eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir { مسبحات و چاکراها 114 } { تعلیقات 24 } { نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 4 } ادامه ...👇 { ...سرزمین زیرین را اهریمنان و ساکنان بسیار و از آن شمار بود مارهای دوسَر ، مارغول پیکر قلمرو چهارم که بر پشت او سر چهار مرد ریشو دیده می شد ، مار عظیم ششم به نام «درنده ی ارواح » که درچشم اوف نیز نامرئی بود و در برخی روایات پشت این غول مار جایگاه پسران حورس ، پاسدار کوزه ی شش «Canopic jar » جگر ، معده و روده های حنوط شدگان بود . پسران حورس ساکن پشت این غول مار ، دراین روایت «ایمست،Imest» ، « حاپی ، Hapy » «دواموتف ، Duamutef » ،و « قَبح سِنوف ، Qebeh senuf » نام داشتند . بدین روایت این غول مار ، دشمنان شکست یافته ی رع و اوزیریس را می درید ومی بلعید . پس از رواج آئین اوزیریس ، این مار هیأت متفاوتی یافت که عاموت «Ammut» نام داشت و درنده ی ارواح «بدپیمانان» بود. شرح مختصرساکنان دوازده قلمرو جهان زیرین ، نمودی ازخطرها و وحشت رازآمیزی است که بااسطوره های خورشید پیوند دارد . در کیشِ اوزیریس، جهان زیرین قلمرو زندگی جاودان است ، امادراین باورها نیز روح مرده برای عبورازاین قلمرو و رهایی ازچنگ اهریمنان به اوراد وادعیه بسیار نیاز داشت. یکی ازکارهای اوف( رع) درجهان زیرین ، روشن کردن راه ارواح مردگان باروشن کردن راه آنان بود . نور اوف برروح مرده می تابید و روح باگذر از مغاکی به مغاک دیگر ، تحسین و هیابانگِ 👈 ساکنان جهان زیرین راکه ناشکیبا در 👈انتظار پرتوی از 👈 نور بودند برمی انگیخت وپس ازعبور هر روح ، دیگر بار جهان زیرین درظلمتی وحشت بار فرو می رفت. باغالب شدن بر خطرات زیرین واز آن شمار به بند کشیدن اپیپ بود که عبور اوف از جهان زیرین میسّر می شد . دربرخی روایات «اوف_رع» ، خود ماری غول آسا و هر شب از کام ماری غول آسا زاده می شد ؛ همان گونه که روز از نوت( ایزد بانوی آسمان ) زاده می شد . با عبور از قلمرو شب خورشید خدا دیگر بار بر فراز زمین درخشیدن می گرفت:خدایان ملازم وی «مَنجِت،Manjet» با زورق رع را بالا می کشیدند و 👈خورشید خدا درجلوی خپری( خپری با معنای 👈سوسک ایزد دگرگونی حیات و با حالت طلوع خورشید ارتباط دارد ) از افق بالامی رفت. به روایتی دراین لحظه «شو» ( ایزد نگه دارنده آسمان ) با دستانی گشوده 👈 قرص خورشید رامی گرفت و رع در زورق روز می نشست ، وشامگاه خدابانوی شرق رع را به خدابانوی غرب ( برای غروب نمودن آفتاب )تحویل می داد. جز روایات کلّی تفسیر چرخه ی حرکت خورشید ، روایات دیگری نیز نزد مردم رایج بود. دراین روایات رع پسر نوت ، خدابانوی آسمان هر بامداد به هیأت گوساله ای از نوت متولد و شامگاه توسط وی بلعیده می شد. دربرخی روایات خورشید پسر نون بود ودرآموزه ی هرموپولیس ، خورشید هر بامداد درون گلبرگ های یک نیلوفرآبی برآب های نون پدیدار و شامگاه با بسته شدن گلبرگ های نیلوفر ناپدید می شد. گاهی رع چون خورشید ، دایره ساده ای بود که در زورقی حمل می شد و غالبا درتصاویر و نقش ها انسانی بود با سر شاهین ویگانه شده با حورس خدای بزرگ مصر که چشم راست او خورشید بود . درتصاویر دیگر تارک رع تاجدار و تاج وی خورشیدی بود در چنبره ی یوریس که از کام وی بر دشمنان رع آتش می بارید. خورشیدخدادراین هیأت «رع_حراختی» وغالبا عصای سلطنتی موسوم به عنج یا (یواس،Uas) رادر دست داشت. نقش ها و تصاویر اوف ، کما بیش همانند «رع_حراختی» اما دایره ی خورشید بین شاخ های یک قوچ ، که احتمالا از خنوم یا از قوچ مقدّسِ مِندِس به عاریت گرفته شده بود تصویرمی شد. تصاویر بنو (ققنوس) در حال پرکشیدن از سنگ بِن بِن(ابلیسک) به هنگام بامداد وندای او بشارت آفرینش بود . نقش های شاهین ، شیر یا گربه در پیوند با خورشید خدا ، گویای دشمنی با اپیپ و درهم دریدن وی بود. نرگاو (کمفیس) یا (ورزاو منفیس) ، پیرمردی که روبه غروب می رفت وبر سر او تاجی ازخورشید در چنبره ی یوریس قرارداشت ، همه وهمه تصاویری بود که خورشید خدا را بدان تصور و ترسیم می کردند و پیرمردی که تاج خورشید برسر داشت ، همانا اتوم و خورشید غروب بود. فراعنه خود را منسوب به رع و بدین سان رع ، خدایی حامی دودمان فرمانروایی بود ...}( کتاب اساطیر مصر ورونیکا ایونس صفحات 58 الی 63) نکته مهم : ایزد فرومایه رع که در نزد مصریان باستان حقیقت و تجلی و عین خورشید بود سوار بر قایق در آسمان روز حرکت می نمود و هنگام شب به حرکت خویش ادامه می داد اما دیگر در آسمان شب حضور نداشت بلکه به دنیای زیرین سفر می نمود که شرح آن در متن آمده است . در آیین مصری برای تحوت( ایزد ماه ) نیز سفری با زورق ترسیم شده است . ادامه دارد ... @soltannasir 🌝🌞🌛🚣🚣♀
@soltannasir { مسبحات و چاکراها 116} { تعلیقات 26 } { نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن6 } ادامه ...👇 { ... و درباره ماه نیز چنین است . فرمود : وقتی که خدا خواست نور خورشید را به آن برگرداند به آن فرشته دستور می دهد فلک را به مدار خود برگرداند و خورشید نیز در مدار خود قرار می گیرد و در وقت بیرون آمدن از آن دریا تیره است و ماه نیز چنین است. سپس امام زین العابدین (ع) فرمود : از دو آیه ( خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی ) جز کسی از شیعیان ما باشد نمی ترسد و عبرت نمی گیرد هر وقت یکی از این دو آیه رخ داد توبه کنید و به خدا پناه برید .