@soltannasir { پاسخ به سوالات 78} { مسبحات و چاکراها 75} از ادریس (ع) سخن گفته شد و اینکه وی هم در تورات و هم در داستان های شفاهی به جای مانده از پیشینیان و هم در بخشی از احادیث اسلامی به آسمانها رفت . ملاحظه نمودید که در اکثر احادیث اسلامی سخن از سفر ادریس(ع) به آسمان چهارم و یا بین آسمان چهارم و پنجم یعنی محل خورشید بر طبق نظر پیشینیان شده است . که البته امروزه عده ای تطابق آسمانها را با فلکیات قدیم نمی پذیرند . و تمامی ستارگان را مربوط به آسمان اول می دانند . ابن عربی فص حکمت قدوسی در کلمه ادریسی ، را با آیه قرآن که مربوط به ادریس (ع) است . طرح ریزی می نماید . یعنی آیه « و رفعنامکانا علیا » (57 سوره مریم ) وی علو و بلندی را به علو مکانی و علو مکانتی تقسیم می نماید . وی سپس با نقل آیه 57 سوره مریم که در آن نقل شده که ادریس (ع) را به مکانی بلند بردیم . می گوید : 👈 بالاترین مکان ها ، مکانی است که آسیای افلاک 👈 گرد آن می چرخد و آن 👈فلک خورشید است . و وی مقام روحانیت ادریس (ع) را در آنجا می داند . به نظر می آید که ابن عربی بر اساس احادیثی که در کتب اهل سنت نقل شده ، جایگاه ادریس (ع) را در فلک شمس می داند . و مستمسک ابن عربی در اینجا حدیث است نه کشف و شهود شخصی وی . ابن عربی 👈 فلک شمس را قطب افلاک می داند که آسیای افلاک بر گرد آن می چرخد . و وی سپس با نام بردن افلاک تعداد آنان را 15 فلک می داند. که هفت فلک کره خاک ، فلک کره آب ، فلک کره هوا ، فلک کره اثیر ، فلک قمر ، فلک عطارد ، فلک زهره ، در پایین فلک شمس و هفت فلک ، فلک مریخ ،فلک مشتری ، فلک زحل ، فلک منازل و فلک اطلس و فلک کرسی و فلک عرش می داند . نظر ابن عربی با نظر قدما و منجمین اسلامی متفاوت است و دیدگاه وی نه با فلکیات قدیم چندان منطبق است و نه با فلکیات جدید ، وی بر خلاف منجمین اسلامی که زمین را مرکز عالم می دانستند ، قائل به چرخش افلاک گرد فلک قطب که فلک شمس است می باشد . بنابراین وی به نوعی نظریه خورشید مرکزی قائل است که با نه با نجوم قدیم چندان انطباق دارد و نه با نجوم جدید . همچنین وی بر خلاف قدما فلک کرسی و عرش را بالای فلک ثوابت و اطلس می داند . علامه حسن حسن زاده آملی در کتاب ممد الهمم در شرح فصوص الحکم در فص ادریسی می نویسد : 👇 { در کتب هیئت و نجوم که خواستند حرکات کواکب را به نظم بباورند نه فلک ثابت کردند که قمر است و عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل و فلک ثوابت و اطلس که او را فلک الافلاک و معدل النهار و فلک اعظم نیز می نامند و چون در او هیچ ستاره ای نیست او را اطلس می نامند ( چون لفظ اطلس بی نقطه است ) و حرکت یومیه را به او اسناد دادند چنانکه جمعی دیگر از فیثاغورث و ابرخس که قبل از میلاد مسیح بودند و در اسلام ابوسلیمان سجستانی و جمعی دیگر زمین را متحرک می دانستند و حرکت یومیه را به زمین اسناد دادند جناب شیخ بهائی در تشریح الافلاک می فرماید : در لسان شرع از فلک نهم تعبیر به عرش و از فلک ثوابت تعبیر به کرسی می شود . البته مرادش عرش و کرسی عالم جسمانی است که نمودار عرش و کرسی حقیقی واقعی اند و مادون فلک قمر را فلک نمی نامند بلکه کره می گویند . کره نار ،کره هوا ، کره آب ، کره خاک ، ولی فرمایشی که جناب محی الدین دارد با کتب هیئت و نجوم وفق نمی دهد چه ایشان فلک کرسی و فلک عرش را بعد از فلک ثوابت و اطلس آورده است با اینکه اطلس و ثوابت همان عرش و کرسی اند چنانکه از گفته. شیخ بهائی دانستیم . بنابراین بعد از فلک شمس پنج فلک است ، نه هفت فلک که محی الدین فرمود و قیصری در شرح گوید شیخ در باب 275 فتوحات نیز همین حرف را دارد که فرمود اطلس عرش تکوین است که از او به واسطه طبایع اربعه کون و فساد پیدا شد مستوای اسم رحمان عرش عظیم است که مافوقش جسمی نیست و مستوای کرسی کریم است . } (ممدالهمم در شرح فصوص الحکم فص حکمت قدوسیه فی کلمه ادریسیه پانویس ) نکته : ابن عربی در فص ادریسی قائل به این است که بالاترین مکان ها مکانی است که آسیای افلاک بر گرد آن می چرخد و آن فلک خورشید است . اما چرا ابن عربی فلک خورشید را بالاترین مکان ها می داند ? در حالی که هفت فلک را بالای فلک خورشید نام می برد ? علت این امر آن است که وی می گوید هفت فلک بالا و هفت فلک پایین 👈 گرد خورشید می چرخند . چون خورشید بنا به نظر وی قطب و مرکز افلاک است . بنابراین برای هفت فلک بالایی نیز ، بالاترین مکان ها مکان خورشید می باشد . زیرا به دور خورشید می چرخند . بدین ترتیب برای هفت فلک پایینی نیز در اندیشه ابن عربی بالاترین مکان ها فلک شمس می باشد . زیرا آنان نیز به دور خورشید می چرخند. ادامه دارد (ع) @soltannasir 🌞☀️