسیحا دوا علی  عیسی که مرده را به دمی زنده می کند  بیمار اگر شود ز تو خواهد شفا علی  دور اوفتاد از کف موسی عصای او  آنجا که گشت دست تو معجزنما علی  از منجلاب نفس که ما را برون کشد؟ بر دامنت اگر نرسد دست ما علی  تو یار بیدلانی و غمخوار بیکسان  آخر بگیر دستِ منِ مبتلا علی  لبّیک خویش را زِ دهان خدا شنید  هر بیدلی که از دل و جان گفت یا علی مرحوم @shia_poem