} ( ترجمه روضه کافی صفحات 208و 209) در تفسیر روایی البرهان در باب تفسیر آیات 38 و 39 سوره مبارکه یس اینگونه آمده : 👇 { شیخ صدوق با سند خود از ابوذر غفاری روایت کرده است که گفت : دست رسول خدا (ص) را گرفته بودم و ما با هم قدم می زدیم و پیوسته به خورشید نظر می کردیم تا آن که ( غروب کرد و ) پنهان شد ، عرض کردم : ای رسول خدا ! خورشید در کجا پنهان می شود ? فرمود : در آسمان و بعد از آن از آسمانی به سوی آسمان دیگر بلند می شود تا آن که به سوی آسمان هفتم که از همه بالاتر است ، بالا می رود تا در زیر عرش قرار گیرد و بر رو به حالت سجده می افتد و نیز فرشته هایی که موکل آن بوده اند با آن سجده می کنند ، سپس خورشید عرضه می دارد : پروردگارا ! از کجا امر می فرمایی تا طلوع کنم : از مغرب طلوع کنم یا از محل طلوع قبلی خود ? و همان معنای فرمایش خدای عزّ و جلّ که فرموده : « وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ » _ و خورشید به سوی قرار گاه خویش در حرکت است ، این فرمان خدای عزیز و دانا می باشد _ که مقصود از آن صنعت پروردگار عزیز است در ملک و پادشاهی او نسبت به آفرینش او می باشد . و فرمود : سپس جبرئیل (ع) حله روشنی از نور عرش را که به مقدار ساعت های روز نسبت به درازای روزهای تابستان و کوتاهی روزهای زمستان و یا میان این و آن نسبت به پاییز و بهار ، نزد خورشید می آورد و سپس خورشید با آن حله در فضای آسمان حرکت می کند تا آن که از محل طلوعش ظاهر می شود . و رسول خدا (ص) فرمود : گویا من به سوی آن می نگرم که به مقدار سه شبانه روز محبوس شده ( و هیچ طلوع نمی کند ) و نور روشنی را از آن بر خود نپوشاند تا این که مأمور شود از مغرب طلوع کند ، و این همان معنای فرمایش خدای عزّ و جلّ است که فرموده : « إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ﴿۱﴾وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ ﴿۲﴾= چون خورشید در هم پیچیده شود و چون ستارگان تیره و تار شوند . = سوره تکویر » و ماه همچنان ( مانند خورشید ) خواهد بود که از محل طلوع و مجرای خود درکناره آن و مغرب آن و نیز بلند شدن آن به سوی آسمان هفتم و سپس زیر عرش به سجده می افتد و جبرئیل (ع) حله ای از نور کرسی را در نزد آن (ماه) می آورد ، و این نیز همان معنای فرمایش خدای عزّ و جلّ است که فرموده : « هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا » = او همان خداوندی که خورشید را بسیار روشن گردانید و ماه را روشنایی داد . = سوره یونس آیه 5 » ابوذر _ رحمت خدا بر او باد _ گفت بعد از آن با رسول خدا (ص) به گوشه ای رفتیم و نماز مغرب را بجا آوردیم . } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌝🌛
@soltannasir { مسبحات و چاکراها 120} { تعلیقات 30} { نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش و آیات قرآن 10} ادامه ...👇 الله تبارک تعالی در آیات ۳۰ الی ۳۳ سوره مبارکه انبیا می فرماید : 👇 { أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ﴿۳۰﴾وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ ﴿۳۱﴾ وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ  ﴿۳۲﴾ وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ﴿۳۳﴾ = آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى آورند (۳۰) در زمين كوههايى استوار نهاديم تا مبادا [زمين] آنان [=مردم] را بجنباند و در آن راههايى فراخ پديد آورديم باشد كه راه يابند (۳۱) و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم و[لى] آنان از [مطالعه در] نشانه هاى آن اعراض مى كنند (۳۲)و اوست آن كسى كه شب و روز و خورشيد و ماه را پديد آورده است هر كدام از اين دو در مدارى [معين] شناورند (۳۳) } در تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر این آیه اینگونه آمده :👇 {7501/1) . کلینی با سند خود از محمد بن عطیّه روایت کرده است ، که گفت : مردی از دانشمندان شام نزد امام باقر (ع) آمد و عرض کرد : ای ابا جعفر ! محضر شما آمده ام تا از مسأله ای پرسش کنم که در آن مانده ام و کسی را نیافتم که بتوانم آن را برایم روشن کند ، چون درباره آن از سه دسته از مردم سوال کرده ام و هر دسته سخنی مخالف با دسته دیگر گفت . امام باقر(ع) به او فرمود : آن مسأله چه رابطه ای است ? عرضه داشت : سوال من پیرامون نخستین چیزی است که خدا در میان آفرینش های خود آفریده است ، زیرا برخی گفته اند : قدر (و قضا ) است و برخی گفته اند : قلم و برخی هم گفته اند : روح می باشد . امام باقر (ع)فرمود : آن ها چیز درستی نگفته اند ، ولی من به اطلاع تو می رسانم که خداوند تبارک تعالی بود و چیزی به غیر از او نبود ، او عزیز بود و کسی پیش از عزّت او وجود نداشت ، این است مفهوم این فرمایش خداوند : « سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ » _پروردگار تو از آن چه توصیف می کنند ، پاک و منزّه است _(سوره صافات آیه 180) ، آفریننده بود پیش از آفریده ها و اگر نخستین چیزی را که آفریده چیزی باشد که از چیز دیگری وجود یافته ، پس هرگز انقطاع و خلاصی نمی داشت ( و دچار تسلسل می شد ) و در این صورت به طور پیوسته باید چیزی با او باشد ، با این که چیزی بر وجود خداوند پیشی نگرفته است ، او خودش تنها بوده و با او چیزی نبوده است ، او چیزی را👈 آفریده که همه چیزهای دیگر را از آن آفرید و آن👈 آب بود ، که همه چیزها را از آن ( و به واسطه آن ) آفرید ، بر این اساس اصل هر چیزی از آب گرفته شده است ، ولی برای 👈آب ، اصلی که متصل به چیزی باشد وجود نداشته است . و 👈 باد را از آب آفرید و پس از آن باد را بر آب چیره و مسلّط ساخت و باد ، بطن و درون آب را شکافت تا از ( امواج ) آن کفی هایی ایجاد گشت _ به اندازه ای که خواسته بود _ و از آن کف ، زمینی سفید و پاک را آفرید که در آن ، شکستگی و ترک ، بلندی و پستی و درختی وجود نداشت ، سپس آن را فراهم و مهیا نمود و روی آب قرار داد . بعد از آن خداوند👈 آتش را از 👈آب آفرید ، پس آتش ، بطن و درون آب را شکافت و از آن 👈دودی -به مقداری که خداوند می خواست به آسمان برخیزد -برخاست و از آن دود ، آسمانی روشن و پاک را آفرید که شکستگی و ترکی در آن وجود نداشت و نه سوراخی در آن بود ؛ و این است مقصود فرمایش خداوند متعال : «أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا *رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا * وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا »-آیا آفرینش شما سخت تر می باشد و یا آسمانی که آن را بنا کرده ایم *سقف آن را بر افراشت و آن را منظم نمود * و شب آن را تاریک و روشنایی را آشکار گردانید -(سوره نازعات آیات ۲۷ الی ۲۹) (امام باقر ع در ادامه ) فرمود : (در آن وقت ) نه 👈خورشیدی بود و👈 نه ماه ، 👈نه ستاره ای بود و👈 نه ابری ، سپس آسمان را در هم پیچید و بالای زمین قرارش داد ، بعد از آن این دو آفریده را به هم 👈پیوند داد و آسمان را پیش از زمین بر افراشت ؛ و این معنا و مفهوم فرمایش خداوند است که فرموده : 《وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا》-و زمین را بعد از آن گسترش داد . ( سوره نازعات آیه ۳۰ ) ... } @soltannasir 🌨🌦💨🌬🌫🌪🌊
