eitaa logo
سلطان نصیر
2.8هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
422 ویدیو
245 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir { درد و دل 57} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 17} ادامه 👇👇 نکته 5: در شهریور سال 2003 (1382) مریخ به نزدیکترین فاصله خویش با زمین می رسید . این یکی از دلایل انتخاب آمریکایی ها برای حمله به خاک عراق در این سال بود . نکته مهم 6: علی رغم آنکه اقلیم سوم اقلیم مریخ است و با جنگ ارتباط دارد . امن ترین نقطه جهان هستی نیز ، سرزمینی مقدس در هیمالیا می باشد . که در این اقلیم (سوم) قرار دارد . و هر کسی را بدان سرزمین مقدس راه نیست . اما حال به اقلیمی دیگر اقلیم پنجم(زهره) نظر بیندازیم و تا حدودی آن را بررسی نماییم . بر اساس تقسیم بندی کتاب المدخل حد ابتدایی اقلیم پنجم (زهره)39 درجه و حد پایانی آن 43 درجه می باشد . (فقیر بیشتر بر درجه 39یا 40 الی 47یا 48 نظر دارم ) ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم در باب دلالت کوکب زهره بر خلق و خوی های مردم می آورد 👇👇👇 { نیک خویی ، خوش منشی و گشاده رویی و طیبت عشق و 👈شهوت ورزیدن و آرزویها ، و 👈دوست داشتن سرود و لهو و بازی و سخاوت و آزاد مردی و دل بر هر کس نهادن و شادی نمودن و دل بستگی ، بر دوستان و پاکیزگی و عجب و متکبری و شادی و تجمل و داد و خدایی و دین ، نگاه داشتن و قوت تن و ضعیفی دل و فرزند دوستی ، و مردم دوست داشتن } همچنین در دلالت کوکب زهره بر احوالها و کردار ها 👇👇👇 { کاهلی و خنده و فسوس کردن و پای کوفتن و می و انگبین دوست داشتن و آرزو کردنش و شطرنج و نرد باختن . و و بسیار سوگندان خوردن . و دروغ بی فسادی . و شادی بر هر چیزی و مردمان جستن و خویشتن ماده کردن . و بسیار جماع گونالون ، پیش و پس،. و سودن و شیرینی سخن و زیت و عطر و پیرایه زر و سیم و ماهی و جامه سپید و سبز و کردن تاجها و افسرها و اوستادی بسرود و لحنها و طنبور و بربط زدن و لعبها و قمار } (التفهیم صفحات 390و391} کشورهای یونان و امپراطوری بزرگ روم باستان که از غرب ایتالیای امروزی تا ترکیه امروزی را در بر می گرفته است در اقلیم زهره قرار داشته اند . نکته : شهر امروز «رم » در عرض جغرافیایی 41و 54 دقیقه قرار دارد . و بنا به تقسیم بندی اقالیم سبعه به نقل کتاب المدخل در اقلیم پنجم( زهره )قرار دارد . نکته 2: قسمت های شمالی ایتالیا بنا به تقسیم بندی کتاب المدخل در اقلیم زهره قرار ندارد . نکته 3: خصوصیات کوکب زهره در علاقه مندی به هنر و موسیقی و رقص و «لهو و لعب» و حب دنیا و عشق و شهوات دنیوی و تجملات ، را می توان در فرهنگ یونان و روم باستان کاملا مشاهده نمود . من باب مثال در فرهنگ یونان به زیبایی اندام ، اهمیت زیادی داده می شد . اگر خدایان آریایی فرهنگ هند و ایران خدایانی با توانایی های متافیظیکی بالا و معنوی و عرفانی بودند . نظیر ایزد مهر در ایران و یا ویشنو در هندوستان . خدایان رم و یونان علی رغم داشتن توانایی های متافیظیکی ، بیشتر خدایانی تنومند و دارای قدرت های فیظیکی و متافیظیکی بوده اند که شهوت ران و دنیوی بوده اند . و حتی توانایی های متافیظیکی آنان نیز صرف امور دنیوی می شده است و یکی از علت های مهم این مسئله را باید در اقلیمی که خاک یونان و روم در آن قرار دارد جستجو نمود . ! عزیزان خاک و جغرافیا را باید شناخت . 😊 نکته4: پیشتر گفتیم که کوکب زهره را با ظهور ارتباطی معنا دار است ! حال عزیزان بدانند که چون شمس ولایت ختم ولایت خاصه محمدی حضرت صاحب الامر و الزمان (عجل الله) از نقطه ای در مرز بین اقلیم چهارم (شمس) و پنجم (زهره) از شرق ظهور نماید . و سپس در اقلیم مشتری (مکه) مستقر شود . {از اقلیم چهارم (شمس) و نزدیک به مرز اقلیم پنجم (زهره) ظهور نماید} کوکب خورشید از غرب طلوع خواهد نمود . 😊 نکته5: سد ذوالقرنین نیز که در دوره آخرالزمان شکسته خواهد شد . در منطقه قفقاز در اقلیم زهره قرار دارد . و همانگونه که پیشتر گفته شد زهره را با ظهور و ظاهر شدن ارتباط است . و پس از شکسته شدن این سد قوم یاجوج و ماجوج از بعد دیگر زمین ما ، وارد بعد ما خواهند شد . نکته 6: خواننده عزیز توجه نماید که این مسئله اقلیم شناسی معنوی مسئله ای کلی می باشد نه جزئی ، وگرنه هر شهری بنا به طالع بنای آن خود دارای احکامی خاص می باشد . و علاوه بر تاثیر کواکب بر حیطه اقالیم سبعه ،و تاثیر کوکب طالع عمارت باید به 👈بوم شناسی معنوی نیز توجه نمود . چنانچه گاه در یک شهر که یک طالع عمارت مشخص و در یک اقلیم خاص قرار دارد . و یک نژاد خاص از مردمان در آن زندگی می نمایند .دو نقطه خاص از آن شهر تفاوت معنوی قابل ملاحظه ای با یکدیگر دارند . و اینجا دیگر مسئله تاثیر کواکب چندان در میان نیست . بلکه علت این تفاوت ها را باید در وجود عوالم این فرومایگان و محل اسکانشان ، و مثبت و منفی بودن اینان جستجو نمود . ادامه دارد .. @soltannasir 🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐
@soltannasir { پاسخ به سوال در باب دستور ماه رمضان } عده ای از فقیر در باب دستور ماه رمضان پرسیده اند . فقیر هم به یمن تبرک یکی از دستوراتی که از یکی از اساتید خویش به یادگار دارم را برایتان می نویسم : 👇👇👇 { 1⃣ : سوره مبارکه قدر هر شب 1000بار به مدت 27 شب و سپس در شب 28م سوره حمد 1000بار و در شب 29و 30 سوره توحید 1000بار قرائت شود . } نکته 1 : شیوه قرائت بدین گونه است که شماره های فرد یعنی 1و3و5و7و 9 و ...را به صورت خفی و در دل می خوانند . و شماره های زوج 2و 4و6و8 به صورت جلی قرائت می شود . نکته 2: زمان انجام ذکر ترجیحا پس از نیمه شب شرعی تا پیش از اذان صبح می باشد . همچنین اگر ماه رمضان 29 روزه بود سوره قدر 26 شب و سوره حمد یک شب و سوره توحید دوشب آخر قرائت می شود . نکته 3: ممکن است این ذکر کمی طولانی باشد . و افرادی که شاغل هستند از پرداختن به این دستور خودداری نمایند . زیرا انجام وظیفه و خدمت با روی خوش به خلق الله بر انجام چنین دستوراتی ارجحیت دارد . { 2⃣ : قرائت روزانه قرآن . هر روز یک جزء با👈 تدبر کامل و 👈خواندن معنی } نکته 4: قرائت قرآن در این ماه مبارک با تدبر کامل در نزد اساتیدی که فقیر از وجودشان استفاده نموده ام بر هر 👈ذکر و دستوری مقدم است . و این بزرگان بر قرائت همراه با تدبر کامل تاکید می نمایند . حتی اگر شخص می تواند به تفاسیر نیز رجوع نماید . بدیهی است که چنین قرائتی با تدبر چندین ساعت زمان می برد . { 3⃣ : قرائت سوره مبارکه شمس قبل از طلوع و قبل از غروب آفتاب 10بار } نکته 5: یعنی در بین الطلوعین اندکی پیش از طلوع آفتاب ( هنگام اشراق ) 10 بار سوره شمس قرائت شود . و پیش از غروب آفتاب نیز 10 بار این سوره مبارکه قرائت شود . نکته 6: قرائت سوره مبارکه شمس باعث افزایش قدرت روحی می شود و قدرت روح را برای تحمل گرسنگی و تشنگی در ماه مبارک رمضان افزایش می دهد . اگر قرائت این سوره مبارکه در فضای باز انجام شود تاثیر آن بیشتر خواهد بود . همچنین اگر شخص در ماه مبارک رمضان روزی یک ساعت در معرض نور خورشید قرار بگیرد .توان و نیروی روحی بدن برای تحمل گرسنگی و تشنگی افزایش پیدا می کند . { 4⃣ : ذکر « صابر الصبر فاستغاث به الصبر فصاح المحب یا صبر صبرا » 13 بار پس از نماز ظهر } نکته 7 : این ذکر علی الظاهر از اشعار شیخ ابوبکر شبلی می باشد و معنی آن این است : « بردباری عاشقان صبر را مغلوب کرد تا جایی که صبر دست به دامن او شد پس عاشق بر سر صبر فریاد کشید ای صبر شکیبا باش » { 5⃣ : بعد از نماز عصر «1» بار تلاوت سوره جاثیه یا به جای تلاوت کل سوره می تواند سه بار آیات 36و 37 سوره جاثیه را تلاوت نماید } { 6⃣ : بعد از نماز صبح 105 بار و پس از نماز عشا 101 بار ذکر «رحمن» گفته شود .} { 7⃣ : ذکر «اللهم صَل علی محمد ٍ و آل محمد ٍ به عَددِ کَلَماتِکَ و الطافِکَ و بارک علی محمد ٍ و آل محمد ٍ و سَلِّم علی محمدٍ و آل محمد به عدد کُلِّ ذرةٍ الف الف مره»👈 3بار 👉 و سپس بلافاصله ذکر 👈 « یا قدیم الاحسان احسن الینا باحسانک القدیم » 100 بار } نکته 8 : زمان این اذکار از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب است . { 8⃣ : ذکر « إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيدُ (13)وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ (14)ذُوالْعَرْشِ الْمَجِيد(15)ُ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ (16)» روزی 77بار } نکته 9: این ذکر آیات 13 الی 16 سوره مبارکه بروج است :👇👇 { إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيدُ ﴿۱۳﴾ هم اوست كه [آفرينش را] آغاز مى كند و باز مى گرداند (۱۳) وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ ﴿۱۴﴾ و اوست آن آمرزنده دوستدار [مؤمنان] (۱۴) ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ ﴿۱۵﴾ صاحب ارجمند عرش (۱۵) فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ ﴿۱۶﴾ هر چه را بخواهد انجام مى دهد (۱۶) } نکته 10: زمان ذکر از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب می باشد . { 9⃣ : « قرائت آیه الکرسی پیش از کلیه نماز ها 👈1بار و پس از کلیه نمازها 👈3 بار و چهار قل پس از کلیه نمازها👈 1بار و تسبیحات حضرت فاطمه زهرا (س) پس از کلیه نماز ها 👈1 دور } نکته 11 : هر شخصی می تواند به غیر از اذکاری که در بالا آمده به اذکار سنت که در کتب روایی آمده مبادرت ورزد . اما همچنان تاکید می نمایم که قرائت قرآن مجید و عزیز با 👈تدبر دقیق در آیات بر هر ذکری در این ایام مقدم است . @soltannasir 💓💓💓💓💓💓
@soltannasir { پاسخ به سوالات 65} { مسبحات و چاکراها 62} ادامه ...👇 به سراغ سوره مبارکه اعلی می رویم. بر اساس آنچه پیشتر گفته شد برای تنها یک گزینه باقی می ماند و آن مانی پورا است . تطبیق این سوره نسبت به سایر سور مشکل تر است . اما شباهت های این سوره با کوکب و چاکرای خورشیدی : 👇 1⃣ تعداد آیات سوره مبارکه اعلی 19 است. و در علوم غریبه و خفیه تعداد موکلین خورشید نیز 19 می باشند . 2⃣ : می دانیم که در نماز 👈عید فطر و قربان که دو رکعت است و 👈وقت آن از ابتدای 👈طلوع آفتاب روز عید تا👈 ظهر است . در رکعت اول آن پس از تکبیرة الاحرام و قرائت حمد مستحب است که 👈سوره اعلی خوانده شود . و در رکعت دوم پس از قرائت حمد مستحب است که 👈سوره شمس خوانده شود . و این ارتباط معنا دار سوره اعلی و شمس است که زمان قرائت آن در نماز عید از طلوع آفتاب تا ظهر است . 