از کفم چه دلبری چه دلستانی میرود ماه من دارد چه زود از میهمانی میرود تازه من دارم به صاحبخانه عادت میکنم او چرا اینقدر با این مهربانی میرود چه گرفتاری است عاشق بودن و تنها شدن چه خطایی سر زده از من که آنی میرود تشنه دیدار بودم، در به رویم وانشد زود از دستم نگار جمکرانی میرود سفره ی اشک سحرها را رقیه چیده است گریه زاری میکنم چه میزبانی میرود با همین لکنت که داری توبه کن معطل نکن یارما دنبال هر بی سر زبانی میرود لطف کن امشب حسابم را جدا کن ای خدا با کسی که تا به مقصد میرسانی میرود زود میرنجد کسی که دیرتر هم آمده اسم او را مثل خوبانت نخوانی میرود در گدایی دل به دست هر کسی آمد نده تابفهمد یار ما با دیگرانی میرود ای که با هر زحمتی خود رارساندی بر حسین از دعای مادر او جا نمانی ...میرود سر به نیزه رفت وحالا مادرش با نیزه دار از دل گودال باقد کمانی میرود @shia_poem