@soltannasir { پاسخ به سوالات 133 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 11} { در نقش و پایان فرمانروایی شمس 7} ادامه ...👇 جایگاه ایزد مهر را در اعتقادات زرتشتیان ملاحظه نمودید که وی ایزدی است که بر سر پل چینود به حساب ارواح مردگان رسیدگی می نماید . و دو ایزد رشن و سروش در این مهم همکار وی هستند . در اساطیر میان رودانی نیز ایزد شمش (خورشید ) ایزد دادگر و قانون و عدالت است . چنانچه در توصیف وی آمده : 👇 {شمش : ایزد خورشید ّهر صبحگاه « کژدم_انسان » های ساکن کوهستان خاور ، ورود خورشید را میسر می کنند ، زیرا در بزرگ تاشوی دامنه کوهستان را می گشایند . شمش ، ایزد خورشید ، در سفر روزانه خویش از همین روزنه فرا می جهد . ایزد پدیدار می گردد ، پرتوهای تابناک ظاهراً از شانه های وی ساطع می شوند . در دستش شیئی را نگاه می دارد که به تیغهٔ اره همانند است ، آیا سلاح یا در واقع کلید دروازه خاور نمی تواند باشد ? شمش هشیارانه گام بر می دارد . از کوهستان بالا می رود و به گردونه ران خویش ، می پیوندد ، که در حال یراق کردن گردونه ای است که خداوندگار در آن خواهد آرمید . شمش گردونه اش را به سوی کوهستان بزرگ باختر می راند . دروازه ای باز می شود و او به ژرفای زمین نفوذ می کند . خورشید ناپدید می گردد . شمش در طول شب مسیر زیر زمینی اش را می پیماید تا پیش از سپیده از نو به کوهستان خاور رسد . قدرت و شهامت از جمله صفات بارز این ایزد بود که بر شب چیره گشت و زمستان را گریزاند . اما پیش از هر چیز ، او ایزد 👈دادگری بود . پرتو درخشنده اش سایه های جنایت کاران را دنبال می کند و ترس بر دل بدکاران می افکند . او « شاخ بدکار را می شکند . » چگونه کسی می توانست از او بگریزد ? او نه تنها همه چیز را می دید ، بلکه پرتو انوارش تور گسترده ای بود که همه جنایت کاران را به بند می افکند . بنابراین ، او عنوان👈 «دادور آسمان ها و زمین » ، 👈«دادور بلند پایه ایزدان » و 👈 «خداوندگار دادوری » را کسب کرد . پرستشگاهش در بابل👈«خانه دادوری جهان » خوانده می شد . شمش با نقش دادوری اش به گونه نشسته بر اورنگ نمایانده می شد که عصا و حلقه شهریاری را در دست راستش گرفته است . شمش نقش دیگری هم داشت ، او نیز همچون ایزد متآخر یونانی ، آپولون ، خدای خورشید ، ایزد غیبگویی به شمار می رفت و به واسطه فال بین ، رازهای آینده را بر مردمان فاش می کرد . فال بین پس از آنکه برای شمش قربانی می کرد به اشکال گوناگونی که روغن در آب درون طشت مقدس پدید می آورد ، می نگریست ، یا جگر جانور قربانی شده را آزمون می کرد ، یا فرمان ایزدان را از روی وضع استقرار ستارگان ، حرکات سیارات و شکل ظاهری شهاب های آسمانی رمزگشایی می کرد . در شهر سیپار ، شمش را بسیار می ستودند و بدو افتخار می کردند و می پنداشتند که وی هنر غیب گویی و فال بینی را در اینجا رونق بخشیده بود . در این شهر شمش را در کنار همسرش ایا ، می پرستیدند . از این زوج ایزدی دو شخصیت ایزدی انتزاعی زاده شدند : کیتو و میشارو که نماد دادگری و قانون بودند . } ( کتاب جهان اسطوره ها صفحات 61 و 62) عزیزان دقت نمایید ایزد و است . ( البته داوری از نوع اعتقادات این موجودات نه از منظر ما ) همچنین دقت نمایید که ایزد شمش در پیش گویی نقش دارد . بنابراین هر دوی این صفات را ما می توانیم جزو صفات کوکب نیز در نظر بگیریم . اما حال به اساطیر مصری رجوع می نماییم . و بخش دیگری از صفات ایزد فرومایه را که از ایزدان در تمدن مصر است . را بررسی می نماییم : 👇 {رع در زمان آغازین بر زمین و جهانی که خود آفریده بود فرمان می راند و عصر فرمانروایی او بر زمین عصر زرین و زمان همجواری انسان ها و خدایان بود . رع به هنگام جوانی نیرومند ، فرمانروایی او استوار و نظم خدایی و قدرت ، ماعت بر همه جا حاکم بود . کار روزانه او تغییر ناپذیر و هر بامداد ستاره صبح چاشت او را فراهم و رع پس از پوشیدن لباس و شرکت در مراسم آیینی از مقام بن بن (ابلیسک) در هلیوپولیس عازم سفر روزانه و همراه «شو» از دوازده 12 قلمرو فرمانروایی خویش ( 12ساعت روز ) می گذشت . گه گاه دیدار وی از نزدیک موجب طغیان گرما ، در فصل تابستان ، و عصیان رعایا می شد اما آنان را در برابر شهریار قدرتمند توانی نبود . در یکی از عصیان ها اپیپ Apep با دیگر دشمنان رع همدستان و بر آن شد که طی دسیسه ئی رع را به هنگام برخاستن خورشید نابود کند اما پس از یک روز جنگ اپیپ و همدستان او شکست یافتند . در نبردی دیگر رع به هیأت گربه یا که شیری در آمد تا سر از تن اپیپ جدا سازد . سرانجام رع پیر و نیروی او تحلیل رفت و هیأت پیر مردی خطاکار در آمد که از این راه بدان سان که خواهیم دید ایزیس و اوزیریس نیز گه گاهی با رع برخورد داشتند از دیگران موفق تر بودند . ...} ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌛🌝
@soltannasir { پاسخ به سوالات 134} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 12} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 8 } ادامه ...👇 { ...در روایتی از نبرد بزرگ حورس و ست خدایان با 👈داوری رع که حامی ست بود مخالف و موجب پیروزی حورس می شوند ، اما چنین می نماید که این نبردها همانا نبردهای پیش از تاریخ مصر در جهت وحدت مصر علیا و سفلی بود ، نبردی که سرانجام به پیروزی فراعنهٔ نیایش کنندهٔ انجامید . با گذشت زمان انسان ها نیز از ناتوانی رع آگاه و علیه او به دسیسه پرداختند . گفتند : « شهریار ما پیر ، استخوان هایش سیم ، گوشتش زر و موهایش لاجورد شده است » از آنچه می گذشت آگاه و خدایان را برای فرو نشاندن عصیان فرا خواند . وزیر اعظم او را در فرونشاندن عصیان راهنمایی کرد ، خدایان هر یک نظر دادند و نون آنان را گفت که رع هنوز قدرتمند ، از وی بزرگ تر و بر ترس غلبه دارد . نون از رع خواست بر سریر خویش باقی بماند و به خشم در انسان ها بنگرد . پس مردمان به کوهساران پناه بردند و رع چشم خود را به شکل دختر خویش حتحور و یا سخمت sekhmet به هیأت ماده شیری مأمور فرونشاندن عصیان کرد . و سخمت عصیان را فرونشانید .سخمت بر آن بود که همه انسان ها را نابود کند اما رع که خدائی 👈 عادل و جویای توازن 👉 بین خدایان و انسان ها بود او را از این کار باز داشت . با این همه رع پیر و فرتوت و به سبب ناتوان بودن از حل مشکلات بر آن شد که از زمین کناره گیری کند . پس رع بر ماده گاوی که نوت( ایزد بانوی آسمان ) بود نشست ، دیگر خدایان به هیأت ستارگان بر شکم ماده گاو آویختند و ماده گاو به آسمان رفت . آسمان و زمین از هم جدا ، خدایان از انسان ها جدا و جهان به هیأت کنونی آن شکل گرفت . خورشید خدا از فرمانروایی کناره گرفت و جای خود را به تحوت وانهاد تا شب ها او نیز جهان را روشن کند ، ماجرائی که تفسیر ناپدید شدن خواست با اوراد خود انسان ها را بر زمین حمایت کند و از این پس قلمرو آسمانی وی جهانی دیگر شد که پرندگان در جستجوی سعادت جاودان بدان نظر داشتند . در برخی روایات در این ماجرا تحوت فقط رع و سریر زمینی رع به جب (خدای زمین معادل جبت در آیات قرآن ) یا شو( ایزد هوا ) و جب و آسمان ها به نوت واگذار شده است ، فرمانروایان جدیدی که به یاری انئاد یا خدایان نه گانه بر جهان فرمان می راندند . از هنگامی که رع به آسمان جهان دارای ساختار دیگر و نظامی دیگر شد . به روایت از آموزهٔ هرموپولیس زمین با کوه ها محصور و کوه ها تکیه گاه آسمان شد و دامنه کوه قلمرو زوجهٔ نون شد ، و هم از این کوه ها بود که خورشید هر روز بر می خاست . در روایتی خورشید در نقش پسر خدا بانوی آسمان هر روز از ژرفای آب ها بر می خاست . در روایتی دیگر خورشید هر بامداد از پس کوه maanu و از میان دو درخت توت انجیر سفر روزانهٔ خود را در زورقی به نام منجت manjet )یا « میلیون ها سال » آغاز می نمود . ...} ( کتاب اساطیر مصر صفحات 56 الی 58) به این فقرات را که پیشتر نیز بخش هایی از آن را نقل نموده بودیم . توجه ویژه نمایید .و چندین بار آن را بخوانید و از نظر بگذرانید. « ، زندگی خدایان با انسان ها ، جدایی آسمان و زمین ، پایان شهریاری رع بر روی زمین و صعود وی به آسمان ، اعطای👈 مقام سلطنت به تحوت وزیر خویش ، که هم ایزد ماه است و هم ایزد 👉 از سوی دیگر به بر آمدن رع () از کوه و چنانچه در اساطیر میان رودانی نیز این مسئله وجود دارد . کوهی که تا حدی شبیه به کوه در روایت های اسلامی و کوه زرتشتی می باشد . که جهان را محصور نموده است . این که آمده اطراف این کوه قلمرو نونت همسر نون است . نون ایزد آب های اولیه معادل اپسو در اساطیر سومری و نونت زوجه وی معادل تیامت در اساطیر سومری می باشد . بنابراین دامنه کوه هایی که عالم را فراگرفته در اساطیر مصری قلمرو اقیانوس نونت می باشد . همچنین به 👈عادل بودن ایزد فرومایه رع و خواستار توازن بودن وی دقت نمایید . البته باید گفت این توازن و عدالت مطمئناً از دریچه فهم این موجودات فرومایه است . نه از منظر الهی . در ادامه به کیش اوزیریس به عنوان شهریار مردگان می پردازیم . و پس از بیان بعضی نکات ماجرا یک نگاه کلی به شمس می نماییم . ادامه دارد ... @soltannasir 🌟⭐️🌞🌝🌛🌑🌘
@soltannasir { پاسخ به سوالات 136} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 14} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 10 } ادامه ...👇 { در آنجا او جای آنجتی خداوندگار پیشین شهر را گرفت و شکل او را یافت . نیز شاید بعدها در عبیدوس ، واقع در علیا ، آوازه یافت ، یعنی زمانی که با خنتی آمنتی (گرگ _ایزد ) یکی شده ، ایزد بزرگ مردگان گردید و خنتی آمنتی نام یافت . یعنی « خداوندگار باختریان » ، همانند مردگان که در باختر _جایگاه به خاموشی گراییدن خورشید _مأوا می گزینند . در اینجا تنها می توانیم چکیده ای از همه تفسیرهای کیهان شناختی را که دربارهٔ اسطورهٔ اُزیریس پرداخته اند ، بیاوریم . اُزیریس همچون روح نباتی که می میرد و بی وقفه باز زاده می شود ، نمودگار ذرت ، تاک و درختان است . او همچنین رود نیل به شمار می رود که هر سال فراز و فرود دارد. نور که هنگام غروب در سایه ها معدوم می شود ، از نو در سپیده دم ، درخشان تر از پیش پرتو افکن می شود . مبارزهٔ میان دو برادر در جنگ با تعارض میان بیابان و خاک حاصلخیز ، میان بادهای خشک و سرسبزی ، میان خشکی و نمناکی و تاریکی و نور برابر است . اُزیریس در مقام ایزد مردگان ، از بیشترین محبوبیت برخوردار بود ، چون به پیروان خویش ، حیات جاودانی و شادی بخش در جهانی دیگر را وعده می داد که شهریاری دادگر و نیکو بر آن فرمان می راند. او را در سراسر مصر ، کنار همسرش ، و فرزند بعدی اش ، ، که با هم تثلیثی را تشکیل می دادند ، می پرستیدند . به ویژه در عبیدوس او را بس بزرگ می پنداشتند ، در همین جا بود که کاهنان مقبره اُزیریس را به زائران بی شماری که از آن بازدید می کردند ، نشان می دادند . شیفتگان درگاهش آرزو می کردند که روزی در زیر سایه محراب پر عظمت او دفن شوند .شخصی که سنگ نبشته ای بر گور خویش در نزدیکی محراب اُزیریس داشت و نامش بر آن حک شده بود ، بس شادمان و مطمئن بود که در زندگی پسین از موهبت اُزیریس بهره مند خواهد شد . اُزیریس را گاه به شکل ایستاده و گاه نشسته بر اورنگ به شکل انسانی نمایانده اند که با پارچه های سفید شده ، محکم کفن پیچ شده است . چهرهٔ سبز گونش مزین به سپید بلندی است به نام «آتف» با دو پر شتر مرغ که تاج مصر علیا به شمار می آید . دور گردنش نوعی گردن بند به چشم می خورد . دست هایش را که پیچ نشده ، زیر سینه گرفته و تازیانه و عصای چنگک گونه اش را که نماد قدرت متعالی است ، در دست دارد . نام ها و عناوین اُزیریس بی شمار است . در کتاب مردگان ، به حدود صد نام و عنوان بر می خوریم . او مانند بسیاری از ایزدان دیگر ، از قدرت تجسّد و به پیکر دیگری در آمدن ، برخوردار بود و به اشکال گوناگون حیوانی مثل ورزای آنوبیس ، مقدس مندس و پرندهٔ بنو در می آمد .