eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir { پاسخ به سوالات 48} { مسبحات و چاکراها 45} { شباهت صور فلکی به اندام های بدن 6} ادامه ...👇 7: صورت فلکی میزان : 👇 { صورت فلکی میزان هفتمین صورت از صورتهای دوازده گانه منطقة البروج یا صورتهای فلکی استوایی است که آفتاب در مهرماه به آن برج می رسد . این صورت میان صورت فلکی سنبله و عقرب قرار دارد و به شکل ترازو تصور شده است . منجمان قدیم برای این صورت فلکی هفده کوکب رصد کرده اند که هشت کوکب از آن در نفس صورت و نه کوکب دیگر خارج صورت قرار دارند . } (کتاب نجوم قدیم و بازتاب آن در ادب پارسی صفحه 185) با توجه به شباهت نسبی صور فلکی به اندام های بدن برای صورت فلکی برج میزان می توان دو انطباق را در نظر گرفت :👇 الف : کلیه ها : ساختار و عملکرد کلیه ها در بدن انسان شباهت بسیاری به ترازو دارد . اگر به شکل کلیه ها در پهلوها نگاه نمایید . شباهت این عضو را به ترازو درخواهید یافت . کلیه ها در این تطابق دو کفه ترازو می باشند . و رگ های خونی (سیاه رگ کلیوی و سرخ رگ کلیوی ) که وارد کلیه ها می شوند به مثابه دو بازویی است که کفه های ترازو به آن متصل می باشند . اما به غیر از شکل ،👈 عملکرد کلیه ها نیز به ترازو شباهت دارد . خون در مسیر خویش به کلیه ها وارد می شود و مواد زائد آن توسط کلیه ها به شکل ادرار دفع می شود . الله تبارک تعالی در آیه 47 سوره مبارکه انبیا می فرماید : 👇 { وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ (47) و ترازوهاى داد را در روز رستاخيز مى نهيم پس هيچ كس [در] چيزى ستم نمى بيند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد آن را مى آوريم و كافى است كه ما حسابرس باشيم (47) } آری همانگونه که در عالم کبیر اعمال خلایق در روز قیامت توسط ترازو های عدالت حق تعالی سنجیده می شود . در جسم انسان نیز که نسخه ای از عالم کبیر است . کلیه ها به مثابه میزانی (ترازویی) می باشند که خون در مسیر خویش از محل این ترازو می گذرد و وارد آن می شوند و مواد زائدش جدا و به شکل ادرار دفن می شود . نکته 1: پیشتر گفته شد که قلب انسان محلی است که خون در آن حشر (جمع و اخراج ) می شود . حال خون پس از حشر (جمع ) شدن در قلب و سپس حشر دوم (اخراج) در مسیر عبور خویش از کلیه ها (میزان ) می گذرد . رگ خونی آئورت که به کلیه وارد می شود را می توان به مثابه پل صراط دانست و کلیه ها را به مثابه میزان (ترازوی) اعمال . نکته 2 : عزیزان به شباهت های ساختار بدن (عالم صغیر ) با عالم کبیر دقت نمایید . متأسفانه عده ای از روشنفکران معاصر ما در سخنان خویش این آیه و آیاتی نظیر آن را که در قرآن مجید و عزیز آمده ، رویای پیامبر می دانند و قائل به این می باشند که پیامبر در رویای خویش ترازو مشاهده نموده است ولی ترازوی اعمال در عالم واقع هرگز وجود نخواهد داشت . این اساتید غرب زده و به اصطلاح روشنفکر کافی است که به ساختار جسم انسان نگاه نمایند که چگونه اندام های مختلف بدن نموداری از توصیفات قرآن در باب عالم کبیر و ملکوت عالم می باشد . ب : کلیه ها و مثانه (دستگاه ادراری ) علاوه بر شباهت کلیه ها به ترازو . کل دستگاه ادراری یعنی کلیه ها و حالب ها(لوله ای که ادرار را از کلیه به مثانه منتقل می نماید ) و مثانه را