3⃣ : در کتاب خواص القرآن در باب فضیلت سوره اعلی و خواص آن آن آمده است : 👇 { از امام صادق (ع) روایت شده است : « هر کس سوره اعلی را در نماز واجب یا مستحب بخواند در روز قیامت گفته می شود : از هر دری که می خواهی وارد بهشت شو» طبرسی از عیاشی به اسنادش از ابی حمیصه از علی (ع) نقل می کند که من بیست شب پشت او ( امام علی ع )نماز خوانده و جز سوره « سبح اسم ربک الاعلی » را تلاوت نفرمود و فرمود : « اگر می دانستید که این سوره چه چیزهایی دارد شخص هر روز بیست بار آن را تلاوت می کرد و هر کس این سوره را تلاوت کند گویی که صحف موسی(ع) و ابراهیم (ع) را تلاوت نموده است » . در کتاب خواص القرآن از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده است که ایشان فرمودند : « هر کس این سوره را بخواند خداوند به تعداد تمام حروفی که به ابراهیم (ع) و موسی (ع) و محمد (ص) نازل شده به او پاداش عطا می فرماید و اگر بر 👈گوشی که درد می کند بخواند درد از آن زائل می شود و اگر برای 👈 بواسیر قرائت شود آن را از بین می برد و صاحبش زود بهبود می یابد » . رسول خدا (ص) می فرماید : « هر کس این سوره را برای 👈درد گوش و درد گردن بخواند درد از بین می رود و برای از بین بردن👈 بواسیر مفید است . و اگر برای آن نوشته شود شخص مبتلا به آن زود بهبود می یابد » . رسول خدا (ص) می فرماید : « قرائت این سوره برای 👈گوشی که صدا در آن طنین دارد موجب رفع مرض می شود و خواندن این سوره بر موضعی که پاره شده آن را بهبود می بخشد و قرائت آن برای👈 بواسیر به اذن خداوند موجب از بین رفتن آن می شود » . از علی (ع) روایت است که ایشان فرمودند : « رسول خدا (ص) سوره اعلی را دوست می داشت و اول کسی که گفت سبحان ربی الاعلی ، بود » . } (کتاب خواص القرآن همایون پور صائب صفحات 196 و 197) نکته 1: اینکه حضرت امام علی (ع) در نمازها سوره اعلی می خواندند و به قرائت این سوره مداومت می فرمود . چرا اینگونه نباشد . زیرا از القاب حضرتش شمس الله است . و سوره اعلی نیز با سوره شمس در ارتباط است و از سویی دیگر این سوره (اعلی) با چاکرای خورشیدی در ارتباط است . همچنین یکی دیگر از القاب حضرتش👈 علی اعلی می باشد. نکته 2 : در باب خواص سوره مبارکه اعلی آمده که قرائت این سوره مبارکه در درمان 👈گوش درد و👈 صدای طنین در گوش موثر است . می دانیم که محل چاکرای خورشیدی در بالای ناف و پایین قفسه سینه است . همچنین می دانیم که قفسه سینه در نجوم احکامی و با توجه به دروس منسوب به برج سرطان است . و برج بعدی یعنی برج اسد که منسوب به کوکب👈 خورشید است . در پایین قفسه سینه قرار داشت محل نشستن و عضو مهم وابسته به آن نیز کبد و صفرا بود . بنابراین چاکرای خورشیدی با کبد و صفرا ارتباط تنگاتنگ دارد . همچنین اگر دروس نسبت بروج به اندام های بدن را به یاد بیاورید . معده و روده ها منسوب به برج سنبله بود . محل قرار گیری چاکرای خورشیدی نیز درست در مرکز بدن بین ناف و قفسه سینه است . بنابراین این چاکرا هم بر فعالیت کبد و صفرا موثر است و هم بر فعالیت معده تاثیر گذار می باشد . در کتاب چاکرا درمانی نیز اندام های وابسته به این چاکرا را : 👈 { قسمت تحتانی پشت شکم ، دستگاه 👈گوارش ، معده ،👈 کبد ، طحال ، 👈کیسه صفرا ، دستگاه عصبی خودکار (غیر ارادی ) } (کتاب چاکرا درمانی صفحه 103) دانسته است . همچنین در نجوم احکامی برج اسد از بروج آتشی است و چاکرای خورشیدی نیز آتشی می باشد . همچنین می دانیم که خلط صفرا که آتشی ( گرم و خشک ) است . و این ماده توسط کبد ترشح می شود . در طب سنتی یکی از علائم غلبه صفرا را که به صورت بیماری بروز می نماید را 👈 درد گوش و 👈 صدای گوش دانسته اند . بنابراین اگر نظریه نسبت سوره مبارکه اعلی به چاکرای خورشیدی را بپذیریم . می توان اینگونه گفت که با قرائت این سوره مبارکه چاکرای خورشیدی و به تبع آن خلط صفرا متعادل میشود . @soltannasir 🌞
 @soltannasir { پاسخ به سوالات 68} { مسبحات و چاکراها 65} ادامه ...👇 سوره مبارکه اعلی با این آیه شروع می شود : 👇 { سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى ﴿۱﴾ نام پروردگار والاى خود را به پاكى بستاى (۱) } همانگونه که ملاحظه می نمایید برخلاف مسبحات دیگر این سوره با فعل امر شروع می شود ! براستی چرا ? برای تفسیر این آیه مهم بر اساس نظریه تطابق سور مسبحات با چاکراها ابتدا حدیثی را که کمیل بن زیاد از امیرالمونین (ع) نقل نموده و علامه مجلسی در بحارالانوار آورده را می آوریم سپس از جنبه های مختلف به ارتباط این سوره مبارکه با کوکب شمس و چاکرای خورشیدی می پردازیم : 👇 { الخبر ما روى مرفوعا عن کمیل بن زیاد قال: سألت مولانا أمیر المؤمنین علیه السلام فقلت: یا أمیر المؤمنین أرید ان تعرفنی نفسی؟ قال: یا کمیل ای الانفس ترید أنأعرفک؟قلت: یا مولاى و هل هی الّا نفس واحدة؟ قال: یا کمیل انما هی أربعة: النامیة النباتیة و الحسیة الحیوانیة و الناطقة القدسیة و الکلیة الالهیة، و لکل واحدة من هذه خمس قوی و خاصیتان:👇 1.  النامیة النباتیة :لها خمس قوى: جاذبة و ماسکة و هاضمة و دافعة و مربیة، و لها خاصیتان: الزیادة و النقصان، و انبعاثها من الکبد، (هِیَ أَشْبَهُ الْأَشْیَاءِ بِنَفْسِ الْحَیَوَان) 2.  الحسیة الحیوانیّة: لها خمس قوى: سمع و بصر و شمّ و ذوق و لمس، و لها خاصیتان: الشهوة (الرِّضَا)و الغضب،و انبعاثها من القلب،   (انْبِعَاثُهَا مِنَ الْقَلْبِ، وَ هِیَ أَشْبَهُ الْأَشْیَاءِ بِنَفْسِ السِّبَاع) 3.  الناطقة القدسیة  لها خمس قوى: فکر و ذکر و علم و حلم و نباهة،  و لها خاصیتان: النزاهة و الحکمة،  و لیس لها انبعاث و هی اشبه الاشیاء بالنّفوس الملکیّة(الْمَلَائِکَة)(  الْفَلَکِیَّة) 4 :الکلیة الالهیة :  لها خمس قوى: بقاء فی فناء و نعیم فی شقاء و عزّ فی ذل و فقر فی غناء و صبر فی بلاء، و لها خاصیتان: الرضاء و التسلیم: (الْحِلْمُ، وَ الْکَرَم)    و هذه التی مبدأها من اللّه و إلیه تعود و قال اللّه تعالى: وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی، و قال: یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً، و العقل وسط الکل. (َّ لِکَیْلَا یَقُولَ أَحَدُکُمْ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ إِلَّا لِقِیَاسٍ مَعْقُولٍ") ترجمه : 👇 در حدیث كمیل بن زیاد آمده كه گوید:از مولایم علی (ع) پرسیدم می خواهم نفسم را به من بشناسانی .حضرت فرمود:ای كمیل كدام نفس را می خواهی به تو معرفی كنم؟ گفتم مولای من ، آیا بیش از یك نفس وجود دارد؟ فرمود :ای كمیل ، همانا چهار نفس است:👇 1- نامی نباتی 2- حسی حیوانی 3- ناطقی قدسی 4-نفس کل الهی برای هركدام از این نفس ها پنج نیرو ودوخاصیت است. 1- نامی نباتی : پنج نیرو دارد: 1-قوه جاذبه 2: قوه ماسکه 3- قوه هاضمه 4- قوه دافعه 5-قوه مربیه · این نفس دوخاصیت دارد :فزونی وكاستی كه از 👈 كبد برخیزد. (نفس نامی از همه چیزبه نفس حیوان شبیه تراست.) 2- حسی حیوانی : نیز پنج نیرو دارد: 1- حس شنوائی 2-حس بینایئ3- حس بویائی4-حس چشایئ 5- حس لامسه. این نفس دوخاصیت دارد : شهوت (رضا) و خشم كه هردو از دل(قلب) برمی خیزند. (و شبیه به نفس حیوانی و درندگان است. ) 3- نفس ناطقی قدسی (قلب): نیز پنج نیرو دارد:1-فكر 2-ذكر که به وسیله آن می تواند با خدا راز و نیاز کند و چیزی به زبان آورد. 3-دانش 4-بردباری (حلم) 5-هوشمندی وآگاهی . این نفس دو خاصیت دارد: نزاهت وپاكی،وحكمت. · شبیه ترین چیز به نفس فرشتگان است. 4- نفس كلی الهی (روح انسان یا نفس مطمئنه) : نیز پنج نیرو دارد: 1- خرمی در نیستی (بقاء فی فناء) 2-نعمت در بدبختی 3- عزت در خواری 4- فقر فی غنا که در عین بی نیازی خود را نیازمند به حق می داند5- صبر دربلا وگرفتاری . این نفس دو خاصیت دارد: رضا وتسلیم؛ وهمین نفس است كه آغازش از خداست وبه اوباز می گردد، خداوند می فرماید :« نفخت فیه من روحی» · و بازگشت آن به سوی خداوند چنان است که می فرماید : ( یا ایها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیة ) این ها مراتب و درجات نفس است و عقل در وسط کل این نفوس قرار دارد. یعنی قوام این نفوس به عقل است و مانند مرکز و محور دایره ای که پرگار در دور او دور می زند، موجودیت و هستی این نفوس به عقل ارتباط و بستگی دارد. } @soltannasir ☀️🌞🌾🌿🌱☘
@soltannasir { پاسخ به سوالات 70} { مسبحات و چاکراها 67} ادامه ...👇 تا اینجا شواهدی مبنی بر ارتباط سوره مبارکه اعلی با چاکرای خورشیدی و کوکب شمس ارائه شد . می دانیم که در فلکیات قدیم کوکب شمس ، در فلک چهارم قرار دارد . و سه فلک قمر و عطارد و زهره را در پایین خود و پنج فلک مریخ و مشتری و زحل و فلک ثوابت و فلک اطلس را در بالای خود دارد . ممکن است سوال پیش بیاید که بر اساس فلکیات قدیم شمس تقریبا در میانه افلاک است . پس چرا سوره مبارکه «اعلی» به شمس منسوب شده است ?ّ «اعلی » صیغه افعل تفضیل از ماده علو و به معنای بالاتر و برتر است . بر اساس فلکیات قدیم ، فلک اطلس بالاترین فلک است . و میان افلاکی که دارای کوکب می باشند . فلک هفتم که کوکب آن زحل می باشد . بالاترین فلک می باشد ! با اینحال این سوال وجود دارد که چرا فلک شمس به اسم اعلی منسوب شده است ? برای پاسخ به این سوال ابتدا نظر شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی را از کتاب فصوص الحکم نقل می نماییم : 👇 { فص حکمت قدوسی در کلمه ادریسی : 👇 علو و بلندی دو نسبت دارد : علو مکان و علو مرتبت ، علو مکان : « وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا = و او را به مقامی بلند بالا بردیم _ 57/مریم » و بالاترین 👈مکان ها مکانی است که آسیای عالم افلاک 👈بر گرد آن می چرخد و آن 👈فلک خورشید است و 👈 مقام روحانیت ادریس در آن است و تحت آن هفت فلک است و بالای آن نیز هفت فلک ، و آن پانزدهمین است . و آن که بالاتر از آن است فلک مریخ و فلک مشتری و فلک زحل و فلک منازل و فلک اطلس [ فلک بروج ] و فلک کرسی و فلک عرش می باشد ، و آنچه پایین تر از آن است فلک زهره و فلک کاتب (عطارد) و فلک قمر و کره اثیر و کره هوا و کره آب و کره خاک می باشد . پس از آن حیث که 👈 قطب افلاک است ، مکانش بالاتر است . اما علو مرتبت ما راست ، مرادم محمدیین است که خداوند فرمود : « و انتم الاعلون و الله معکم = شما برترید و خداوند با شماست _ 35محمد » در این علو ، و او از مکان برتر است _ نه از مکانت _ و چون نفوس عمل کنندگان از ما هراس به خود راه دادند ،معیت را از پی آن فرمود : « و لن یترکم اعمالکم = و هرگز اعمالتان را نکاهد _36/ محمد » پس عمل ، مکان را می طلبد و علم ، مکانت و مرتبه را در خواست دارد ، بنابراین برای ما بین دو رفعت و بلندی جمع کرده است : علو مکان ، به عمل و علو مکانت به علم . سپس از جهت اشتراک با معیت تنزیه کرد و فرمود « سبح اسم ربک الاعلی = نام پروردگار والایت را تنزیه کن _1/اعلی » از این اشتراک معنوی ، و از شگفت ترین امور ، بالاترین موجودات بودن انسان است ، یعنی انسان کامل ، و علو بدو جز به تبعیت نسبت نمی یابد ، یا به مکان و یا به مکانت که عبارت از منزلت است . پس علو او به ذاتش نیست. بنابراین او علیّ و بلند مرتبه به علو مکان و مکانت است ، پس علوّ آن دو را می باشد . علوّ مکان ، مانند : « الرحمن علی العرش استوی = خداوند رحمان بر عرش استوا یافت _ 5/ طه » و آن بالاترین مکان ها ، است و علوّ مکانت « کل شی هالک الا وجهه = هر چیزی هلاک است جز وجه او _88 /قصص » ، و : « الیه یرجع الامر کله = تمام کارها یکسره به او باز می گردد _123/هود » ، «ا اله مع الله = آیا با خدا خدایی دیگر است ? _60/نحل » و چون حق تعالی فرمود : « و رفعنا مکانا علیا = او را به مقامی بلند بالا بردیم _57/مریم » بلند بودن را صفتی برای مکان قرار داد . « وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً = و چون پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمین جانشینی قرار می دهم _30/بقره » این علوّ مکانت است ، و درباره فرشتگان فرمود : « أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ = بزرگی کردی یا از عالین بودی ? _ 75/ص» علوّ را برای فرشتگان قرار داد ، پس اگر از آن جهت بود که فرشتگانند ، تمام فرستگان می باید در این علو داخل می شدند ، و با این که در حد فرشتگی اشتراک داشتند ، فراگیر نشد ، می فهمیم که این در نزد خدا علو مکانت است . همین طور خلیفگان از مردمان ، اگر علوّشان به خلافت ، علوّ ذاتی باشد ، باید هر انسانی را باشد ، وچون فراگیر نیست دانستیم که آن علوّ مکانت راست . و «علیّ» از اسمای حسنای اوست . ... } (متن و ترجمه فصوص الحکم ابن عربی ترجمه محمد خواجوی صفحات 70 و 71) ادامه دارد ... (ع) @soltannasir 🌞☀️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 71} { مسبحات و چاکراها 68} ادامه ...