از این گذشته گاه شکل «جد» را می یافت که بت ساده ای بود که به شکلی بدوی مربوط به روزگاری که پیروان ماقبل تاریخی اش را به نبرد وا می داشت . «جد» در اصل تنهٔ کاج یا نوعی سرو بود ، اما در اعصار دیرن ، نوعی ستون به شمار می رفت که چهار سر ستون داشت . در برخی نوشته ها آمده که این همان ستون فقرات اُزیریس است که در محراب مشهور بوزیریس بر جای مانده است . شرح جشن های مربوط به اُزیریس در تاریخ های مشخص را در افسانهٔ منسوب به او نمی یابیم . اما می دانیم که این جشن ها به طور عمومی برگزار می شد و از « اسرار نهفته » بر می آید که کاهنان و کاهن بانوان ، مرگ و رستاخیز این ایزد را به گونه ای نمایش اجرا می کردند . } (کتاب جهان اسطوره ها صفحات 383 الی 386) نکته 1: را از آن جهت با خدای هادس یونانی یکی می دانند که هادس نیز ایزد دنیای زیرین می باشد . در ادامه دروس نظر خویش را در این باب بیان خواهیم نمود . نکته 2: در متون مصری آمده که اوزیریس نواده رع بوده و شهریار انسان ها در زمین بوده است . و انسان ها را از آدم خواری نجات داده و به آنان کشاورزی و ... را آموخته است . به فرض پذیرفتن این روایت اسطوره ای ، سوال پیش می آید که اوزیریس کدام انسان را از آدم خواری نجات داده است ? هرگاه این روایت اسطوره ای درست باشد باید گفت که احتمالاً وی بشر پیش از خلقت حضرت آدم صفی الله را از آدم خواری نجات داده است . و شهریار آن بشر بوده است . نکته 3: در این روایت نیز توث ایزد ماه و عطارد وزیر اوزیریس نیز بوده است . ادامه دارد ... @soltannasir 🌈🌜🌛🌞🌝🌚🌏🌍
@soltannasir { پاسخ به سوالات 146 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 24} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 20 } ادامه ...👇 عزیزان توجه داشته باشید اینکه گفته شد که ایزدان کواکب سیر طولی ندارند . نظر فعلی فقیر است و داده مسلّم و قطعی نیست و نیاز به بررسی بیشتر دارد . اما اکنون به تحلیل اساطیر مصری می پردازیم . گفته شد که شمس در برج میزان در هبوط خویش قرار دارد . و در جایگاه عدالت است . و علت اینکه ایزدان خورشیدی نظیر مهر و شمش و رع و حورس ایزدان عدالت می باشند این مسئله است . در نجوم احکامی می گویند شمس در برج میزان که برج هبوط وی است جایگاهش مناسب نیست . اما شما می بینید که جایگاه وی جایگاهی است که با ویژگی عدالت جویانه شمس تطابق کامل دارد . و شمس در این جایگاه نقش پررنگی در نظام هستی دارد . می دانیم که برج میزان از بروج بادی است . و در جایگاه برج میزان به حساب ارواح در اساطیر و به حساب مردگان پس از حشر در دین رسیدگی می شود . و روح مرده پاسخ گوی اعمال خویش می باشد . بنابراین در دادگاه روح نیاز به سخنوری دارد ? سخن گفتن چه طبیعتی داشت ? بادی هر چند که باد صفت کوکب مشتری اما خدای سخنور کدام است ? عطارد در اساطیر مصری ایزد عطارد کدام است ? تحوت یا توث که در دادگاه مردگان حضور داشت . روح مرده به چه صورت در دادگاه حضور داشت ? پرنده چگونه موجودی است ? در حکمت کهن پرنده موجودی است که در هوا پرواز می نماید و در ضمن سخنور نیز می باشد . بنابراین با عنصر باد مرتبط است که عنصر برج میزان است . و از منظر سخنوری نیز با کوکب عطارد در ارتباط است . و همانگونه که گفته شد سخنوری با باد نیز مرتبط است . از سویی دیگر در دادگاه مرده در ترازو با پر که نماد عدالت بود . مورد ارزیابی قرار می گرفت . قلب چه بود ? گرم و تر و و با کوکب مشتری در ارتباط بود . بنابراین قلب که بادی است در برج میزان که بادی است در ترازو (میزان)و با پر که خود نماد موجود بادی (پرنده) است . مورد ارزیابی قرار می گرفت . اما می دانیم که در علم تنجیم ، زهره ، کوکب برج میزان است . بنابراین زهره در برج میزان با عدالت و رسیدگی به اعمال مرتبط است . در کتاب التفهیم در باب دلالت کوکب زهره بر پیشه ها آمده : 👇 { کارهای پاکیزه و شگفت و دوستی بازارها و تجارت اندر آن و پیمودن به 👈ترازو و ارش و پیمانه و....} ( التفهیم صفحه 391) بسیار محتمل است که ایزد بانوی ( ایزد عدالت و حقیقت ) ، در اساطیر مصری ایزد مربوط به کوکب زهره در برج میزان باشد . نکته : در اساطیر مصری ملاحظه نمودید که و و آتوم همگی ایزدان خورشیدی می باشند . بنابراین ایزدان زهره نیز ممکن است بیش از یکی باشند . یعنی ایزد زهره است که با باروری و تولید مثل مرتبط است . و چنانچه پیشتر در دروس اشاره شد در برج نشسته است که با تولید مثل مرتبط است . زیرا برج عقرب بر اندام های جنسی دلالت داشت . و ایزد ماعت ، ایزد زهره است که در برج با و داوری ارتباط دارد . اما ایزد حورس در تالار حقیقت در اساطیر مصری ایزد خورشید است و می دانیم که چرا در آن جایگاه قرار دارد . بنابراین ارتباط و و باد و را با برج میزان فهمیدیم . اما زحل چه ? می دانیم در برج میزان در شرف خویش است . بنابراین علی القاعده باید در تالار حقیقت در اساطیر مصری نقش پررنگی داشته باشد . مهمترین و پررنگ ترین نقش در متعلق به کدام ایزد است ? اوزیریس در اسطوره آمده بود که ایستاده و گاه نشسته بر اورنگ به شکل انسانی نمایانده اند که با پارچه های سفید شده ، محکم کفن پیچ شده است . چهرهٔ سبز گونش مزین به سپید بلندی است به نام «آتف» با دو👈 پر 👉 که تاج مصر علیا به شمار می آید . در کتاب التفهیم صفحه 377در باب دلالت کوکب زحل بر چهارپایان آمده : 👇 {جانوران سیاه و آنچه سوراخ اندر زمین دارند . و او راست گاو و بُز و اسپ سیاه و 👈 اشتر مرغ 👉 و سنجاب و سمور و و دله و گربه و موشان و موش دو پای و ماران بزرگ و سیاه و کژدم و کیک و خبزدوک } ملاحظه می نمایید که پر 👈شتر مرغ جز منسوبات کوکب 👈زحل است . اوزیریس خدای حاصلخیزی و کشاورزی بود . و با طغیان سالانه👈 نیل در ارتباط بود در کتاب التفهیم صفحه 391 در باب دلالت کوکب زحل بر پیشه ها آمده :👇 { بناها و بقعات و 👈کشاورزی 👉 و آبادکردن 👈زمین ها و 👈چشمه و 👈آب و بخشیدنش و کارهاء تر و پیراستن و تقدیر کردن چیزها و میراثها و 👈گور کندن و فروختن هر چه از آهن کنند وز اسرب استخوان و موی و 👈نخّاسی (برده داری ) بندگان سیاه وز علمها آنچه به بدی رساند وز عمل سلطان آنچه به شر بود و قهر و غضب کردن و 👈بستن و 👈بندکردن و 👈شکنجه کردن } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌚
@soltannasir { پاسخ به سوالات 152 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 30 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 26 } ادامه ...👇 همچنین در هر دو نقش در جایگاه و پررنگ است . ولی دو اسطوره تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارند . در آیین زرتشتی مسیر ارواح مردگان به شکل پل چینود است که بر بالای کوه باستانی که بسیار به کوه اسلامی شبیه است قرار دارد . ولی در اساطیر مصری مسیر عبور ارواح رود آسمانی است و ارواح مردگان با زورق به تالار حقیقت و محل ترازوی اعمال می رسند . همچنین بین ایزدان و و ، باایزدانی نظیر و اوزیریس و و تفاوت های نسبتاً زیادی وجود دارد . بنابراین در عین اینکه اسطوره ایرانی و مصری با یکدیگر شباهت دارند تفاوت های معنا داری نیز با یکدیگر دارند . اکنون توضیحات استاد را درباره ایزد سروش که در مقدمه سروش یشت هادخت از مجموعه های نوشته اند برایتان نقل نمایم تا تفاوت های دو اسطوره را در عین شباهتشان درک نمایید : 👇 { سروش در اوستا سراوش (Sraos^a) معنی آن اطاعت و فرمانبرداری است ، به خصوص اطاعت از اوامر الٓهی و شنوایی از کلام ایزدی سروش از سرو (sru) که به معنی 👈شنیدن است و در اوستا بسیار استعمال شده ، مشتق می باشد . کلمهٔ سروش به معنی در ادبیّات فارسی معروف است ، کلمات دیگری نیز از جنس آن و از همان ریشه و بنیان در زمان ما باقی است که یادآور معنی اصلی سروش هم می باشد و آن کلمات عبارت است از و سراییدن . در ها کلمه ٔسروش غالباً به معنی مذکور آمده است ، در سایر قسمت های اوستا نیز به همین معنی بسیار استعمال شده است ، حسّ اطاعت و قوّهٔ فرمانبرداری خود یکی از نعم الهی است بسا تمنّای داشتن آن گردیده است . به کلمهٔ سروش حرف أ که از ادوات نفی است افزوده أسراوش گفته اند یعنی نافرمانبرداری و تمرّد از احکام ایزدی ، بسا در یک فقره از اوستا چندین بار کلمهٔ سروش تکرار شده است ، گهی اسم مجرّد به معنی مذکور و گهی اسم خاص فرشته معروف . در قدیم ترین قسمت اوستا نیز چندین بار از سروش فرشته اراده شده است ، در هر جایی از گات ها که به این فرشته بر می خوریم او را دارای مقام بسیار عالی می بینیم و به صفت مهین و بزرگ متّصف است . سروش یکی از مهمّ ترین ایزدان آیین ، مظهر اطاعت و فرمانبرداری است ، نمایندهٔ خصلت رضا و تسلیم است در مقابل آیین خداوندی ، از حیث مقام و رتبه سروش با مهر همسر و برابر است ، حتی گاهی در جزو شمرده می شود . در مقالهٔ امشاسپندان گفتیم که نخست سپنت مینو (خرد مقدس ) در سر امشاسپندان جای داشته ، پس از آنکه از دستهٔ امشاسپندان جدا شده ، برای آنکه عدد هفت را کامل کنند را به جای قرار داده اند و گاهی هم برای تکمیل عدد مقدس سروش را آخرین امشاسپند قرار داده و وهم (بهمن) در سر جای گرفته است . در ادبیّات متأخر مزدیسنا سروش از فرشتگانی است که در روز قیامت برای حساب و میزان گماشته شده است ، از خود گات ها نیز معلوم می شود که این فرشته را در اعمال روز واپسین مدخلیّتی است چه در یسنا 43 در قطعهٔ دوازده به اهورامزدا می گوید : « از آنچه تو فرمان دادی سرنپیچیدم ، وقتی که گفتی برخیز و بشتاب پیش از آنکه سروش من به همراهی اش با گنج و مال مُزد هر یک از دو گروه راستی و دروغ پرست را از سود و زیان تقسیم کند » . غالباً در اوستا سروش با صفت توانا و پیروزمند و خوش اندام ؛ بسا با صفت دلیر و اسلحهٔ قوی آزنده و اهورایی آمده است . در میان اوصافی که برای سروش آورده شده به خصوص صفت « تنو منتر » بسیار قابل دقت است ، این صفت را در تفسیر پهلوی اوستا به (تن فرمان) ترجمه کرده اند یعنی کسی که سراسر وجودش فرمانبرداری است «منتر» به معنای کلام ایزدی است . ترکیب این کلمه با «تنو» (تن) یک صفت بسیار برازنده برای سروش تشکیل داده است ، چه گفتیم که این فرشته مظهر اطاعت از اوامر الهی است . وظیفه اش این است که خاکیان را راه اطاعت نشان دهد و رسم بندگی بیاموزد ، از این رو خود در مقابل قوانین مصدر جلال تسلیم محض است ، چشم و گوش به امر و نهی خدایی دوخته ؛ تن به قبول احکام عالم بالا در داده است . نظر به وظیفهٔ این فرشته است که در اوستا می خوانیم اوست در میان مخلوقات مزدا اوّل کسی که زبان به ستایش خداوند و نیایش امشاسپندان گشود ، اوست نخستین کسی که مراسم مذهبی به جای آورد و پنج گات های زرتشت را بسرود . ابوریحان بیرونی نیز می نویسد سروش اول کسی است که مردم را برای ستایش پروردگار به زمزمه نمودن امر کرد . در ادبیّات متأخرین مزدیسنان سروش پیک ایزدی و حامل وحی خوانده شده است و در کتب فارسی او را با جبرائیل سامی یکی دانسته اند ، ... } ادامه دارد ... @soltannasir 🌟🌞🌚🌙🌜🌛
@soltannasir {حنوکا عیدگشایش و افتتاح معبد و نور یا عید گشایش دروازه های جهان زیرین و افزایش ظلمت 7} ادامه...