نیز می توان شبیه به ترازو دانست . اگر شکل صورت فلکی میزان را ترازویی در نظر بگیریم که کفه پایه شکل نیز دارد . آنگاه می توان مثانه را به مثابه کفه پایینی پایه مانند ترازو و کلیه را دو کفه ترازو و رگ های کلیوی را بازوی ترازو و سرخرگ آئورت و بزرگ سیاهرگ زیرین را تنه ترازو در نظر گرفت . همچنین می توان ترازو را با دستگاه ادراری اینگونه نیز تطبیق داد : 👈 اگر ترازو را معکوس در نظر بگیریم . کلیه ها کفه این ترازو می باشند . حالب ها بازوی این ترازو می باشند و مثانه رأس و سر ترازو می باشد . که بازو ها بدان متصل هستند و رگ های خونی ستون این ترازو می باشند . 8: صورت فلکی عقرب : 👇 { صورت فلکی عقرب هشتمین صورت از صورتهای فلکی منطقة البروج یا صورتهای استوایی است و میان دو صورت فلکی میزان و قوس واقع است و آفتاب در ماه آبان به برج عقرب در می آید . اختر شماران قدیم برای صورت فلکی عقرب بیست و یک کوکب در نفس صورت و سه ستاره دیگر خارج از صورت رصد کرده اند . } (کتاب نجوم قدیم و بازتاب آن در ادب پارسی صفحه 190 ) ادامه دارد ... @soltannasir 🔵🔵🔵🔵🔵
@soltannasir { پاسخ به سوالات 61} { مسبحات و چاکراها 58} ادامه ...👇 اما در ادامه به سراغ سوره مبارکه جمعه می رویم . حق تعالی در آیات 5 الی 8 سوره مبارکه جمعه به نکوهش قوم یهود می پردازد و از آنان می خواهد اگر خویش را دوستدار خداوند می دانند تقاضای مرگ نمایند ! { مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۵﴾ مثل كسانى كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلف گرديدند] آنگاه آن را به كار نبستند همچون مثل خرى است كه كتابهايى را برپشت مى كشد [وه] چه زشت است وصف آن قومى كه آيات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمى نمايد (۵) قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا👈 الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۶﴾ بگو اى كسانى كه يهودى شده ايد اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر پس اگر راست مى گوييد درخواست مرگ كنيد (۶) وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ﴿۷﴾ و[لى] هرگز آن را به سبب آنچه از پيش به دست خويش كرده اند آرزو نخواهند كرد و خدا به [حال] ستمگران داناست (۷) قُلْ إِن 👈َّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴿۸﴾ بگو آن مرگى كه از آن مى گريزيد قطعا به سر وقت شما مى آيد آنگاه به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده خواهيد شد و به آنچه [در روى زمين] میکرديد آگاهتان خواهد كرد (۸) } ( سوره مبارکه جمعه آیات 5 الی 8) نکته 1 : می دانیم که برج ثور و میزان ، در نجوم احکامی منسوب به کوکب زهره می باشند . همچنین پیشتر گفته شد که در قیامت برای رسیدگی به اعمال بندگان ، الله تبارک تعالی میزان ها (ترازوها ) را برپا می نماید . و گفته شد در ساختمان بدن کلیه ها به مثابه میزانی می باشند که خون وارد آن می شود و پس از تصفیه مواد زائد از این اندام خارج می شود . بنابراین بین ترازو( میزان ) و قیامت ارتباط معناداری وجود دارد . بنا به احتمال قوی برج میزان محل رسیدگی به اعمال بندگان پس از 👈 مرگ است . و قیامت (یوم الحشر ) و رسیدگی به اعمال خلایق در برج میزان انجام می شود . بنابراین سوره