👇 اما شرح سخنان ابن عربی در باب حکمت قدوسی فی کلمه ادریسی . با توجه به اینکه بر اساس نظام چرخش سالانه اربعین موسوی که از چندی دیگر آغاز می شود . (ذیقعده و ده روز ذیحجه ) و اینکه اربعین امسال متعلق به ادریس (ع) و امام حسن عسکری (ع) می باشد . ابتدا اندکی به ادریس (ع) خواهیم پرداخت ! زیرا وی سرسلسله منجمین و حکما و کیمیاگران و ... می باشد . سپس به شرح سخنان نقل شده از ابن عربی و ادامه دروس خواهیم پرداخت . بنا به نظر اکثر مفسرین و احادیث و روایات اسلامی ادریس(ع) همان خنوخ یا اخنوخ تورات می باشد . در تورات خنوخ (ادریس) را هفتمین نسل از حضرت آدم صفی الله می داند . در تورات کتاب پیدایش در باره خنوخ اینگونه آمده : 👇 { 5_19: و یارد صد و شصت و دو سال بزیست و خنوخ را آورد و یارد بعد از آوردن خنوخ هشتصد سال زندگانی کرد و پسران و دختران آورد20: و تمامی ایام یارد ، نهصد و شصت و دو سال بود که مرد . 21: و خنوخ شصت و پنج سال بزیست و متوشالح را آورد .22: و خنوخ بعد از آوردن متوشالح ، سیصد سال با خدا راه می رفت و پسران و دختران آورد . 23: و همه ایام خنوخ ، 👈سیصد و شصت و پنج سال بود 24: و خنوخ با خدا راه می رفت و نایاب شد زیرا خدا او را برگرفت . ...} خنوخ ( חנוך)را در زبان عبری به معنای آزموده و بعضا به معنای آغاز کننده دانسته اند . وی را نخستین فردی می دانند که خط را ابداع کرد ! همچنین بنا به نظر قدما وی نخستین فردی است که حرکات کواکب را رصد ومحاسبه و ثبت و احکام نجومی را تبیین نمود . علاوه بر آن ایجاد علم اعداد و حساب و هندسه و حکمت و کیمیا و ... را نیز به ادریس (ع) نسبت می دهند . درمیان فلاسفه و حکما و علوم غریبه کاران غربی و حتی اسلامی هرمس سرمنشأ علوم غریبه و خفیه می باشد . اما در عالم اسلام و نظریه ولایت شناسی عرفان اسلامی شیث (ع) سرمنشأ علوم غریبه و خفیه می باشد . و به این علوم ، علوم شیثی می گویند . و ادریس(ع) را صاحب علم نجوم می دانند . که علوم شیث (ع) را تکمیل نمود . اما با اینحال ادریس(ع) از چند جهت در علوم غریبه و خفیه مهم است : 👇 1: آنچه که از این علوم از اجداد وی علی الخصوص شیث هبة الله باقی مانده بود را احیا نمود . 2: علاوه بر احیای علوم شیثی در شاخه های مختلف این علوم نیز ابداعاتی کرد و به دانش پیشینیان اضافه نمود . 3: دانش نجوم به طور خاص توسط وی ایجاد شد و حق تعالی وی را بر دقایق علم تنجیم آگاه نمود . میزان عمر وی نیز با 365 روز سال شمسی تطابق دارد . 4: در احادیث داریم که بر شیث (ع) نیز صحیفه هایی نازل شد . پس نتیجه می گیرم که خط در زمان شیث(ع) وجود داشته ، اما با اینحال شاید ادریس(ع) خط جدیدی ابداع نموده که مشکلات خط پیشین را نداشته است . 5: مهمترین ویژگی ادریس(ع) که سبب معروفیت وی بوده ، هنر تدریس وی بوده وی سالها علوم مختلفی نظیر ، خط ، نجوم ، حکمت ، طب ، اعداد. ، حساب ، هندسه ، کیمیا ، رمل ( بنا به نظر علمای رمل علم رمل از معجزات انبیایی نظیر آدم شیث ادریس ، لقمان ، اشعیا ، ارمیا ، و دانیال نبی بوده ) و سایر شعب علوم خفیه را تدریس نمود . و این مهمترین علت شهرت جهانی وی تاکنون بوده است . شغل ادریس(ع) را در احادیث و روایات خیاطی ذکر نموده اند . در دعای اول ماه رجب که در کتاب اقبال الاعمال سید بن طاووس آمده در فقره ای به ادریس (ع) و إموزش علم نجوم به تعلیم الهی بدان حضرت سخن رفته :👇 {  خَالِقَ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ مُنْشِئَ الْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ وَ مُعَلِّمَ إِدْرِيسَ عَدَدَ النُّجُومِ وَ الْحِسَابِ وَ السِّنِينَ وَ الشُّهُور وَ أَوْقَاتِ الْأَزْمَانِ  و حضرت آدم-سلام بر او-را آفريدى  و پيامبران-سلام بر آنان-را از نسل او پديد آوردى و به حضرت ادريس، شماره‌ى ستارگان، حساب و كتاب، سال‌ها، ماه‌ها و اوقات زمان را آموختى } اینکه ادریس(ع) سرمنشأ علم نجوم و مهمترین معلم علوم خفیه و غریبه بوده و در دروانی زندگی می نموده که خدایان فرومایه باستانی بر روی زمین بوده اند . باعث این شده که به مرور وی در نحله علوم خفیه کارانی که در تمدن های شرک آمیزی نظیر یونان و مصر زندگی می نمودند با هرمس و توت یکی دانسته شود . که هر دو از ایزدان مورد پرستش این تمدن ها بوده اند . شاید علت این همسان پنداری ، شباهت ادریس(ع) با این ایزدان مورد پرستش بوده باشد . من باب مثال در یونان هرمس ایزد کوکب عطارد است . و خدای حکمت و دانش های گوناگون (طب ، نجوم ، حساب و هندسه و ..) و👈 کاتب و پیک خدایان ، سخنگو و مباحثه گر و محافظ کاروان ها در سفر و معلمی است که علوم مختلفه را به بشر می آموزد . ادامه دارد ... (ع) @soltannasir 🌝🌞🌛
@soltannasir { پاسخ به سوالات 78} { مسبحات و چاکراها 75} از ادریس (ع) سخن گفته شد و اینکه وی هم در تورات و هم در داستان های شفاهی به جای مانده از پیشینیان و هم در بخشی از احادیث اسلامی به آسمانها رفت . ملاحظه نمودید که در اکثر احادیث اسلامی سخن از سفر ادریس(ع) به آسمان چهارم و یا بین آسمان چهارم و پنجم یعنی محل خورشید بر طبق نظر پیشینیان شده است . که البته امروزه عده ای تطابق آسمانها را با فلکیات قدیم نمی پذیرند . و تمامی ستارگان را مربوط به آسمان اول می دانند . ابن عربی فص حکمت قدوسی در کلمه ادریسی ، را با آیه قرآن که مربوط به ادریس (ع) است . طرح ریزی می نماید . یعنی آیه « و رفعنامکانا علیا » (57 سوره مریم ) وی علو و بلندی را به علو مکانی و علو مکانتی تقسیم می نماید . وی سپس با نقل آیه 57 سوره مریم که در آن نقل شده که ادریس (ع) را به مکانی بلند بردیم . می گوید : 👈 بالاترین مکان ها ، مکانی است که آسیای افلاک 👈 گرد آن می چرخد و آن 👈فلک خورشید است . و وی مقام روحانیت ادریس (ع) را در آنجا می داند . به نظر می آید که ابن عربی بر اساس احادیثی که در کتب اهل سنت نقل شده ، جایگاه ادریس (ع) را در فلک شمس می داند . و مستمسک ابن عربی در اینجا حدیث است نه کشف و شهود شخصی وی . ابن عربی 👈 فلک شمس را قطب افلاک می داند که آسیای افلاک بر گرد آن می چرخد . و وی سپس با نام بردن افلاک تعداد آنان را 15 فلک می داند. که هفت فلک کره خاک ، فلک کره آب ، فلک کره هوا ، فلک کره اثیر ، فلک قمر ، فلک عطارد ، فلک زهره ، در پایین فلک شمس و هفت فلک ، فلک مریخ ،فلک مشتری ، فلک زحل ، فلک منازل و فلک اطلس و فلک کرسی و فلک عرش می داند . نظر ابن عربی با نظر قدما و منجمین اسلامی متفاوت است و دیدگاه وی نه با فلکیات قدیم چندان منطبق است و نه با فلکیات جدید ، وی بر خلاف منجمین اسلامی که زمین را مرکز عالم می دانستند ، قائل به چرخش افلاک گرد فلک قطب که فلک شمس است می باشد . بنابراین وی به نوعی نظریه خورشید مرکزی قائل است که با نه با نجوم قدیم چندان انطباق دارد و نه با نجوم جدید . همچنین وی بر خلاف قدما فلک کرسی و عرش را بالای فلک ثوابت و اطلس می داند . علامه حسن حسن زاده آملی در کتاب ممد الهمم در شرح فصوص الحکم در فص ادریسی می نویسد : 👇 { در کتب هیئت و نجوم که خواستند حرکات کواکب را به نظم بباورند نه فلک ثابت کردند که قمر است و عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل و فلک ثوابت و اطلس که او را فلک الافلاک و معدل النهار و فلک اعظم نیز می نامند و چون در او هیچ ستاره ای نیست او را اطلس می نامند ( چون لفظ اطلس بی نقطه است ) و حرکت یومیه را به او اسناد دادند چنانکه جمعی دیگر از فیثاغورث و ابرخس که قبل از میلاد مسیح بودند و در اسلام ابوسلیمان سجستانی و جمعی دیگر زمین را متحرک می دانستند و حرکت یومیه را به زمین اسناد دادند جناب شیخ بهائی در تشریح الافلاک می فرماید : در لسان شرع از فلک نهم تعبیر به عرش و از فلک ثوابت تعبیر به کرسی می شود . البته مرادش عرش و کرسی عالم جسمانی است که نمودار عرش و کرسی حقیقی واقعی اند و مادون فلک قمر را فلک نمی نامند بلکه کره می گویند . کره نار ،کره هوا ، کره آب ، کره خاک ، ولی فرمایشی که جناب محی الدین دارد با کتب هیئت و نجوم وفق نمی دهد چه ایشان فلک کرسی و فلک عرش را بعد از فلک ثوابت و اطلس آورده است با اینکه اطلس و ثوابت همان عرش و کرسی اند چنانکه از گفته. شیخ بهائی دانستیم . بنابراین بعد از فلک شمس پنج فلک است ، نه هفت فلک که محی الدین فرمود و قیصری در شرح گوید شیخ در باب 275 فتوحات نیز همین حرف را دارد که فرمود اطلس عرش تکوین است که از او به واسطه طبایع اربعه کون و فساد پیدا شد مستوای اسم رحمان عرش عظیم است که مافوقش جسمی نیست و مستوای کرسی کریم است . } (ممدالهمم در شرح فصوص الحکم فص حکمت قدوسیه فی کلمه ادریسیه پانویس ) نکته : ابن عربی در فص ادریسی قائل به این است که بالاترین مکان ها مکانی است که آسیای افلاک بر گرد آن می چرخد و آن فلک خورشید است . اما چرا ابن عربی فلک خورشید را بالاترین مکان ها می داند ? در حالی که هفت فلک را بالای فلک خورشید نام می برد ? علت این امر آن است که وی می گوید هفت فلک بالا و هفت فلک پایین 👈 گرد خورشید می چرخند . چون خورشید بنا به نظر وی قطب و مرکز افلاک است . بنابراین برای هفت فلک بالایی نیز ، بالاترین مکان ها مکان خورشید می باشد . زیرا به دور خورشید می چرخند . بدین ترتیب برای هفت فلک پایینی نیز در اندیشه ابن عربی بالاترین مکان ها فلک شمس می باشد . زیرا آنان نیز به دور خورشید می چرخند. ادامه دارد (ع) @soltannasir 🌞☀️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 79 } { مسبحات و چاکراها 76 } ادامه ...