👇 نکته3: اگر نقطه اعتدال خریفی ، راه به عالم زیرین را باز می نماید. نقطهٔ اعتدال ربیعی، راه به عالم ما را برای اهالی عالم زیرین باز می نماید . اجازه بدهید یکبار دیگر مسئله را بررسی نماییم. در نقطهٔ در دایره البروج ما در تاریک ترین و پایین ترین قسمت دایره هستیم. و این یکی از دو زمان مناسب برای بازنمودن دروازه های است. از این نقطه به بعد شروع می شود. اما نقطه ،نقطه ای است که عالم زیرین به پایان می رسد و عالم بالایی شروع می شود. این نقطه مرز بین دنیای زیرین و عالم ما می باشد. و این دو نقطه مقارن با دو جشن بزرگ یهودیان، یعنی عید و عید# پوریم می باشد. نکته1: آنچه باید توجه داشت این است که مراسم های یهودیان باید از چند روز پیش از این نقاط (انقلاب زمستانی و اعتدال ربیعی) آغاز شود. وگرنه به موفقیت منجر نخواهد شد. نکته 2 : با توجه به تغییر زمان اعیاد یهودی در هر ماه، گاه ممکن است بین عید نصیب (پوریم) با زمان نزدیک به اعتدال ربیعی یا عید حنوکا با نقطه انقلاب زمستانی فاصله وجود داشته باشد. در این هنگام قبالیست های جهود، مراسم های خویش را پس از اعیاد یک الی سه روز (بسته به فاصله مورد نظر) متوقف می نمایند. و سپس مراسم ها را تا رسیدن به نقاط مورد نظر ادامه می دهند. با توجه به اینکه در نزدیکی ایام شب می باشیم. و این شب و شناخت آن با دروس مرتبط است. تحقیق این جشن را از کتاب گاه شماری و جشن های ایران باستان زنده یاد هاشم رضی به تمامی می آوریم : 👇 «یلدا» { یلدا و مراسمی که در نخستین شب زمستان و بلندترین شب سال برپا می کنند، سابقه ای بسیار دراز داشته و مربوط می شود به 👈ایزد مهر که در گفتار جشن مهرگان درباره اش سخن رفت. این رسوم ویژهٔ آریایی هاست و بخصوص پیروان آیین مهر ، هزاران سال است آن را در ایران زمین برپای می دارند. شب یلدا ، شب 👈زایش و تولد مهر است که به یادگار آن جشن برگزار می شد. ریشهٔ این باور و اعتقاد بر می گردد به گاه شماری و اندیشه هایی که ایرانیان مهری دین از آن داشتند. چنانکه اشاره شد سابقهٔ شب یلدا، یا چنانکه امروزه اصطلاحاً نامی است شب چله چندین هزار سال در ایران سابقه داشته و اولین روز زمستان یا نخستین شب زمستان بوده که زایش خورشید یا جشن تولد مهر، خورشید شکست ناپذیر بوده است. مردم عهود دور و گذشته ، که پایهٔ زندگی شان بر کشاورزی _چوپانی قرار داشت و در طول سال، با سپری شدن فصول و تضادهای طبیعی خوی داشتند ، بر اثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان آشنایی یافته و کارها و فعالیت هاشان را بر اثر آن تنظیم می کردند. روشنی و و تابش و اعتدال هوا در نظرشان مظاهر نیک و موافق و ایزدی بود. تاریکی و شب و سرما را نیز از اعمال اهریمن می پنداشتند. ملاحظه می کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می شود. به همان نسبت بلندی ، از روشنی و نورخورشید بیشتر استفاده می کردند و می نگریستند که شب ها کوتاه است. کم کم این اعتقاد برایشان پیدا شد که نور و روشنی و ظلمت و تاریکی مرتب در نبرد و کشمکش هستند، گاه خورشید و فروغ چیره شده ساعات بیشتری در پرتو خود مردم را نیرومند نگاه می دارد و گاه مقهور تاریکی واقع شده و ساعات کمتری با فروغ و تابش اندکی فیض می رساند. در طول سال، دریافتند که کوتاه ترین روزها ، آخرین روز پاییز ، یعنی روز سی ام آذر و بلندترین شب ها، شب اول زمستان، یعنی نخستین شب دی ماه است . اما بلافاصله پس از این بلندترین شب سال، از آغاز دی، روزها به تدریج بلندتر و شب ها کوتاه تر می شود. خورشید هر روز بیشتر در آسمان می پاید و نور و گرمی نثار می سازد، به همین جهت آن شب را یلدا نامیدند، یعنی تولد، زایش خورشید شکست ناپذیر ، و آنرا آغاز سال قرار دادند، یعنی انقلاب شتوی و آغاز زمستان ، چنانکه شرح آن در بخش نخستین گذشت . اقوام قدیم آریایی، از هند و ایرانی_هند و اروپایی جشن تولد آفتاب را آغاز زمستان می گرفتند. به ویژه «ژرمن ها عید تولد آفتاب را در آغاز زمستان گرفته و آن ماه را به خدای آفتاب نسبت می دادند و این بی تناسب نیست ،چه واقعاً آغاز زمستان مثل تولد جدید خورشید است که از آن روز در نصف کرهٔ شمالی رو به افزایش و ارتفاع و درخشندگی می گذارد و هر روز قوی تر می شود. به قول بیرونی در آثار الباقیه ، ص255، روز اول ماه دی ،خور نیز نامیده می شد و در قانون مسعودی نسخهٔ موزهٔ بریتانیایی لندن خُره روز ثبت شده ، اگر چه در بعضی مآخذ دیگر خرم روز نامیده شده است. » } ادامه دارد... @soltannasir 🌞🌑
@soltannasir {حنوکا عید گشایش و افتتاح معبد و نور یا عید گشایش دروازه های جهان زیرین و افزایش ظلمت 8} ادامه ...👇 { ...آشکارا است که به موجب بلندترین شب که تاریکی بیشتر در زمین می پایید که مظهر است، این شب را 👈نحس و بد یمن می شمردند. در برهان قاطع ذیل واژهٔ چنین آمده : «یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول و آخر قوس باشد، و آن درازترین شب هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب آفتاب به برج جدی تحویل می کند، و گویند آن شب به 👈غایت شوم و نامبارک می باشد، و بعضی گفته اند شب یلدا یازدهم جُدی است. » اما معارض و ضد تاریکی، روشنایی است. روشنی از تجلّیات و آثار 👈یزدانی می باشد. به همین مناسبت در شب هاست که 👈آتش می افروختند تا 👈تاریکی و 👈عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند. هم چنان که خورشید به مناسبت فروغ و گرمای کارسازش تقدس پیدا کرده بود، آتش نیز همان تقدس و والایی را نزد مردم دارا شد. چون تاریکی فرا می رسید، در پرتو و روشنی ، تاریکی اهریمنی را از میان می بردند. در شب یلدا، یا تولد خورشید، جهت رفع این نحوست، آتش می افروختد. گرد هم جمع می شدند. خوان ویژه می گستردند. هر آنچه میوهٔ👈 تازهٔ فصل که نگاهداری شده بود و میوه های خشک در سفره می نهادند. این سفره جنبهٔ دینی داشت و مقدس بود. از ایزد و روشنایی برکت می طلبیدند تا در زمستان به خوشی سر کنند و میوه های تازه و خشک و چیزهای دیگر در سفره، تمثیلی از آن بود که بهار و تابستانی پر برکت در پیش داشته باشند. همه شب را در پرتو چراغ و نور آتش می گذراندند تا اهریمن فرصت دژخویی و تباهی نیابد. چنانکه ملاحظه می شود، این مراسم پس از هزاران سال، تاکنون باقی و برجاست و در سراسر ایران زمین به نام شب چلّه برگزار می شود. اما امروزه چرا چله_چلهٔ بزرگ می نامند. چلهٔ بزرگ از اول است تا دهم بهمن ماه که چهل روز تمام ادامه می یابد. چلهٔ کوچک از دهم بهمن ماه است تا بیستم اسفند، و از آن جهت چلهٔ کوچک می گویند که شدت سرما می کاهد. پس اول دی، به مناسبت آنکه تجدید حیات مهر یا خورشید است، به نام یلدا، یعنی تولد مشهور شده و جشن گرفته می شد. اما آغاز دی ماه جشن بزرگ دیگری نیز بود، چنانکه گذشت هرگاه نام روز و ماه با هم تلاقی و برخورد می کرد، آن روز را جشن می گرفتند. «دذو» در اوستا به معنی آفریدگار و خداوندگار و «ددو» در پهلوی نیز شکل