جمعه منسوب به کوکب زهره و برج میزان است . ( ارتباط آیات اولیه این سوره با اسطوره ایزد آناهیتا و چاکرای دوم را به یاد بیاورید ) بنابراین در آیات مربوطه حق تعالی از یهود می خواهد که اگر راست می گویید طلب مرگ نمایید . و در ادامه می فرماید و یهود هرگز به سبب آنچه از پیش فرستاده اند (اعمال خویش) طلب مرگ نمی نمایند . اما چرا ? زیرا می دانند که پس از مرگ جملگی اعمال آنان مورد رسیدگی میزان های حق تعالی قرار خواهد گرفت . در ادامه حق تبارک تعالی می فرماید که آن مرگی که از آن می گریزید شما را در خواهد یافت و به سوی وی (حق تعالی) باز گردانیده خواهید شد . نکته 2: همچنین پیشتر گفته شد که برج عقرب و آبان ماه از بروج آبی و ثابت است و محل نشستن ایزد آناهیتا از ایزدان آب و باروری می باشد . (محل نشستن با بیت کوکب اشتباه نشود😊 ) می دانیم که عقرب در نجوم احکامی خانه مرگ است . و در این آیات (سوره جمعه) نیز سخن از مرگ شده است ! نکته 3: در آیه 8 سوره مبارکه جمعه( چاکرای دوم ) نیز بار دیگر به اسم عالم الغیب و الشهادة حق تبارک تعالی اشاره شده است . و در سوره حشر (چاکرای قلب ) و تغابن (آجنا) نیز اشاره به این اسم شده است . و این ارتباط معنا دار این سه چاکرا با یکدیگر را نشان می دهد . مثال : چون چشم منظره یا تصویری شهوت انگیز را مشاهده نماید قلب ( البته قلب متحد شده با نفس نه قلب انسان کامل که مرکز تجلی انوار جمال و جلال الهی است ) طلب آن شهوت نماید و آلت جنسی نیز نسبت به این خواست شهوت آمیز واکنش نشان می دهد . در کتاب فرهنگ اساطیر ایرانی صفحه 94 به نقل از بندهش آمده است : 👇 {...اناهید آب سرشت است زیرا دشمنش سدویس ( دبران ) نیز آب سرشت است .اگر سدویس (دبران چشم ثور ) در اوج باشد اناهید در حضیض است لذا نمی تواند گناه کند . ...} با توجه به این نکته نجومی و با توجه به دروس می توانیم دریابیم که شهوت جنسی زیاد یکی از موانع مهم در راه مشاهده عالم غیب است . ادامه دارد .. @soltannasir 🌑🌑🌑🌑🌑
@soltannasir { پاسخ به سوالات 63} { مسبحات و چاکراها 60} ادامه ...👇 از برج میزان و ارتباط آن با قیامت سخن گفته شد . شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی نیز در فتوحات مکیه اشاره به این نکته دارد که ظهور خلیفه خدا ( حضرت صاحب الامر و الزمان«ع» ) در سنبله(عزرا ء) و قیامت در میزان است . { ظهور خلیفه در دوره عذراء «سنبله =شهریور » 👇 چون افلاک به گردش در آمد و ارکان و عناصر را درد زادن _بدانچه در این نکاح معنوی بر آنها فرو ریخته و باردار شده اند _ فرارسید ، مولدات هر رکن و عنصری به حسب آنچه که حقیقت آن رکن اقتضا می کند ظاهر گردیدند ، بنابراین امت های عالم ظاهر شدند و حرکت منکوس و نگونسار و حرکت افقی (راست ) پدیدار آمد ، و چون حکم منتهی به « سنبله = شهریور » شد نشأة انسانی به تقدیر خداوند عزیز علیم پدیدار گشت ، خداوند عزوجل ، انسان را از حیث جسمش ، به خلقتی تمام و معتدل آفرید و به وی حرکت مستقیم عطا فرمود ،و پروردگار مهربان برای آن (دوره سنبله = عزرا ) هفت هزار سال در عالم عنصری ولایت قرار داد. زمان رستاخیز ، دولت فضل و عدل دوره میزان است : 👇 پس از دوره سنبله (شهریور = عذراء ) حکم به « میزان = مهر » منتقل می گردد و آن ، زمان قیامت و رستاخیز است