بخش دوم در جلسه هماهنگی با مسئولان جوان جلسه، متوجه شدم که تمام بار سنگین برنامه‌ریزی و برگزاری جلسه بر دوش دو یا سه شاعر جوانِ هیئتی، عاشق خدمت و پرتلاش است. خستگی و امید در چهره‌شان حکایت داشت از دشواری‌های کار برگزاری این همایش، فراخوان شعر و دعوت از سخنران و شاعر مهمان و... براحتی می‌شد حدس زد که چه «نه‌»های بزرگی احتمالاً شنیده‌اند، یا انتظارات بی‌جای برخی از شاعران و سخنرانان را تحمل کرده‌اند... خستگی و صبوری از تمام وجودشان می‌بارید و من با دیدن حال و هوای آنان، به آن‌همه توفیق و حال و هوای معنوی‌شان سخت غبطه خوردم. انگیزه من برای سنگ تمام گذاشتن در سخنرانی، مثل همیشه فراوان بود و وقتی این اشتیاق و همت جوانان را دیدم، فراوان و فراوان‌تر شد. در مسیر راه، درباره جلسه پرسیدم، متوجه شدم که نه فقط شاعران شهر، که از همه کشور در این جلسه حضور دارند؛ حدود ۴۰ نفر از شاعران؛ اما چرا فقط ۴۰ نفر شرکت‌کننده؟ به محض ورود به جلسه، شگفتی‌هایم افزونی یافت. از هر سمتی یکی از شاعران همشهری‌ام به سراغم می‌آمد. در لابلای سلام و احوالپرسی‌ها، به دنبال پاسخ این پرسش بودم که این همه شاعر قمی در اینجا چه می‌کنند؟ چرا سهم شاعران قم حدود یک‌چهارم از کل شرکت‌کنندگان شده است؟ موضوع همایش برای‌شان جذابیت داشته؟ رسانه میان آنان قوی‌تر و اثرگذارتر است؟ پرکارتر از دیگر شاعرانند؟ یا دلایل دیگر وجود دارد؟ و یک سؤال مهم و تأمل‌برانگیز: سهم شاعران قمی از آن شعرهای ضعیف که به این کنگره ارسال شده، چقدر است؟ یعنی شعر قم تا این حد افول پیدا کرده و نازل شده است؟ با دیدن برخی از شاعران قمی در جلسه، به این نتیجه رسیدم که کلاً باید موضوع بحث را عوض کنم، درست مثل سال قبل، که ۹۰ دقیقه سخنرانی به ۱۰ دقیقه سخن تبدیل شد! حالا باید موضوع بحث تغییر می‌کرد، شاهد مثال‌ها و مباحث مرا بسیاری از شاعران قمی بارها شنیده‌اند، هرچند بسیاری از آن‌ها نسبت به این مباحث بی‌توجه بوده‌ و هرگز آنها را به کار نبسته‌اند؛ با این حال، باید به وظیفه خود می‌اندیشیدم. تأخیر در شروع جلسه، لحظه به‌لحظه مرا نگران‌تر می‌کرد؛ چون پس از برنامه من قرار بود دو برنامه سخنرانی دیگر هم برگزار شود! اما قرار ساعت ۸ شروع جلسه کجا و ساعت ۹:۱۷ دقیقه کجا؟ به دلایل تأخیر کاری ندارم، اما حدس می‌زدم یکی از دلایل آن دیر آمدن برخی شعرا بوده است. مواجهه با برخی شاعران کنگره‌باز، حس خوب حضور در جلسات شعری را از من می‌گیرد. برای همه شاعران احترام ویژه‌ای قائلم‌، چه برسد به شاعران ولایی‌سرا؛ اما با آن گروه از افراد مشکل دارم که استعداد و هویت شعری خود را پای اثری می‌ریزند که به آن چندان اعتقادی ندارند و صرفاً برای دریافت جایزه میلیونی، تبدیل می‌شوند به کارخانه شعرسازی! به نظرم این کار، هویت اقتصادی و تجاری دارد تا هویت ادبی! هیچ‌گاه این قصه را فراموش نمی‌کنم، روزگاری با یکی از شاعران همسفر بودم؛ از جلسه اختتامیه یک همایش برمی‌گشت با یک جایزه پر و پیمان! اما حاضر نشد شعرش را برای من و همسفران بخواند... دلیلش مشخص بود! گفتنی است هرچند شعر شاعران قم در این عصر بشدت افول پیدا کرده، اما مرام و اخلاق شاعران قمی قابل دفاع است است و بحمدالله برای شئون شعر، هنوز آیین و حریم خاصی قائلند. امیدوارم این حیای اجتماعی و فرهنگی دوام و قوام یابد. این روزها بخشی از زندگی من با کلنجار و حیرت در عرصه شعر می‌گذرد، اینکه چرا برخی شاعران به سودای نام و نان، چوب حراج بر همه ارزش‌ها زده‌اند؟ و چرا عرصه شعر ولایی را جولانگاه خود ساخته‌اند؟ سخت در حیرتم که چگونه مراکز فرهنگی تاکنون بر این ابتذال و خطرات میدان‌داری این افراد در عرصه شعر درنگ نکرده و عواقب و نتایج آن توجه نداشته‌اند؟ ادامه دارد.. @smahdihoseinir