تغییر یافتهٔ همین واژه است. ماه دی (دی _نیز شکل فارسی جدید_ددوی پهلوی است) نیز نخستین روزش به نام آفریدگار نامزد است، پس جشنی بوده و چنانکه گذشت در روزگار گذشته این روز را «» یعنی روز خورشید نیز می گفتند و بعداً به خرّم روز موسوم گشت که جشنی از جشن های ایران کهن بود. این ها همه دلالت بر تقدس و ارج و بزرگی این روز دارد که روز خورشید، روز تولد خورشید شکست ناپذیر است. می گوید : « دی ماه، و آن را خور ماه نیز می گویند. نخستین روز آن خرم روز (=خُره روز) است و این روز و این ماه هر دو به نام خدای بزرگ است... » ابوریحان بیرونی چند سطر پایین تر از مطلب بالا، می گوید این جشن را، یعنی روز اول دی ماه را نودروز نیز می گویند. چون میان آن تا نوروز، درست نود روز فاصله است. همهٔ این اشارات و نام ها، حاکی از آن است که شب یلدا، و روز دیگان پیوند استواری با خورشید دارد، با که از این روز بر تاریکی چیره می شود و رو به افزایش می رود. این روز خورشید است، روز مهر است و نزد ایرانیان، به ویژه مهر آیین ها بسی گرامی بود و بزرگترین جشن، یعنی جشن تولد مهر یا خورشید به شمار می رفت که آغاز سال محسوب می شد. خورشید، مهر یا میترا، مسیح و نجات بخش جهان از تسلط اهریمن و نکبت و ادبار وی بود. هنگامی که آیین مهر از ایران در جهان متمدن کهن منتشر شد، در روم و بسیاری از کشورهای اروپایی، به همین جهت روز بیست و یکم دسامبر را که برابر اول دی ماه بود، هنگامی که آیین مهر همگانی شده بود، به عنوان روز تولد مهر یا میترای شکست ناپذیر جشن می گرفتند. اما در سده ٔچهارم میلادی بر اثر اشتباهاتی که در کبیسه روی داد، تولد مهر نجات بخش، یا مسیحای منجی _در بیست و پنجم دسامبر واقع شد و از آن پس تثبیت شد. تا آن زمان تولد عیسای در جشن گرفته می شد. اما دین غالب و اغلب کشورهای متمدن اروپا، آیین مهر و بود. اما هنگامی که کم کم مسیحیت در روم با فشار و ارعاب جا باز کرد، متولیان چون نتوانستتد با برانداختن جشن تولد میترا در بیست و پنجم غلبه کنند، همان روز زایش عیسای مسیح اعلام کردند که تا این زمان باقی مانده. یلدا yalda یک واژهٔ سُریانی است به معنی تولد. رومی ها خود واژهٔ ناتالیس را به معنی تولد داشتند. } ادامه دارد... @soltannasir 🌞🌑
@soltannasir {حنوکا عید گشایش معبد و نور یا افتتاح دروازه های عالم زیرین و افزایش ظلمت 16} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 57} ادامه...👇 اما حال به ماجرای دحوالارض در روز 25 ذیقعده که تولد حضرت عیسی بن مریم (ع) نیز در همین روز است باز می گردیم و پیوند آن را با خورشید بررسی می نماییم . گفته شد که بنا بر حدیث هنگامی که دحوالارض انجام شده ، شمس و قمر وجود داشته اند و تنها مسیرشان در آسمان مشخص نشده بود . بنابراین هنگامی که انجام می شود و آبهای سطح زمین رفته رفته کنار می روند . اولین نقطه ای از زمین که بدان 👈خورشید عالمتاب می تابد. خاک کعبه است . و عجیب آنکه هزاران هزار سال بعد ، در سیزدهم ماه رجب ، شمس المشارق و المغارب اسدالله الغالب امام العوالم علی بن ابی طالب (ع) در همان نقطه ای که اولین بار خورشید بر آن می تابد یعنی خانه کعبه بدنیا می آید . نکته : اینکه شمس و قمر هنگام دحوالارض وجود داشته اند و تنها مسیرشان در افلاک مشخص شده با توجه به حدیث (ع) و خطبه نهج البلاغه بوده است . وگرنه همانگونه که پیشتر گفته شد . اینکه دحوالارض در حدیث (ع) در 25 ذیقعده اتفاق افتاده است . خود نشان دهنده این نکته است که قمر در منازل خود در حال گردش بوده است .و خورشید نیز در مسیر فلکی خویش حرکت می نموده است. در رساله رتق و فتق قائل به این هستند که زمین ادوار مختلف خلقت را گذرانده است . و در انتهای هر دور آبها سطح زمین را فرا گرفتند. و سپس با کنار رفتن آبها دور جدیدی از خلقت آغاز شده است . اگر بگوییم به هنگام آفرینش اولیه زمین از زیر کعبه گسترش یافت. و پس از گذشت چندین دوره از خلقت ، در دورهٔ جدیدی که ما هم اکنون در آن به سر می بریم. بار دیگر زمین از زیر گسترش یافت . شاید بتوان بین دو روایت جمع نمود. گفته شد که پس از کنار رفتن آبهای سطح زمین اولین نقطه ای که خورشید عالمتاب بر آن تابید؛ 👈کعبه بوده است . بنابراین دحوالارض را با 👈شمس ارتباطی معنادار است . زیرا آن روز پیوند بین و زمین است . و خاک سرد و خشک و منسوب به زحل است. و حضرت امیرالمومنین (ع) هم شمس الله است و هم کوکبش در روایات می باشد. و هم ابوتراب است . نگاهی به اعمال دحوالارض نیز نشان دهندهٔ پیوند خورشید با این روز است . در کتاب حاج شیخ عباس قمی روایت شده که در روز 25 ذیقعده (دحوالارض) در وقت چاشت دو رکعت نماز خوانده شود . و در هر رکعت پس از سوره حمد ، پنج مرتبه سوره 👈شمس خوانده شود . و عجیب آنکه در آیهٔ 6 سوره مبارکهٔ شمس نیز به حقیقت دحوالارض اشاره شده است. به بخشی از آیات این سوره توجه نمایید : 👇 { وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿۱﴾وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿۲}وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿۳﴾وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا ﴿۴﴾وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿۵}👈وَالْأَرْضِ وَمَا 👈طَحَاهَا ﴿۶﴾= سوگند به خورشيد و تابندگى اش (۱)سوگند به ماه چون پى [خورشيد] رود (۲)سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند (۳)سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد (۴)سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت (۵)سوگند به 👈زمين و آن كس كه آن را 👈گسترد (۶) } همچنین زیارت (ع) نیز در این روز توصیه شده و جزء افضل اعمال مستحبه از آن یاد شده است . اگر همه ائمه ما شمس هستند و ولایتشان شمسی است . امام رضا(ع) 👈شمس الشموس است . و این خود ارتباط دیگری بین روز دحوالارض و شمس است . همان روزی که زمین از زیر کعبه گسترش یافت و خورشید بر آن نقطه تابید و حضرت ابراهیم (ع) و عیسی بن مریم (ع) در این روز متولد شدند . ادامه دارد... @soltannasir 🌞