و در آن ، میزان های قسط و عدل _ در روز قیامت _ گذارده می شود و کسی به هیچ وجه ستم نمی بیند ،و چون وی ( میزان ) را حکمی _ بدانچه که خداوند از عدل در دنیا در آن به امانت گذارده _ نیست ، از این روی حق متعال میزان ها قرار داد و بدان میزان ها جز اندکی از مردمان عمل نمیکنند ، و آنان فقط انبیا و هر کس که محفوظ ( معصوم از گناه ) است _ از اولیا _ می باشد ، و چون رستاخیز محل غلبه و فرمانروایی میزان است ، کسی به هیچ وجه ظلمی نمی بیند ، خداوند می فرماید : وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ ، یعنی 👈 ما ترازوهای عدل را در روز رستاخیز برپا خواهیم نهاد و کسی به هیچ وجه ستم نمی بیند ، و اگر هم وزن دانه خردلی باشد _ یعنی عملش _ بیاریمش که ما بس حسابگرانیم (47 انبیا ) { رمزیت عدد هفت و عدد دوازده : 👇 و چون « عذراء» را از اعداد ، عدد هفت بود ، وی را هفتاد ، و هفت ، و هفتصد از اعداد _ در دو چندان شدن پاداش ها و مثل زدن های در صدقات _ می باشد ، خداوند می فرماید : مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ  یعنی : حکایت کسانی که اموال خویش را در راه خدا انفاق می کنند ، چون دانه ای است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد ، خداوند برای هر که خواهد دو برابر می کند (261_بقره) ... تا هفت هزار و ... تا هفتصد هزار و ... تا بی نهایت _ ولی از حساب هفت _. این فرض های مقداری ، در فلک اطلس دوازده فرض اند ، زیرا منتهای عدد ، تا دوازده اسم می باشد و آنها ، از یک هست تا ده _تا صد _ و آن یازده است _تا هزار _ و آن دوازده می باشد ، و آن سویش مرتبه دیگری نمی باشد ، و در آنها ترکیب ، به واسطه تضعیف و دو چندانی است } ( ترجمه فتوحات مکیه جلد دوم صفحه 316 و 317) نکته : در ترجمه فتوحات مکیه مرحوم محقق محمد خواجوی سخن از دوره سنبله و دوره میزان است . فقیر در متن عربی فتوحات مکیه این کلمه را ندیدم بلکه تنها سخن از سنبله و میزان است . منتهی چون سخن از حکم به سنبله و میزان رفته و از هفت هزار سال زمان برای سنبله سخن گفته شده می توان جمله شیخ را به دوره و ادوار نجومی تفسیر نمود . و طبیعی است که سخن شیخ اکبر با سخن منجمین احکامی امروز(عمدتا غربی ) و بسیاری دیگر از نحله های علوم خفیه در طول تاریخ در باب ادوار نجومی متفاوت است . مغان ایران باستان قائل به دوره دوازده هزاره عالم یا بعضا 9000 ساله بوده اند . البته در کتاب الملل و النحل شهرستانی در توضیح دین مجوس و فصل مربوط به کیومرثیه (فصل اول ) آورده : 👇 { ... و او مطبوع بود : بر شر ، و فتنه ، و فساد ، و [ فسق ] و ضرر ، و اضرار (یعنی در طبیعت او این همه مخمر بود ) ، و « اهرمن » ( که عبارت از « ظلمت » است ) بر «نور» خروج کرد ، و عاصی شد ، وتمرد ورزید ، و میانه «لشکر نور » و ظلمت کارزار قائم شد . و «فرشتگان» در میان آمدند ، و صلح کردند بر آنکه « عالم سفلی » «اهرمن » را باشد 👈هفت هزار سال 👉 و بعد از هفت هزار سال عالم به نور تعلق داشته باشد ، و طایفه که در « دنیا » بودند ، پیشتر از زمان صلح ایشان را [ نابود و ] هلاک ساخت . ...} (ترجمه الملل و النحل جلد 1 صفحه 369) ادامه دارد ... @soltannasir 🔳🔳🔳🔳