👇 گفته شد که بنا به نظر ابن عربی فلک شمس ، قطب افلاک است و «مکانا علیا» در آیه « و رفعنا مکانا علیا » (57 سوره مریم ) بنا به نظر وی فلک خورشید است که مقام روحانیت ادریس (ع) است . نکته : اسم قطب به حساب جمل کبیر 111 و اسم «اعلی» و «علیا » نیز به حساب جمل کبیر 111 می باشد . بنابراین بین قطب و اسم اعلی خداوند تطابق عددی وجود دارد . بنابراین اینکه ادریس (ع) به مکانا علیا می رود . این علیا ممکن است جایی باشد که قطب افلاک است . زیرا بین «اعلی» و قطب تطابق عددی وجود دارد . اما ابن عربی قائل به این است که فلک شمس ، هم در مرکز افلاک است ( به حساب مخصوص وی فلک هشتم ) . و هم قطبی است که آسیای افلاک بر گرد آن می چرخد . بنابراین بنا به نظریه ابن عربی که در ابتدای فص ادریسی علو را به علو مکانی و علو مکانتی تقسیم نموده است . فلک شمس مکانی است که هم دارای علو مکانی است از آن جهت که بالاترین فلک است زیرا هفت فلک بالایی و پایینی به دور وی در گردش هستند و از هر طرف که بشمارید به فلک شمس می رسید . هم دارای علو مکانتی است زیرا سایر افلاک به گرد وی در گردشند و شمس قطب افلاک است . بنابراین اگر نظر ابن عربی را در ترتیب افلاک منظور نماییم . فلک شمس دارای هر دو علو مکانی و مکانتی می باشد . بنابراین برخلاف نظر شیخ ، ادریس (ع) به مکانی صعود نمود که هم بلندترین از نظر مکانی و هم از نظر مکانت است ! اما اگر ترتیب ادعایی ابن عربی که با فلکیات قدیم و جدید هم خوانی ندارد اشتباه باشد و به آسمان بر طبق فلکیات دانشمندان معاصر نگاه نماییم . که در منظومه شمسی ، سیارات به دور خورشید در حال گردشند ! شمس همچنان قطب افلاک است ، که کواکب به دور آسیای وجود آن می چرخند اما با اینحال شمس دیگر بالاترین مکان از نظر مکانی نیست بلکه علو شمس تنها از جنبه مکانت است ! و هرمس یا عطارد که کوکب ادریس (ع) است و احکامش در نجوم احکامی و اسطوره با داستان زندگی ادریس (ع) تطابق معنایی بسیاری دارد . در نزدیک ترین مکان به شمس قرار گرفته است ! ابن عربی سپس در ادامه می گوید که اگر علو مکانی به ادریس (ع) اختصاص پیدا کرد . علو مکانت و مرتبت برای ما محمدییان(پیروان حضرت رسول «ص» ) است . او برای سخن خویش به آیه 35 سوره محمد استناد می نماید آنجا که حق تعالی می فرماید : 👇 « و انتم الاعلون و الله معکم = شما برترید و خداوند با شماست 35محمد » به نظر وی در اینجا حق تعالی می فرماید که شما مسلمین برترید . و این برتری مسلمانان از حیث علو مکانت و منزلت است نه علو مکانی ، و بدین خاطر حق تعالی در ادامه آیه به معیت و همراهی خود با مسلمین اشاره می فرماید : 👈 «والله معکم =و خداوند با شماست » و به نظر ابن عربی معیت حق تعالی در علو مکانت با بندگان ممکن است. اما در علو مکانی ممکن نیست زیرا حق تعالی از مکان برتر است . ابن عربی سپس در ادامه می گوید که چون نفوس عمل کنندگان از ما (محمدیان و منزلت و مکانت ما ) ترسید حق تعالی معیت را آورد و سپس در ادامه آیه 35 سوره مبارکه محمد می فرماید : 👈 « و لن یترکم اعمالکم = و هر گز اعمالتان رانکاهد 35 محمد » . پس عمل ، مکان را می طلبد و علم ، مکانت و مرتبه را در خواست دارد ، بنابراین برای ما( محمدیان ) بین دو رفعت و بلندی جمع کرده است : علوّ مکان به 👈 عمل ، و علوّ مکانت 👈 به علم . قیصری در شرح فصوص الحکم در شرح این فقرات می آورد : 👇 { یعنی : چون زاهدان و عابدان که به حقایق نه علم دارند و نه معرفت ، دانستند که علو مکانت به حسب علم و کشف حقیقی است و نفوسشان ترسید و پنداشتند که آنان را بهره ونصیبی از علو نیست ، حق تعالی در کلامش _ بعد از آن که فرمود : هرگز از اعمالتان نکاهد ، پس علوّ مکان به حسب اعمالتان شما (زاهدان) راست ، زیرا علوّ مکانت و مرتبت علم راست ، و علم روح عمل است و عمل ، جسد آن ، پس هر یک از آن دو به حسب مناسبت ، آن چه را که شبیه و همانندش است اقتضا می کند ،بنابراین علوّ مکانت عالم راست و علوّ مکان عمل کننده را ، و هر کس که بین آن دو جمع کرد ، وی را دو علوّ است . } (ترجمه شرح فصوص قیصری جلد اول صفحات 367 و 368) ادامه دارد ... (ع) @soltannasir 🌞☀️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 82 } { مسبحات و چاکراها 79} ادامه ...👇 ماجرای ادریس (ع) را موقتا با ذکر یک لطیفه از جناب علامه شعرانی که علامه حسن زاده آملی در دروس هیئت خویش بدان اشاره نموده به پایان می بریم : 👇 { داستان یک چیستان : 👇 وقتی استاد علامه شعرانی _قدس سره الشریف _ به قصد زیارت بنت باب الحوائج الی الله ستی فاطمه سلام الله علیها از تهران به قم آمده بودند . نگارنده آنگاه در مدرسه مروی تهران حجره داشت . پس از مراجعت که به محضر انورش تشرف حاصل کردم از سفر خود حکایت کرد که در بازگشت شخصی روستایی در ماشین از من پرسید که در قم درس می خوانی ? گفتم : چه فرمایش داری ? گفت : این چیست که : « برخیز و بشو دلا / ریشت بتکان ملا » ? گفتم شما بفرمایید . گفت : برخیز « الف » است . بشو دلا « د » است . ریش را بتکانی نقطه شین فرو می ریزد « ریس » می ماند ، و با « ا_ د » ادریس می شود . } ( کتاب دروس هیئت و دیگر در رشته های ریاضی جلد دوم صفحه 689) نکته : ان شاالله در آینده ای که زمان آن مشخص نیست به شخصیت هرمس و علوم هرمسی بیشتر خواهیم پرداخت . اگر از دروس اصلی خارج شدیم برای تبرک بود زیرا همانگونه که گفته شد اربعین موسوی امسال بنا به گردش سالانه اربعینات متعلق به ادریس(ع) و امام حسن عسکری (ع) می باشد . اما هدف ما بیان ارتباط سوره اعلی و نام اعلی خداوند با خورشید بود و سعی نمودیم که از فصوص الحکم ابن عربی نیز شاهدی برای این نظر بیاوریم که بدین جا رسیدیم . و البته همانگونه که ملاحظه نمودید سخنان ابن عربی چه در باب فلکیات مورد ادعایی خویش و چه در باب ادریس (ع) قابل نقد بود . ( با وجود اشتباهات مختلف در آثار ابن عربی ، وی یکی از بزرگترین عارفان جهان اسلام است که نه تنها در زمان خویش پیشرو بوده بلکه توانسته یک تنه تغییری اساسی در معارف و اصطلاحات عرفانی بوجود آورد ، معارف و اصطلاحات وی هنوز در عرفان اسلامی حاکم است . ) شمس در نظام فلکیات ابن عربی در مرکز افلاک و قطب افلاک بود و بلندترین مکان بود و چون همه افلاک به دور آن می چرخند . دارای علو مکانی و مکانتی بود . اینکه این نظر وی تا چه حدی با آیات قرآن و احادیث هم خوانی دارد . خود مجال دیگری برای بررسی می طلبد !!! اما در نظام فلکیات جدید و منظومه شمسی ، شمس تنها قطبی هست که سیارات به دور آن می چرخند . بنابراین دارای علو مکانتی است . و اگر از بیرون به منظومه نگاه نماییم دارای علو مکانی نیز می باشد . زیرا بالاترین است . و می توان دوری و نزدیکی سیارات را به نسبت وی سنجید ! و اما در نظام فلکیات قدیم شمس در مرکز کواکب در افلاک است . که سه فلک مریخ و مشتری و زحل در بالای آن و سه فلک قمر عطارد و زهره در زیر آن است . در این فلکیات شمس دارای علو مکانی نیست . زیرا فلک عرش یا فلک الافلاک دارای علو مکانی است . و در بین کواکب فلک زحل دارای علو مکانی می باشد . اما در باب علو مکانتی ، فلک عرش دارای بیشترین علو مکانتی می باشد و در بین کواکب شمس در مرکز کواکب قرار دارد و چون حیات بخش است و صاحب روز است . بنابراین دارای علو مکانتی می باشد . بنابراین همانگونه که ملاحظه می نمایید شمس در هر سه نظام فلکیات دارای نوعی از علو ، اعم از مکانی یا مکانتی می باشد و این ارتباط شمس و نام اعلی و سوره مبارکه اعلی را نشان می دهد . اما به سوره مبارکه اعلی باز می گردیم حق تبارک تعالی در آیات 8 الی 15 سوره مبارکه اعلی ابتدا به نعمت آسانترین راه برای رسول الله (ص) اشاره می نماید و سپس به وی دستور پند دادن را می دهد . سپس با اشاره به سرنوشت بد دوزخیان و کسانی که پند نگرفته اند . به این مطلب اشاره می نماید که آن کسی که خود را 👈پاک گرداند رستگار است . { وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَى ﴿۸﴾ و براى تو آسانترين [راه] را فراهم مى گردانيم (۸) فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرَى ﴿۹﴾ پس پند ده اگر پند سود بخشد (۹) سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشَى ﴿۱۰﴾ آن كس كه ترسد بزودى عبرت گيرد (۱۰) وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى ﴿۱۱﴾ و نگونبخت خود را از آن دور مى دارد (۱۱) الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرَى ﴿۱۲﴾ همان كس كه در آتشى بزرگ در آيد (۱۲) ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى ﴿۱۳﴾ آنگاه نه در آن مى ميرد و نه زندگانى مى يابد (۱۳) قَدْ أَفْلَحَ مَن👈ْ تَزَكَّى ﴿۱۴﴾ رستگار آن كس كه خود را پاك گردانيد (۱۴) وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى ﴿۱۵﴾ و نام پروردگارش را ياد كرد و نماز گزارد (۱۵) } ( سوره مبارکه اعلی آیات 8 الی 15 ) ادامه دارد ... (ع) @soltannasir ☀️🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 83 } { مسبحات و چاکراها 80 } ادامه ...👇 حال عزیزان به آیات 7 الی 10 سوره مبارکه شمس توجه نمایید : 👇 { وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾ سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد (۷) فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾ سپس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن الهام كرد (۸) قَدْ أَفْلَحَ مَن👈ْ زَكَّاهَا ﴿۹﴾ كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد (۹) وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿۱۰﴾ و هر كه آلوده اش ساخت قطعا درباخت (۱۰) } عزیزان ابتدا به شباهت دو جمله « قد افلح من تزکی = رستگار آن کس که خود را پاک گردانید /14 سوره اعلی » و آیه « و قد افلح من زکاها = هر کس آن را پاک گردانید قطعا رستگار شد /9 سوره شمس » توجه نمایید . شباهت این دو آیه خود دلیلی دیگر بر ارتباط سوره اعلی و شمس می باشد . در هر دو آیه حق تعالی رستگار شدن را منوط به پاک شدن می داند . اما پاک شدن چه چیزی ? در سوره مبارکه شمس حق تعالی پاک شدن گوهر نفس انسان را باعث رستگاری و آلودگی آن را موجب هلاکت می داند . اما در آیه 14 سوره مبارکه اعلی و سایر آیات این سوره مستقیما اشاره به پاک شدن نفس نشده است . اما با توجه به سیاق آیه و ارتباط سوره اعلی و شمس می توان از آیه 14 سوره مبارکه اعلی نیز اشاره به پاک شدن گوهر نفس را استنباط نمود . به طوریکه هر کسی این گوهر را پاک نماید بهشتی و هر کسی ناپاک نماید اهل جهنم خواهد بود . نکته : در احادیث یکی از معانی آیه « قد افلح من زکاها » (14 سوره اعلی ) ، زکات عید فطر دانسته شده است . پیشتر در دروس اشاره شد که هم بر طبق حدیث امیرالمومنین (ع) و هم بر طبق نظر حکما ، کبد با نفس نباتی در ارتباط است و همچنین این اندام (کبد) با چاکرای سوم (خورشیدی) و برج اسد نیز مرتبط است . همچنین اشاره شد که در سوره اعلی به شکل غیر مستقیم و در سوره شمس به شکل مستقیم اشاره به پاک کردن گوهر نفس شده است . همچنین در سوره مبارکه شمس که با سوره مبارکه اعلی در ارتباط است . مستقیما به خلقت نفس اشاره شده است . نفسی که بنا به نظر حکما مجرد است و بدن مرتبه نازله آن است . البته علمای تفکیکی نظری بر خلاف حکمای متأله دارند و به تجرد نفس اعتقاد ندارند . اینکه نفس و مسائل آن چیست در این مختصر نمی گنجد هر عزیزی که طالب آگاهی به مسائل نفس از دید حکمای متأله می باشد می تواند به کتاب سرح العیون فی شرح العیون علامه حسن زاده آملی و کتاب دروس معرفت نفس ایشان و همچنین کتاب دروس شرح اشارات و تنبیهات ایشان (علامه حسن زاده ) نمط سوم مراجعه نماید . نکته 2: در دانش چاکرا سیستم شرقی ، چاکرای خورشیدی نقش مهمی در ساخت بدن اتری دارد و بدن اتری در نزد حکمای هندو به روح بخاری در نزد حکمای اسلامی شباهت دارد . و روح بخاری در حکمت اسلامی شأنی از شئونات نفس ناطقه مجرد می باشد . در کتاب چاکرا سیستم در باب ویژگی های چاکرای سوم اینگونه آمده : 👇 { ساختار و عملکرد چاکرای سوم : 👇 چاکرای سوم حیطه اختیارات متعددی دارد . همان طور که در مورد محل آن اختلاف نظر وجود دارد . در حقیقت ، با هر چاکرای اصلی ما با چندین چاکرای فرعی سر و کار داریم اما چون عملکرد هایشان به هم نزدیک است از اینرو به همان یک چاکرای اصلی توجه می کنیم . بنابراین عملکرد چاکرای سوم خیلی پیچیده است . به عنصر آتش نسبت داده شده است ، و آتش جایگاه نور ، گرما ، انرژی و فعالیت ، و در سطح👈 معنوی حالت👈 تزکیه است . چاکرای شبکه خورشیدی نشانگر خورشید ماست ، مرکز قدرت مان ، اینجا انرژی خورشیدی را که 👈 پرورش دهنده 👈 بدن اتری است جذب می کنیم ، بدین ترتیب به بدن فیزیکی حیات می بخشیم و از آن حفاظت می کنیم . در چاکرای سوم وارد حوزه فعالیت و ارتباط با دیگران در دنیای مادی می شویم . این بخشی از بدن ماست که انرژی احساسات از آن ساطع می شود . ارتباط ما با دیگران ، دوست داشتنها و نفرتها و توانایی داشتن ارتباط طولانی با دیگران از مهم ترین بخش های تحت کنترل این مرکز هستند . برای انسانهای معمولی ، چاکرای سوم نمایانگر بنیاد خصوصیات فردی آنها است . در اینجا هویت اجتماعی مان را پیدا می کنیم و در جستجوی اثبات آن هستیم ، چه از راه پافشاری و اصرار شخصی ، با اراده برای کسب موفقیت ، تلاش برای قدرت و یا اینکه از راه سازگاری با الگوهای اجتماعی . مهم ترین وظیفه چاکرای سوم تطهیر و پاکسازی امیال و آرزوهای چاکراهای پایین تر است ، آگاهانه کنترل می کند و انرژی خلاقش را به کار می برد و نهایتا غنای معنوی چاکراهای بالاتر را ممکن می سازد تا به عنوان وسیله ای برای دستیابی به بیشترین احساس رضایت خاطر ممکن در تمام سطوح وجود در دنیای مادی متجلی می شود . چاکرای سوم 👈 مستقیما در ارتباط با 👈 بدن اختری است ... } ادامه دارد .. @soltannasir 🌞☀️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 107} { نکاتی در باب قاعده ترقی و ترفع و تنزل و مساوات 7 } ادامه ...