@soltannasir { پاسخ به سوالات 64 } { مسبحات و چاکراها 61 } ادامه ...👇 به نظر نمی آید که شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی در نظریه دوره هفت هزارساله عالم مستقیما از نظریه نحله کیومرثیه آیین مجوس متأثر شده باشد . زیرا جغرافیای زندگانی ابن عربی با چنین عقیده ای همواره فاصله داشته است . اینگونه به نظر می آید که ابن عربی در باب اعتقاد به دوره هفت هزار ساله از اندیشه جمعیت سری اخوان الصفا الهام گرفته باشد . {اخوان الصفا در رسائل خویش قائل به دوره هفت هزار ساله عالم می باشند. و هر دوره هزار ساله را متعلق به یک نبی می دانند . دوره اول متعلق به آدم صفی الله و دوره دوم متعلق به نوح نجی الله و دوره سوم متعلق به ابراهیم خلیل الله و دوره چهارم متعلق به موسی کلیم الله و دوره پنجم متعلق به عیسی روح الله و کلمة الله و دوره ششم متعلق به محمد رسول الله حبیب الله (ص) و دوره هفتم متعلق به قائم (ع) می باشد . و پس از پایان دوره حضرتش قیامت برپا می شود. این ادوار با قران مشتری و زحل ارتباط دارد . در بين ادوار قرانات مختلف، اخوان الصفا بـه تشريح نمونه هايی از آنها می پردازند كه مهمترين آنها قران زحل و مشتری است كـه نـزد منجمین اسلامی به عنوان «قران علويين» شناخته می شود . اخوان الصفا برای آن سـه نـوع در نظـر می گيرند. مبنای نظرية قران علويين بر اين اساس است كه دو سـياره زحـل و مشـتري هـر بيست سال با يكديگر قران دارند، اما اين قران به صورت ثابت و يكشكل نيست، بلكه بـه کندی در دايرة البروج تغيير مكان ميدهد. اين تغيير مكان به گونه ای است كه هر 240 سال از يك مثلثه (مثلاً مثلثة آتشی) وارد مثلثه ديگر ميشود و پس از 960 سال، دوباره اين قران در همان برج اوليه صورت مي پذيرد، و در واقع در اين مدت، چهار مثلثه را طی مـی کنـد .} (به نقل از مقاله دکتر انشاالله رحمتی ) همانگونه که ملاحظه می نمایید به نظر می آید که ابن عربی در دوره هفت هزار ساله سنبله از اندیشه اخوان الصفا متاثر شده است . اخوان الصفا هر کدام از دوره ها را به یک کوکب منسوب می نمایند . نکته 1 : اندیشه دوره هفت هزار ساله عالم با نظام هفت کوکب در فلکیات قدیم نیز انطباق دارد . نکته 2: در باب نسبت عدد هفت به برج سنبله و کوکب عطارد توسط ابن عربی ، نیز باید بگویم که تقسیم بندی ها متفاوت است . در بیشتر متون تقسیم اعداد عدد عطارد را 5 می دانند . اما با اینحال این نکته را می دانیم که در بعضی👈 تقسیم بندی های غیر معروف علم اوفاق👉 ، بعضا لوح 7در 7 را منسوب به عطارد دانسته اند . البته همانگونه که ملاحظه نمودید ملاک شیخ در انتساب عدد 7 آیه قرآن بوده است . نکته 3: ممکن است که اندیشه اخوان در باب اینکه هزاره ششم را منسوب به رسول الله (ص) دانسته اند . متاثر از بعضی داده های تاریخی بوده باشد . زیرا مورخین گفته اند .که تاریخ ولادت رسول الله (ص) 6163 سال پس از هبوط آدم صفی الله بوده است . و ظاهرا بدین خاطر بوده که در حدود سال 1000 هجری همگی منتظر ظهور موعود(ع) بوده اند . البته بر اساس این نظر هزاره تولد رسول الله (ص) هزاره هفتم بوده است . نه ششم ! نکته 4: عبرانیان اعتقاد بر این دارند که از زمان هبوط آدم صفی الله تا اکنون کمتر از 6000 سال گذشته است . نکته 5 : می دانیم که برج سنبله منسوب به کوکب عطارد است . نه تنها سنبله منسوب به کوکب عطارد است . بلکه شرف عطارد نیز در این برج به وقوع می پیوندد . از سوی دیگر می دانیم که عطارد کوکب 👈 سخنور و 👈سفر و 👈 پیک و نامه رسان و 👈ارتباطات است و با👈 علوم دینی نیز ارتباط دارد . همانگونه که در اساطیر و نجوم احکامی عطارد پیک و خبر رسان است . 