👇 می دانیم که طلا فلزی است که منسوب به کوکب شمس است . اما همانگونه که گفته شد ظاهر آن گرم و تر است و باطن آن سرد و خشک ، بنابراین طلا با کوکب شمس و مشتری و تا حدودی با زحل ارتباط دارد و می دانیم که کوکب شمس و مشتری در تنجیم سعد اکبر می باشند . حال بخشی از احکام کواکب شمس و مشتری را نیز نقل می نماییم . { دلالت کوکب مشتری بر خلق و خوی مردم : 👈 نیکخو ، الهام داده به خرد ، بردبار ، بزرگ همّت ، پارسا ، پرهیزگار ، داد ده ، راستگوی ، دانا ، سخّی ، آزاد دل ، راست دوستی ، فخر کننده ، دوستدار ریاست ، وفادار ، با امانت ، ریاست گزار و بدی را دشمن دار ، بر شهرها حریص و بر عمارت کردن و بر بناهای فاخر بر آوردن ، متحمّل ، پرهیزکار } و { دلالت کوکب شمس بر خلق و خوی مردم : 👈 خرد و معرفت و بزرگواری و کبر و پاکیزگی و حریصی بر شهرت و معروف شدن و قوّه و غلبه کردن و نیکنامی جستن و آمیختن با مردمان دوست داشتن ، و تیزی و زود خشمی و زود پشیمان شدن از خشم و آرامیدن و بردباری } و { دلالت کوکب مشتری بر احوالها و کردارها : 👈 یاری دادن مردمان را و میان ایشان صلح و صلاح جستن ، و صدقه به ایشان پراکندن و شادی پیدا کردن بر هر که نزدیک او است و تازه رویی و دین سخت داشتن و امر معروف کردن و از منکر دست باز داشتن و راستی خواب و بسیاری نکاح و خنده و مزاح و زبان فصیح و حریصی بر مال و مستغلّ و حلیمی و گاه گاه پس گرانی سبکساری کردن و خویشتن به خطر افکندن . } و { دلالت کوکب شمس بر احوالها و کردارها : 👈 حریصی بر بار خدایی و ریاست بدست کردن و رغبت به گرد آوردن خواسته و سخن گوئی و از آن جهان تیمار داشتن . و قدرت جستن بر بدان و عاصیان ، بدی کند و نیکی کند ، بر آرد و فرود آرد ، قهر کند آنرا که نزدیک او است تا او را به بدبختی آرد و به زندان افکند و بدی بدان کند . و نیک بخت کند آن را که از وی دور بود ، و اگر آفتاب به شرف خویش باشد دلیل آن ملکان بود که هستند .و اگر به هبوطش باشد بر آنکه ملک از او بشده است . } و { دلالت کوکب مشتری بر پیشه ها : 👈 علم های پاکیزه و ولایت های خوب و عبادت و نیکوی کردن و خواب گزاردن و زرگری و فروختن زرّ و سیم شکسته و لباس سپید و میو ها و انگور و نی شکّر } و { دلالت کوکب شمس بر پیشه ها : 👈 استد و داد ، و دیبا فروختن } همانگونه که ملاحظه می نمایید . احکام کوکب شمس و مشتری را در دورانی که طلا بر معاملات بشری حاکم بوده می توان تا حدودی مشاهده نمود . که این احکام بسیار مثبت تر از احکام کوکب زحل است . نکته : یکی از نکاتی که در باب استفاده از طلا در معاملات و به تبع آن حاکمیت نسبی احکام شمس و مشتری در جامعه وجود دارد . این است که طلا با حکومت 👈پادشاهی در جامعه ارتباط دارد . و این با شیوه حکومت های نوین ( حکومت های دموکراسی ) چندان سازگاری ندارد . در اسلام نیز نظام حکومت معنوی بر پایه نظام خلیفة اللّهی می باشد . که دوازده خلیفه الهی ( یکون من بعدی اثناعشرخلیفة ،کلهم من قریش ) به فرموده رسول الله(ص) خلیفه بعد از وی می باشند . و این خود دلیل دیگری است که در دوران ظهور ، در معاملات از طلا استفاده خواهد شد . و دموکراسی به شیوه کنونی و تکلونوژی مادی از روی زمین رخت بر خواهد بست . دوران حکومت جهانی ، دوران عصر زرین نوین و خرد طلایی معنوی می باشد . دورانی که بشر با کیمیاگری جسم و جان خویش به آنچه تا کنون دست نیافته ، دست خواهد یافت . تکلونوژی آن دوران ، تکلونوژی معنوی است . و شرایط آن دوران با شرایط کنونی جهان بالکل متفاوت خواهد بود . ادامه دارد @soltannasir 🌞💶💷💰
@soltannasir { پاسخ به سوالات 109} { نکاتی در باب قاعده ترقی و ترفع و تنزل و مساوات 9 } اما ذکر آخرین نکته در باب رزق و روزی الله تبارک تعالی در قرآن مجید و عزیز می فرماید : 👇 { وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا﴿۴۷﴾=و او كسى است كه شب را براى شما پرده پوش و خواب را آرامبخش گردانید و روز را مایه جنب و جوش ساخت (۴۷) } (آیه 47 سوره مبارکه فرقان ) و { وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ لِبَاسًا ﴿۱۰﴾وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا ﴿۱۱﴾= و شب را [براى شما] پوششى قرار داديم (۱۰) و شب را [براى شما] پوششى قرار داديم (۱۰) } ( سوره مبارکه نبأ آیات 10 و 11) در حدیثی از رسول الله (ص) آمده است:👈 صبح زود در طلب روزی و حاجتهای خود بروید ، زیرا صبح خیزی مایه برکت و رستگاریست . همچنین از سلطان علی بن موسی الرضا(ع) نقل است که : رزق خاصی برای بندگان تقسیم می شود که زمان آن بین طلوعین است. یعنی بین طلوع فجر و طلوع خورشید و خواب در این ساعات مکروه است. زیرا انسان را از دریافت این رزق خاص محروم می کند. همچنین حضرتش در جایی دیگر می فرمایند : الملائکه تقسم ارزاق بنی آدم ما بین طلوع الفجر الی طلوع الشمس فمن نام فیما بینها نام عن رزقه، یعنی: مابین طلوع سپیده صبح تا طلوع خورشید ملائکه الهی ارزاق انسان ها را سهمیه بندی می نمایند. هر کس در آن زمان بخوابد، غاقل و محروم خواهد شد.  از مجموع این آیات و روایات در می یابیم که روز محل جنب و جوش و کسب و طلب معاش و روزی است . و شب هنگام استراحت می باشد . در حدیث ذکر شد که روزی خاصی وجود دارد که آن را بین الطلوعین تقسیم می نمایند . و شخص باید پس از طلوع آفتاب در پی آن روزی به بیرون رود . بنابراین روز هنگام کسب معاش است و شب هنگام استراحت می باشد . می دانیم که روز گرم و شب سرد است . اگر از منظر کوکب حاکم نگاه نماییم ، کوکب حاکم بر روز کوکب شمس است که آتشی ( گرم و خشک) می باشد و کوکب حاکم بر شب قمر است که آبی (سرد و تر ) است . بدین خاطر عده ای از حکما روز را گرم و خشک و شب را سرد و تر می دانند . عده ای دیگر در یک تقسیم بندی کلی ، نیمه اول روز را ( از طلوع آفتاب تا اذان ظهر ) گرم و تر و نیمه دوم روز (از اذان ظهر تا غروب آفتاب )را گرم و خشک می دانند . و نیمه اول شب ( از اذان مغرب تا نیمه شب شرعی ) را سرد و خشک ، و نیمه دوم شب را ( از نیمه شب شرعی تا طلوع آفتاب ) را سرد و تر می دانند . اکنون می دانیم که روز گرم و شب سرد است همچنین می دانیم که از منظر تنجیم روز گرم و خشک و شب سرد و تر است . همچنین می دانیم که در اسحار و بین الطلوعین و اوایل طلوع آفتاب تری در اوج خویش می باشد که خود را به شکل ژاله بر روی گیاهان نشان می دهد . با طلوع آفتاب رفته رفته گرما بیشتر می شود هر اندازه که بر گرما افزوده شود ، رطوبت کاهش می یابد و خشکی افزایش می یابد . بنابراین در نیمه اول روز (6 ساعت اول روز شرعی ) به تدریج بر گرما افزوده و از تری کاسته می شود . در نیمه دوم روز (6ساعت دوم ) از گرما اندک اندک کاسته می شود و بر خشکی همچنان افزوده می شود . زیرا از تری کاسته می شود . بر این اساس است که عده ای ، نیمه اول روز را گرم و تر و نیمه دوم را گرم و خشک می دانند . حال اگر به آیات قرآن نگاه نماییم حق تبارک تعالی روز را که گرم است برای کسب معاش مناسب می داند . در جوامع اسلامی در گذشته های دور ، از طلوع آفتاب ، تا نماز ظهر ، پیشه وران به کسب در آمد مشغول بودند . چرا ? زیرا گرم و تر (بادی ) بود . شب برای استراحت و خواب مناسب است ! چرا ? زیرا جنس خواب ، سرد و تر است . ادامه دارد ... @soltannasir 💶💷💰
@soltannasir { پاسخ به سوالات 117 } ادامه ...👇 نکته مهم 3: با توجه به جدول نسبت ساعات روز و شب به کواکب ، ذکر این نکته خالی از لطف نیست :👇 می دانیم که در تقسیم ساعات روز جمعه آخرین ساعت شب جمعه منسوب به کوکب شمس است . که در بین الطلوعین می افتد . و ساعت اول روز جمعه که با طلوع آفتاب شروع می شود منسوب به کوکب زهره می باشد . اگر دروس گذشته را به یاد بیاورید پیشتر گفته شده بود که حضرت از محلی بین اقلیم شمس و زهره ظهور می نماید . در چه ساعتی ? ساعت شمس در چه روزی ? روز زهره و در ظهر جمعه در مکه حضور خواهند داشت . همچنین گفته شده بود که کوکب زهره با زهرا و زوهر و ظهور و ظهر از منظر زبان شناسی ارتباط دارد . حال دقت نمایید شب جمعه و روز جمعه منسوب به کوکب زهره است . و شمس ولایت حضرت صاحب الامر و صاحب الزمان (عجل الله) در ساعت شمس در روز زهره ظهور خواهد نمود . ساعتی که ساعت دوازدهم شب جمعه می باشد و امام دوازدهم در آن ظهور می نمایند . ( در بعضی احادیث ،بین الطلوعین جزء ساعات روز و شب محسوب نشده است . اما علی ای حال در طبقه بندی تقسیم ساعت شب و روز ، بین الطلوعین جزء شب محسوب می شود . طبق نظر مشهور علمای این علم و اساتید فقیر) نکته 4 : در نجوم احکامی زهره ایزد لهو و لعب و بازار و تجارت و آسایش و ... بود. ولی از سوی دیگر کوکب دین اسلام نیز می باشد . بدین خاطر در روز جمعه که منسوب بدین کوکب است، عبادات مختلفی نظیر 100بار خواندن سوره قدر 1000صلوات خواندن دعای ندبه و زیارت جامعه و سوره کهف و مومنون و ... و یادگیری مسائل دینی توصیه شده است . حال برای تعلیم حکمت و فلسفه و الاهیات چه زمان مناسب است ? در نجوم احکامی ،کوکب زحل ، حکیم سیارات است و ملاحظه نمودید که در اسطوره آفرینش سومری از « اآ » که ایزد کوکب زحل می باشد ، با عنوان عقل کل یاد شده است . ال (אל) فینیقی و کنعانی و اوگاریتی نیز در اساطیر اینگونه است و با کوکب زحل در ارتباط است . اساساً الاهیات فلسفی چه الاهیات امور عامه و چه الاهیات به معنای اخص با ال و اله و کوکب زحل ارتباط دارد . بنابراین برای تعلیم فلسفه و حکمت چه روزی مناسب است ? روز شنبه که منسوب به زحل است . چه ساعتی ? اگر به فلسفه مشاء و غربی و فلسفه علم می پردازیم . ساعت زحل مناسب است . زیرا طبیعت زحل مادی و خاکی است . اگر به فلسفه اشراقی و یا حکمت متعالیه و یا عرفان علمی می پردازیم ساعت شمس مناسب است . چرا ? پیشتر گفته شد که چاکرای تاج سر منسوب به کوکب زحل است . و زحل با عقل مرتبط است . محل عقل در عالم ماده کجا بود ?عقل با مغز و قوای دماغی ارتباط دارد . حال محل مغز منسوب به کدام برج بود ? برج حمل هر چند که برج حمل منسوب به مریخ است . و مریخ کله شق و جنگجو اما با اینحال حمل برجی است که شمس در این برج در شرف خویش است . و زحل در هبوط خویش . و این ساختار کمک به متعادل شدن ذهن انسان می نماید . بنابراین تعقلات فلسفی با زحل در ارتباط است . و تابیدن 👈انوار اشراق بر سر با کوکب👈 شمس مرتبط می باشد . نکته : در حوزه های علمیه معمولاً دروس فلسفه ای که جزء دروس رسمی نمی باشد . نظیر شفا و اسفار و ... و یا دروس عرفان در پنج شنبه ها تدریس می شده . ( اکنون اطلاعی از چگونگی تدریس و روز آن ندارم . پیشتر اینگونه بوده ) زیرا روز پنج شنبه روز تعطیلی دروس رسمی بوده است . و این مسئله از منظر نجوم احکامی درست نیست بهتر است شنبه ها تعطیل باشد و در این روز ، علوم عقلی و فلسفی و عرفان علمی تدریس شود . نکته 2 بسیار مهم و جالب که خود شامل نکات بسیاری است : 👈 ابن ندیم در کتاب الفهرست خویش صفحه 440 در باب شرایط تعلیم فلسفه و حکمت اینگونه آورده : 👇 { در قدیم آموختن حکمت قدغن بود ، مگر برای کسانیکه اهلیت و قابلیت دانستن آنرا داشته ، و معلوم شده باشد که طبیعتاً استعداد فراگرفتن حکمت را دارند . و فلاسفه در 👈 زائجه کسیکه خواستار آموختن حکمت و فلسفه بود نظر مینمودند ، و اگر در آن زائجه وجود استعدادی از همان آغاز ولادتش دیده می شد ، او را استخدام نموده و به وی حکمت می آموختند ، و در غیر اینصورت از آموختن حکمت به وی خودداری می نمودند . } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌛
@soltannasir { پاسخ به سوالات 127} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره با دین 5 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس و نقش وی به عنوان قاضی 1 } ادامه...👇 در ادامه باید گفت اگر دقت نموده باشید عدد عطارد نیز در علم اعداد 5 می باشد که علت این امر نیز در تعداد انگشتان دست می باشد . اما یکی از احکام عطارد که در کتب کمتر بدان توجه شده است . مقام وزارت برای عطارد است . اگر دقت نموده باشید در اساطیر ایزد نبو علاوه بر آنکه پیک خدایان بود و با کتابت و سخنوری در ارتباط بود . وزیر مردوخ نیز بود . در کتاب التفهیم در باب دلالت عطارد بر گروهان مردم صفحه 387 آمده : 👇 { بازرگانان و دبیران و صاحب دیوانان و صاحب خراجان و بندگان و کشتی گیران } و در همان صفحه در باب دلالت کوکب مشتری بر گروهان مردم آمده : 👇 { ملکان و 👈وزیران 👉 و بزرگان و قاضیان و دانشمندان و زاهدان و بازرگانان و توانگران و آنک از وی شکر کنند و او را بستایند .} مطمئناً عطارد با مشاغل دیوانی و مالیاتی و کاتبین و درباری و تدریس علوم مختلفه در ارتباط است . زیرا هم ایزد کاتب است و هم این مشاغل با دستان در ارتباط است . اگر سخن از بازرگانان شده ، همانگونه که پیشتر گفته شد عطارد حاکم برج جوزا است و برج جوزا در بدن حاکم دو دست می باشد . و داد و ستد با دستان انجام می شود . همچنین پیشتر گفته شد که در اساطیر (مرکوری) ایزد عطارد نگهبان تجّار و بازرگانان در سفر می باشد . اما اینکه در بعضی کتب به مانند التفهیم وزارت را با کوکب مشتری در ارتباط می داند . چندان درست نیست . و وزارت از خصوصیات کوکب عطارد می باشد . نخستین شاهد ما در اساطیر بود که آنجا آمده بود ایزد نبو (عطارد ) وزیر مردوخ (مشتری) بود . اصولاً کوکب زحل(عقل ) و مشتری (قلب) سلطان هستند . و مشتری را با وزارت کاری نیست . نکته 1: در نجوم احکامی بعضاً کوکب 👈شمس را نیز سلطان می دانند . و آن را با سلاطین مرتبط می دانند . در بعضی اساطیر ملل ایزدان شمس رئیس ایزدان بودند . در مصر ایزد فرومایه «رع» رئیس ایزدان بوده است و در دوره ای ایزد فرومایه «هورس» و در دوره ای نیز «آتوم» که هر سه ایزد خورشید می باشند . در ایران نیز در دوران کهن که مهر پرستی دین غالب این سرزمین بوده است . ایزد مهر (خورشید) با سلطنت و حکومت در ارتباط بوده است . و این با جایگاه جغرافیایی ایران که در اقلیم شمس نیز قرار دارد تطابق داشته است . اما پس از غلبه دیانت زرتشتی بر مهر پرستی ، ایزد مهر تضعیف می شود . و در بعضی راویات زرتشتی اهورامزدا پس از خلقت امشاسپندان شش گانه ، هورمزد (مشتری ) را _ به عنوان امشاسپند هفتم _ خلق می نماید و خود در وی تجلی می نماید . و هورمزد نمودی از اهورا مزدا می باشد . نکته 1 از 1 : نمادی که به نام فروهر در کشور معروف است ، هورمزد ایزد مشتری و تجلی اهورامزدا است . و ارتباطی به فروهر که فرشتگان آیین مزدیسنا هستند ندارد . نکته 2 از 1: در روایت زرتشتی اهورامزدا از دریچه هورمزد ( ایزد مشتری ) که تجلی و تشخص وی است . به خلقت آسمان و زمین می پردازد . با توجه به تطابق عالم کبیر و عالم صغیر (جسم انسان ) نکته جالب ماجرا اینجاست که در جسم انسان نیز قلب، که مظهر کوکب مشتری است . در حکمت قدیم محل روح بخاری می باشد و قلب با فعالیت خویش در دوران جنینی اقدام به خلقت اعضا می نماید . و روح بخاری خود مرتبه ای از مراتب روح مجردی است که حق تعالی در باب آن می فرماید : «نفخت فیه من روحی» بنابراین بعید نیست که همانگونه که در عالم صغیر خلقت توسط قلب و روح بخاری که با مشتری در ارتباط است انجام می شود . در خلقت عالم کبیر(خلقت به معنای صورتگری) نیز به همین گونه توسط کوکب مشتری و یا هورمزد انجام شده باشد و همانگونه که روح مجردی که دمیده می شود از روح خداوندی است . هورمزد (مشتری) نیز تجلی اهورامزدا می باشد . حال طبع مشتری چه بود ? بادی روح به چه معناست ? در زبان عبری به روح روخ «רוח» می گویند . که به معنای باد است در زبان عربی نیز روح معنای باد را می دهد . به حدیث زیر توجه نمایید : 👇 ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌝
@soltannasir { پاسخ به سوالات 131 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره با دین 9} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 5 } ادامه ...👇 اما اگر به یاد داشته باشید سخن از پایان فرمانروایی شمس می نمودیم که سر از وادی تطبیق احتمالی روح و هورمزد در آوردیم . گفته شد که در ایران باستان ایزد مهر مورد پرستش قرار می گرفت . و سپس در آیین زرتشیت مهر به عنوان یکی از ایزدان در زیر مجموعه آفرینش اهورامزدا قرار می گیرد ولی همچنان در مهر یشت (از مجموعه اوستا) مورد ستایش قرار می گیرد . نکته : باید در نظر داشت بعضی محققین نظیر استاد پور داوود ، مهر را ایزد روشنایی و نور می دانند نه ایزد خورشید . اما حال می خواهیم ببینیم که ایزد مهر دقیقا چه نقشی را بر عهده دارد ? در کتاب اردا ویراف نامه که گزارش سفر روحی یک موبد زرتشتی می باشد . ایزد مهر به عنوان دادگر و قاضی ارواح می باشد . که بر بالای پل چینود (شبیه پل صراط در احادیث اسلامی البته با تفاوت هایی) قرار دارد . و به حساب ارواح رسیدگی می نماید . به بخش هایی از ارداویراف نامه که در کتاب متون شرقی و سنتی زرتشتی استاد هاشم رضی صفحات 198 الی 203 جلد دوم آمده و توضیحات ایشان در ادامه ، توجه نمایید : 👇 { چون بخوابیدم ، سروشی که او را سروش و اسروش و آشو و أشو نیز گویند _ یعنی فرشته بهشتی _ آمد و سلام کردم ، حقیقت رفتن بدان عالم گفتم ، و دست مرا گرفت و گفت : سه گام بر بالا نه . نهادم و بر چینود پل _ که صراط باشد _ رسیدم ، مرا راه نمود . پُلی دیدم باریکتر از مو و تیز تر از دم اُستره و پهلودار و سی و هفت رسن دراز ، روانی از تن گسسته را بس به راحت ، دیدم که چون بر چینود پُل رسید ، از نیمروز _ یعنی مشرق _ بویا بادی آمد و از آن حور صورتی نیکو که مانند آن ندیده بودم پدیدار گشت . روان از او پرسید که تو بدین خوبی کیستی ? پاسخ داد که کردار توام . پس مهر ایزد را دیدم با ترازو و رشن راست با او بر پای و سروش ایزد بر پله دست زده و فرشتگان گرداگرد ایستاده _مهر ایزد فرشته ای است که شمار و حساب خلق ، از ثواب و عقاب به دست او است و رشن ملکی است عدلکار ، و او ربّ داد است ، سروش ربّ پیام و خداوند اعلام _ ایشان را سلام کردم ، جواب دادند و از پُل گذشتم و روانی چند پذیره آمدند و گرم مرا پرسیدند . [ سه ایزد یاد شده ، یعنی : مهر /میثر ، رشن راست و سروش از جمله فرشتگانی هستند که در مدخل پل چینوت / پل صراط از روانان مردمان هنگام گذر حساب و کتاب و پرسش ها کنند و از داوران پل می باشند . مهر ایزد با ترازو شمار و حساب اعمال کند و از ثواب و عقاب می پرسد و دو ایزد دیگر در دست راست و چپ وی همکاری می کنند . ] در دینکرد نامه چاپ بمبئی بدون تاریخ چاپ که مجموعه ای از منظومه های روایی و سنتی مزدیسنان زرتشتی است آمده و کتاب یاد شده بسیار کهنه چاپ و کمیاب است و در آن ، اشعاری دربارهٔ ایزدان به چاپ رسیده که چون نگارنده در جایی دیگر ندیده ، به نقل آن پرداخته است ، باشد که مورد استفادهٔ دوستداران از نظرگاه تحقیق و تطبیق قرار گیرد . نقل ها به ترتیب از صفحات 35 و 39 و 44 کتاب مذکور است : 👇 { «در وصف مهر ایزد امشاسفند گوید » بپرسم هم از داد آن مهر را تو این راز را نیز بر من گُشا که آن مهر ایزد بُود در چوکار به فرمانت ای داور کردگار جوابش چنین داد دادار راد که : هر ایزد است اندر این کار شاد نشسته ابر تخت خوب و نکو مقامش بُود به البرز کوه همه داور داد مینو بدو که تا جمله خلقان بدارد نکو دل مهر ایزد بُود پر ز مهر که تابد به روی زمین و سپهر کسی کو ز عالم جان بسپرد روانش ز قالب چون بیرون رود چو روز چهارم بیاید روان رسد چون به البرز کوه گران بایستد در آن جا بسی ترسناک که ناگاه گردد روانش هلاک همان مهر فرماید از صدق دل که آید به پیش و نماند خجل به بالای کوه آید آن دم روان بایستد در آن جای دل ناتوان همان مهر ایزد کُند رحم دار نخواهد روان را کند خوار و زار دو دیه گشاید همان دم روان نظاره کند چینود پل گران بترسد در آن جا ز بیم و جفا که ناگاه گردد روان پُر گناه بیایند امشاسپندان فراز به پیش همان مهر گیتی نواز نشسته مهر ایزد آن جا به تخت روان را کُند شاد فیروز بخت روان را بگوید که آید به پیش شمارد همان کرفه از کمّ و بیش روان چون بیاید در آن جایگاه بایستند همه امشاسفندان به پاه ستادند سی و سه امشاسفند همه شاد و خندان دل هوشمند چو شیطن وارونهٔ زشت کار یکی دیو داده بسی نابکار که اندر سر پل نگهبان بُود که او را موکّل روانان نابکار اول مهر ایزد کند داوری بدارد بسی داورش نیکوهی چو اشموک دُروند باشد اگر نخواهد روانش رود در سقر ...} ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌞🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 132} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 10} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 6} ادامه ...👇 {...چو بیند که آن کار از حد گذشت همه داور از راه ایزدان بگشت بیاید همان دیو وارونه راه کشانش برد آن زمان پر گناه بردشان ابر دوزخش بسپرد ابا اهریمن زود مژده برد چنین گفت زرتشت اسفنتمان که خود داوری پاکی و غیب دان چو پرسم ازین گفته بر من گشای ز مهر و دُرُج ها تو بر من نمان کدام است گناه و عظیم و گران به من بازگوی ای خدای جهان ... در ابیاتی دیگر ، ناظم به شرح شش گناه بزرگ که توبه و آمرزش ندارد ، یا شش مهر دروج می پردازد . «در وصف سروش ایزد فرماید » زراتشت گفتا که پروردگار بزرگ و تواناهی و کردگار کنم خواست از لطفت ای بی نیاز که پرسم دگر باره احوال راز سروش اشو را سپردی چه کار به من برگشا راز پروردگار بگفتا که دادم سروش اشو که تا جمله خلقان بدارد نکو سپردم به او سر به سر من جهان سراسر همه جملهٔ بندگان نگهدار باشد همه بنده را بدارد خلایق ز هر بد نگاه بفرمودش تا شبی هفت بار بگردد به گرد جهان استوار که بنده بود هم چو طفلی ز شیر نگهبان بنده بُود بی نظیر زراتشت ، برگو تو با مردمان که باشند درین فکر روز و شبان که از بنده خواهد سروش اشو سر شب سروش یشت خواند نکو به هر خانه ای چون بخوانند اگر سروش یشت را پس درست ای پسر گزندی رسد اندران خانه دان نبیند سود و رسد شادمان تو برگو زراتشت اسفنتمان همه جمله خلقان روی جهان کسی چون بخوابد به خواب گران به پنداست اهریمن بدگمان فرستد یکی دیو خوار و نژند که تا مردمان را کُند ناپسند بیابد همان دیو اندر جهان فریبد ابر خواب او مردمان بیاید ابر صورت خواب شان رُباید دل از خلق جهان ابر چهرهٔ زن نمایان شود بر خلق شاد و خندان شود چو دانند سراسر همه بندگان که این دیو وارونهٔ بدگمان بخواهد رباید تن بنده را کند نطفه از جسم آدم جدا چو از خواب بیدار گردد کسی که بر جامه اش نطفه بیند بسی اوستا اگر خواند اندر زمان بیاید زمن پور روشن روان به روزی که آید همان رستخیز که آید ابرجان شیطن گریز بر او یکی پور آرد پدید شود جسم و جانش ازو آرمید نخواند اگر او اوستای خواب بماند روانش به جور و عذاب همانست که یک دیو را ناگهان یکی بچه آرد زتو در جهان همان دیو بچه بیارد برون نگه داردش بهر هم چو روان یکی دیو هم چون بیارش کشد که کوهی جهان را به دم در کشد روان چون رسد بر سر چینود بیاید دوان دیو وارونه بد روان را بگیرد به سهم و جفاه که فرزند توام ای پدر جای خواه پدر چون که بر روی فرزند دید بترسید بر جای خود بنگرید سر چینود کرده یک دم نگاه کشیدش همان دیو بر جایگاه زراتشت بر گوی با بنده ها که تا دور باشند از این گناه ... ابیات دنباله دربارهٔ دیوها و اغفال مردم توسط آنان است که پس از مرگ ، چون روانان این گونه گناهکاران بر سر چینود پل رسند ، پیش از داوری توسط ایزدان : مهر ، سروش و رشن ، آن دیوان که آنان را از راه درست و بهدینی باز داشته اند ، به استقبال شان می آیند . «در وصف رشن ایزد فرماید» زراتشت پرسید ای غیب دان بزرگ و توانا و هم راز دان به من برگُشا راز آن رشن را که اندر چه کار است آن رهنما جوابش چنین داد یزدان بدو که بشنو تو زرتشت پاک اشو سپردم من این کار با رشن داد که بر راستی کوشد کار داد بُود معتمل او به البرز کوه ابل جمله امشاسفندان گروه چو خورشید و مهر و سروش اشو ز اشتاد پاکیزه و نیک خو روان کسی چون در بامداد رسد اندر آن جا به صدق مراد دل مهر دارد بدو داوری کُند مهر با آن روان داوری بایستد همان رشن در دم به پای برآرد ترازوی میزان به پای اگر کرفه اش بیشتر از گناه بهشت برین اش دهند جایگاه دگر چون گنه آیدش بیشتر مقام روانش بُود در سقر اگر هر دو همسر بر آید بدان دهندش مقام او به همستکان [برزخ] تنافور [وزن] کرفه زیاده بود همان جای او بر گروثمان [بهشت] شود همین رشن کوشد ابر راستی نکوشد به کژی و از کاستی مداوای رشن است یکسر چنان که باشند روانان همه شادمان بخواهند روند در بهشت برین نشینند شادان به گاه زرین ز رشن ایزد است این چنین کارها بیاید بدانند همه بنده ها ز گفتار رشن ات به پایان رسید دو گوشت به فرورد باید شنید } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌝
@soltannasir { پاسخ به سوالات 133 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 11} { در نقش و پایان فرمانروایی شمس 7} ادامه ...👇 جایگاه ایزد مهر را در اعتقادات زرتشتیان ملاحظه نمودید که وی ایزدی است که بر سر پل چینود به حساب ارواح مردگان رسیدگی می نماید . و دو ایزد رشن و سروش در این مهم همکار وی هستند . در اساطیر میان رودانی نیز ایزد شمش (خورشید ) ایزد دادگر و قانون و عدالت است . چنانچه در توصیف وی آمده : 👇 {شمش : ایزد خورشید ّهر صبحگاه « کژدم_انسان » های ساکن کوهستان خاور ، ورود خورشید را میسر می کنند ، زیرا در بزرگ تاشوی دامنه کوهستان را می گشایند . شمش ، ایزد خورشید ، در سفر روزانه خویش از همین روزنه فرا می جهد . ایزد پدیدار می گردد ، پرتوهای تابناک ظاهراً از شانه های وی ساطع می شوند . در دستش شیئی را نگاه می دارد که به تیغهٔ اره همانند است ، آیا سلاح یا در واقع کلید دروازه خاور نمی تواند باشد ? شمش هشیارانه گام بر می دارد . از کوهستان بالا می رود و به گردونه ران خویش ، می پیوندد ، که در حال یراق کردن گردونه ای است که خداوندگار در آن خواهد آرمید . شمش گردونه اش را به سوی کوهستان بزرگ باختر می راند . دروازه ای باز می شود و او به ژرفای زمین نفوذ می کند . خورشید ناپدید می گردد . شمش در طول شب مسیر زیر زمینی اش را می پیماید تا پیش از سپیده از نو به کوهستان خاور رسد . قدرت و شهامت از جمله صفات بارز این ایزد بود که بر شب چیره گشت و زمستان را گریزاند . اما پیش از هر چیز ، او ایزد 👈دادگری بود . پرتو درخشنده اش سایه های جنایت کاران را دنبال می کند و ترس بر دل بدکاران می افکند . او « شاخ بدکار را می شکند . » چگونه کسی می توانست از او بگریزد ? او نه تنها همه چیز را می دید ، بلکه پرتو انوارش تور گسترده ای بود که همه جنایت کاران را به بند می افکند . بنابراین ، او عنوان👈 «دادور آسمان ها و زمین » ، 👈«دادور بلند پایه ایزدان » و 👈 «خداوندگار دادوری » را کسب کرد . پرستشگاهش در بابل👈«خانه دادوری جهان » خوانده می شد . شمش با نقش دادوری اش به گونه نشسته بر اورنگ نمایانده می شد که عصا و حلقه شهریاری را در دست راستش گرفته است . شمش نقش دیگری هم داشت ، او نیز همچون ایزد متآخر یونانی ، آپولون ، خدای خورشید ، ایزد غیبگویی به شمار می رفت و به واسطه فال بین ، رازهای آینده را بر مردمان فاش می کرد . فال بین پس از آنکه برای شمش قربانی می کرد به اشکال گوناگونی که روغن در آب درون طشت مقدس پدید می آورد ، می نگریست ، یا جگر جانور قربانی شده را آزمون می کرد ، یا فرمان ایزدان را از روی وضع استقرار ستارگان ، حرکات سیارات و شکل ظاهری شهاب های آسمانی رمزگشایی می کرد . در شهر سیپار ، شمش را بسیار می ستودند و بدو افتخار می کردند و می پنداشتند که وی هنر غیب گویی و فال بینی را در اینجا رونق بخشیده بود . در این شهر شمش را در کنار همسرش ایا ، می پرستیدند . از این زوج ایزدی دو شخصیت ایزدی انتزاعی زاده شدند : کیتو و میشارو که نماد دادگری و قانون بودند . } ( کتاب جهان اسطوره ها صفحات 61 و 62) عزیزان دقت نمایید ایزد و است . ( البته داوری از نوع اعتقادات این موجودات نه از منظر ما ) همچنین دقت نمایید که ایزد شمش در پیش گویی نقش دارد . بنابراین هر دوی این صفات را ما می توانیم جزو صفات کوکب نیز در نظر بگیریم . اما حال به اساطیر مصری رجوع می نماییم . و بخش دیگری از صفات ایزد فرومایه را که از ایزدان در تمدن مصر است . را بررسی می نماییم : 👇 {رع در زمان آغازین بر زمین و جهانی که خود آفریده بود فرمان می راند و عصر فرمانروایی او بر زمین عصر زرین و زمان همجواری انسان ها و خدایان بود . رع به هنگام جوانی نیرومند ، فرمانروایی او استوار و نظم خدایی و قدرت ، ماعت بر همه جا حاکم بود . کار روزانه او تغییر ناپذیر و هر بامداد ستاره صبح چاشت او را فراهم و رع پس از پوشیدن لباس و شرکت در مراسم آیینی از مقام بن بن (ابلیسک) در هلیوپولیس عازم سفر روزانه و همراه «شو» از دوازده 12 قلمرو فرمانروایی خویش ( 12ساعت روز ) می گذشت . گه گاه دیدار وی از نزدیک موجب طغیان گرما ، در فصل تابستان ، و عصیان رعایا می شد اما آنان را در برابر شهریار قدرتمند توانی نبود . در یکی از عصیان ها اپیپ Apep با دیگر دشمنان رع همدستان و بر آن شد که طی دسیسه ئی رع را به هنگام برخاستن خورشید نابود کند اما پس از یک روز جنگ اپیپ و همدستان او شکست یافتند . در نبردی دیگر رع به هیأت گربه یا که شیری در آمد تا سر از تن اپیپ جدا سازد . سرانجام رع پیر و نیروی او تحلیل رفت و هیأت پیر مردی خطاکار در آمد که از این راه بدان سان که خواهیم دید ایزیس و اوزیریس نیز گه گاهی با رع برخورد داشتند از دیگران موفق تر بودند . ...} ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌛🌝
@soltannasir { پاسخ به سوالات 143} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 21} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 17} ادامه ...👇 اما حال به تفسیر فقرات مربوط به شمس می پردازیم . عزیزان ملاحظه نمودید که ایزدان شمس در تمدن هایی نظیر ایران و بابل و مصر در جایگاه قضاوت و عدالت قرار داشتند . و مردگان را پس از مرگ می نمودند . پس می توانیم دریابیم که شمس کوکب قضاوت و عدالت است . همچنین دیدیم که سلطنت ایزدان خورشیدی در تمدن هایی نظیر و به پایان رسید . هر چند که در تمدن مصر این نقش در برهه ای به و در برهه ای به اوزیریس و در زمانی دیگر به حورس رسید .که نیز ایزد خورشید است . اما حال مسئله را از منظر نجومی بررسی نماییم . می دانیم که نام هفتمین ماه در ایرانی مهر ماه است . همچنین می دانیم که مهر ایزد خورشید است . همچنین ماه در برج میزان قرار دارد . و میزان () وسیله داوری می باشد . در گاهشماری بابلی نیز نام برج میزان شمش است که ایزد خورشید می باشد . همچنین می دانیم که تنها برج منسوب به کوکب شمس در نجوم احکامی ،برج اسد است . پس چرا برج مهر نامیده نشده است ? و در عوض برج میزان مهر نامیده شده است ?! پاسخ این سوال اکنون روشن است . با مطالعه اکنون می دانیم که ایزدان شمس در برج در جایگاه قضاوت قرار دارند . و البته ذکر این نکته نیز ضروری است که به یاد داشته باشیم که کوکب در برج میزان در خویش قرار دارد . و زحل در شرف خویش می باشد . اما نکته جالب دیگر این است که در احادیث ما حضرت امیرالمونین علی بن ابی طالب قسمت کننده و است . به یک نمونه از این احادیث توجه نمایید : 👇 { عن عبدالله بن عباس قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله، معاشر الناس، إنّ علیاً قسیم النار، لا یدخل النار ولی له، و لا ینجو منها عدو له، إنه قسیم الجنة، لا یدخلها عدو له، و لا یزحزح عنها ولی له؛ از عبدالله بن عباس نقل شده است که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند: ...ای مردم! همانا علی، تقسیم کننده (نار) است. کسی که یاور و دوست او باشد؛ وارد آتش نخواهد شد و کسی که دشمن او باشد؛ از آن نجات نخواهد یافت. همانا او بهشت است. کسی که دشمن او باشد؛ وارد آن نخواهد شد و کسی که دوست او باشد از آن محروم نخواهد شد» } ( امالی شیخ صدوق ص 83) احادیث در این باره بسیار است . فقیر به نقل تنها یک حدیث اکتفا نمودم . و ماجرا زمانی جالب تر می شود که به یاد بیاوریم حضرت (ع) هم شمس الله است و هم اسدالله و هم کوکب حضرتش می باشد چنانچه در حدیث آمده : 👇 { عن أبان بن تغلب قال: کنت عند أبى عبداللّه(ع) إذ دخل علیه رجل من أهل الیمن ... فقال له أبوعبداللّه(ع): ...فما زحل عندکم فى النجوم؟ فقال الیمانى: نجم نحس، فقال له أبوعبداللّه(ع): مه لاتقولنّ هذا فإنّه نجم أمیرالمؤمنین(ع) و هو نجم الأوصیاء(ع) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى کتابه فقال له الیمانى: فما یعنى بالثاقب قال: إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنیا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب .= از ابان بن تغلب روایت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم که مردى از اهل یمن خدمت ایشان رسید ... امام صادق(ع) به او فرمود: مقام👈 زحل در بین ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد یمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس کن و این را مگو; زیرا زحل ستاره امیرالمؤمنین و ستاره اوصیا است و آن همان «نجم ثاقب» است که خداى عزّوجلّ در کتابش ذکر کرده است. آن مرد یمنى گفت: مراد از ثاقب چیست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان👈 هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شکافد تا به نزدیک ترین آسمان برسد و از آن جهت است که خداى عزّوجلّ آن را «نجم ثاقب» (ستاره شکافنده) نامیده است»} (کتاب خصال شیخ صدوق، ج ۲، ص ۴۸۹) آیا این شباهت ها تصادفی است ? یا از این جهت است که کواکب در شکل گیری عالم و عملکرد نظام عالم کبیر موثرند و بر صفات و خصوصیات ما انسان ها نیز تاثیر دارند ?! وگرنه مشخص است که حضرت اسدااله الغالب علی بن ابی طالب (ع) با موجوداتی نظیر ایزد مهر و شمش و رع و حورس و اوزیریس که بعضی از آنان منفی و شیطنی هم هستند یکی نیستند . این شباهت نقش قضاوت تنها از بابت موثر بودن کواکب و صور فلکی دایرة البروج در نظام عالم صغیر و کبیر است . دانستیم که کوکب شمس و زحل در عدالت و قضاوت نقش بسیار مهمی دارند . و این دو کوکب ، کوکب امیرالمومنین (ع) می باشند . و حضرتش نه تنها در قیامت قاضی محشر و قسمت کننده آتش هستند . در دوران زندگی زمینی خویش نیز مظهر تمام و کمال صفت عدل الهی بودند . به طوریکه اگر حضرتش را شهید راه عدالت بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم. ادامه دارد .. @soltannasir 🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 144} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 22} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 18} ادامه ...👇 در باب های حضرت امیرالمومنین (ع) آیت الله شوشتری کتابی تحت نام قضاوت های شگفت انگیز حضرت علی (ع) جمع نموده اند . که هر کسی که بخواهد قضاوت های حضرتش را بخواند به آن کتاب رجوع نماید . در باب حضرت امیرالمومنین (ع) علاوه بر صفات کوکب زحل و ، صفات کوکب عطارد را نیز به تمامی در وجود حضرتش متجلی است . حضرتش یدالله است . و دستان با برج جوزا و کوکب مرتبط است . حضرتش کاتب وحی الهی بودند و کاتب کتاب جفر نیز بودند . و کاتب مصحف نیز بودند . همچنین حضرتش در سخنوری بسیار فصیح و بلیغ بودند . به طوری که اکثر دانشمندان ادبیات عرب حضرتش را افصح فصحای عرب می دانند . همچنین روزگاری حضرتش به داد و ستد نیز مشغول بودند که صفت است . و از سویی حضرتش بزرگی است و شجاع ترین فرد عرب در جنگ بود . بنابراین صفت نیز دارند . از سویی دیگر حضرتش در احادیث با کوکب نیز مرتبط دانسته شده است . چنانچه در احادیث آمده : 👇 { سلمان چنین روایت می‌کند: پیامبر خدا برای ما خطبه خواند و فرمود: «ای مردم، من به زودی از میان شما خواهم رفت و به عالم غیب سفر خواهم کرد. سفارش عترتم را به شما می‌کنم و شما را از بدعت بر حذر می دارم ، چرا که هر بدعتی گمراهی است و بدعت‌گذار در آتش است. ای مردم، هرکس خورشید را از دست داد، باید تمسک به👈 ماه کند؛ کسی که ماه را از دست داد، باید به فرقدان تمسک جوید، و کسی که فرقدان را از دست داد، باید به ستاره های روشن تمسک جوید. سخنم را گفتم و برای خود و شما طلب مغفرت می کنم.»  وقتی پیامبر از منبر پایین آمد، از او معنای شمس و قمر و فرقدان و ستاره های روشن را در سخنانش سؤال کردم.  فرمود:«👈شمس منم و 👈علی قمر است. هرگاه مرا از دست دادید، به او تمسک جویید. فرقدان نیز حسن و حسین هستند که هرگاه علی را از دست دادید باید به این دو تمسک جویید. ستاره های درخشان بعد از آنان نیز امامان نه‌گانه از نسل حسین علیه السلام هستند که نهمین آنها مهدی است.» } (بحار الانوار، ج 36، ص 289، حدیث 111) همچنین در کتاب تفسیر روایی البرهان به نقل از تفسیر روایی قمی در ذیل تفسیر سوره مبارکه شمس آمده : 👇 { 12250/2)علی بن ابراهیم با سند خود از سلیمان دیلمی ، به نقل از ابوبصیر ، روایت کرده است ، که گفت : از امام صادق (ع) در رابطه با فرمایش خدای عزّ و جلّ : « وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا» ، سوال کردم ? فرمود : مقصود از «الشَّمْسِ »👈 رسول خدا -ص) است که خدای عزّو جلّ به وسیلهٔ او دین را برای مردم واضح و روشن نمود . عرض کردم : تفسیر : « وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا » ، چیست ? فرمود منظور 👈امیرالمومنین (ع) است . عرض کردم : مقصود از : « وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا » چیست ? فرمود : امامان ستم پیشه هستند که در برابر آل رسول (ع) صف آرائی کردند و در جایی نشستند که آل رسول (ع) از آن ها شایسته تر هستند و دین خدا را با جور و ستم پوشاندند ، و این همان فرمایش خداوند است که فرموده : « وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا » ، تاریکی ظلم و ستم آن ها روشنایی روز را پوشانده است . عرض کردم : مقصود از « وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا » ، چیست ? فرمود : مقصود از آن امام و پیشوایی است که از ذریهّ فاطمه(ع) می باشد ، که از دین و آئین رسول خدا (ص) سؤال می شود و او هم آن را برای کسی که سؤال کرده است ، روشن و واضح می گرداند و خدای عزّ و جلّ از قول او حکایت می نماید و می فرماید : « وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا » ، زمانی که روز آن را آشکار و روشن گرداند . } همانگونه که ملاحظه نمودید کوکب قمر نیز با حضرت امیرالمومنین(ع) در ارتباط است . ان شاالله بدان در ادامه خواهیم پرداخت . نکته مهم : باید توجه داشت که حضرت امام علی بن ابی طالب(ع) انسان کامل هستند و مقام انسان کامل قرب قاب قوسین اوادنی است . بنابراین جایگاه انسان کامل فوق افلاک است . و اساساً افلاک و کواکب به برکت وجود انسان کامل خلق شده است . اما این بدان معنا نیست که که جایگاه وی فوق افلاک است و علت خلقت آن است . جسم و روح وی از افلاک و کواکب هیچ تأثیری نمی پذیرد . و یا و زایچه تولد وی در شخصیت وی موثر نیست . اگر غیر این بود کوکب در حدیث به حضرت امیر(ع) منسوب نمی شد . این انتساب از باب تمثیل نبود بلکه در حدیث آمده است که کوکب اوصیا می باشد. ضمن اینکه ما ارتباط معنا دار کواکب زحل را با زندگانی حضرت (ع) مشاهده می نماییم . و ان شاءالله در مورد سایر انبیا الهی نیز در ادامه در این مجموعه دروس نقش پر رنگ بعضی کواکب را نسبت به کواکب دیگر در زندگی این بزرگواران نشان خواهیم داد . ادامه دارد ... @soltannasir 🌝🌞⭐️
@soltannasir { پیوند اسطوره و دین 60} { شباهت و تفاوت روایت خلقت و دحوالارض در روایات اسلامی با اساطیر مصری 3} ادامه...👇 برای ادعای مصریان در باب بیرون آمدن تپهٔ نخستین از دل اقیانوس اولیه (نون) چندین فرض را می توان در نظر گرفت. فرض اول این است که اولین نقطه ای که از دریای اولیه بیرون آمده بوده است. ولی این خدایان شیطانی شروع به تحریف حقیقت برای پیروانشان نمودند. و ادعا کردند که اولین نقطه تپهٔ اولیه در مصر بوده نه کعبه در مکه ! فرض دوم این است که بگوییم در دوری از خلقت که ما اکنون در آن به سر می بریم. کعبه از زیر دریای اولیه بیرون آمده است. و در دور پیشین خلقت تپه اولیه که شکلی هرمی داشته ! وجود چنین فرضی را بیشتر می توان در داستان قاره گمشده آتلانتیس جستجو نمود. که در آن سرزمین هرم مقدس بوده است. قاره ای که توسط حق تبارک تعالی منهدم شده است و افلاطون این نابودی را به خدای فرومایه زئوس نسبت می دهد. فرض سوم این است که اولین محلی که از اقیانوس اولیه بیرون آمد بنا به فرموده معصومین (ع) کعبه بوده است. اما در 👈 خاک اولین نقطه ای که از این اقیانوس اولیه بیرون آمد تپه ٔنخستین مورد اعتقاد مصریان بوده است. و ایزد فرومایه «اتوم_رع» تجلی تابش خورشید بر روی این تپه اولیه در مصر بوده است. نکته 1 : در قسمت قبل گفته شد که ستون نمادی از تابیدن خورشید به صورت مستقیم بر روی تپه نخستین است. همچنین گفتیم که این تابش مستقیم بر تپهٔ اولیه در مصر ایزد فرومایه اتوم رع است. بنابراین یک نظریه در باب احضار و فراخوانی ایزد فرومایهٔ خورشیدی نظیر «اتوم_رع» در نظر دشمنان ما (انجمن های مخفی) می تواند اینگونه باشد. که هنگامی که آفتاب به صورت مستقیم بر تپهٔ اولیه (در نظر مصریان) می تابد. بهترین زمان برای ارتباط با این ایزد فرومایه است! و احتمالا معابد خورشیدی در مصر باستان در نقاطی بنا شده که دروازه ای برای ورود این خدایان فرومایه داشته است. نکته2: اینکه در بعضی روایات ستون اُبلیسک را آلت جنسی اوزیریس می دانند اشتباه است. به فرض اینکه ستون اُبلیسک به آلت نرینگی شباهت داشته باشد. در این فرض می تواند نمادی از استمناء ایزد «آتوم_رع» بر تپهٔ نخستین باشد. و علت اینکه در محل پرستشگاه های کیش اوزیریس ستون اُبلیسک گذاشته شده است این است که مصریان اعتقاد بر این داشتند که باید نام شخص بر روی این ستون نوشته شود تا شخص سهمی از دنیای مردگان داشته باشد و اوزیریس ایزدی است که شهریار دنیای مردگان است. نکته 3: گفته شد که در نظر مصریان روزی که تپهٔ نخستین از دل اقیانوس اولیه «نون» بیرون آمد آفتاب به صورت مستقیم و عمود بر تپهٔ نخستین تابید. اما حال در مکه مکرمه آفتاب در کدام روز مستقیم می تابد ? در دو روز از سال یکی در برج جوزا و دیگری در برج سرطان . در رساله 👈 «رتق و فتق» ، در نتیجه دهم از بحث میل کلی می آورد : 👇 { 10_ نتیجه دهم توجّه به تناقص میل کلی در تحصیل خط سمت قبله از طریق وصول به سمت رأس مکه است. بیانش این که درهر سال شمسی، خورشید در اولّ ظهر حقیقی مکه مکرمه، دوبار به سمت رأس مکّه می رسد که در آن دو وقت شاخص و اشخاص را در مکه سایه نیست. هر یک از آن دو وقت زمانی است که میل شمالی شمس از معدل النهار به قدر عرض مکه است. در این دو وقت هر کس روبروی آفتاب بایستد، مواجه قبله و به سمت آن خواهد بود؛ و یا اگر شاخصی در مستوی نصب کنند خط منتصف امتداد ظلّ شاخص، خط سمت قبله است . جناب در فصل دوازدهم باب سوم تذکره در هیئت، آن دو بار وصول شمس به سمت رأس مکه را یکی 👈هشتم جوزاء که هشتم خرداد است معرّفی فرمود، و دیگری را 👈 بیست و سوم سرطان که بیست و سوم تیر است. اکنون غرض ما از نتیجه این است که چون عرض بلد ثابت است و میل کلّی رو به انتقاص است_و علاوه این که نقطه اعتدال را اقبال و ادبار است_ مدار هشتم جوزاء و بیست و سه سرطان که از مدارات یومیه اند همیشه بر سر مکّه نمی گذرند، مثلاً روزی فرا رسد که مدار رأس السرطان به سمت رأس افق مکه گذرد و آن گاهی است که میل کلی مساوی با عرض مکه گردد. پس بنا بر انتقاص میل کلی ، هر سال جزئی از برج جوزا که بر سمت رأس افق مکه می گذرد بعد از جزء سال قبل آن خواهد بود. لاجرم محاسب باید انتقاص میل و حرکت اقبال و ادبار را در هر سال حساب کند تا زمان وصول شمس به سمت رأس مکه به درستی معلوم گردد. } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