👈پیامبران الهی نیز ، 👈 پیام رسان و فرستاده ، الله تبارک تعالی به سوی مردمان می باشند . و سیر انبیا از حضرت آدم صفی الله شروع و به حضرت محمد رسول الله (ص) ختم شد . بنابراین علی القاعده می بایستی دوره سنبله که بنا به نظر ابن عربی با تولد آدم صفی الله ، نخستین پیامبر الهی شروع شده بود و هفت هزار سال خداوند برای آن در عالم عنصری ولایت قرار داده است . با تولد رسول الله(ص) به پایان می رسید . اما ظاهرا ابن عربی چنین نظری ندارد . ادامه دارد ... @soltannasir 7⃣7⃣7⃣7⃣7⃣
@soltannasir { پاسخ به سوالات 143} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 21} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 17} ادامه ...👇 اما حال به تفسیر فقرات مربوط به شمس می پردازیم . عزیزان ملاحظه نمودید که ایزدان شمس در تمدن هایی نظیر ایران و بابل و مصر در جایگاه قضاوت و عدالت قرار داشتند . و مردگان را پس از مرگ می نمودند . پس می توانیم دریابیم که شمس کوکب قضاوت و عدالت است . همچنین دیدیم که سلطنت ایزدان خورشیدی در تمدن هایی نظیر و به پایان رسید . هر چند که در تمدن مصر این نقش در برهه ای به و در برهه ای به اوزیریس و در زمانی دیگر به حورس رسید .که نیز ایزد خورشید است . اما حال مسئله را از منظر نجومی بررسی نماییم . می دانیم که نام هفتمین ماه در ایرانی مهر ماه است . همچنین می دانیم که مهر ایزد خورشید است . همچنین ماه در برج میزان قرار دارد . و میزان () وسیله داوری می باشد . در گاهشماری بابلی نیز نام برج میزان شمش است که ایزد خورشید می باشد . همچنین می دانیم که تنها برج منسوب به کوکب شمس در نجوم احکامی ،برج اسد است . پس چرا برج مهر نامیده نشده است ? و در عوض برج میزان مهر نامیده شده است ?! پاسخ این سوال اکنون روشن است . با مطالعه اکنون می دانیم که ایزدان شمس در برج در جایگاه قضاوت قرار دارند . و البته ذکر این نکته نیز ضروری است که به یاد داشته باشیم که کوکب در برج میزان در خویش قرار دارد . و زحل در شرف خویش می باشد . اما نکته جالب دیگر این است که در احادیث ما حضرت امیرالمونین علی بن ابی طالب قسمت کننده و است . به یک نمونه از این احادیث توجه نمایید : 👇 { عن عبدالله بن عباس قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله، معاشر الناس، إنّ علیاً قسیم النار، لا یدخل النار ولی له، و لا ینجو منها عدو له، إنه قسیم الجنة، لا یدخلها عدو له، و لا یزحزح عنها ولی له؛ از عبدالله بن عباس نقل شده است که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند: ...ای مردم! همانا علی، تقسیم کننده (نار) است. کسی که یاور و دوست او باشد؛ وارد آتش نخواهد شد و کسی که دشمن او باشد؛ از آن نجات نخواهد یافت. همانا او بهشت است. کسی که دشمن او باشد؛ وارد آن نخواهد شد و کسی که دوست او باشد از آن محروم نخواهد شد» } ( امالی شیخ صدوق ص 83) احادیث در این باره بسیار است . فقیر به نقل تنها یک حدیث اکتفا نمودم . و ماجرا زمانی جالب تر می شود که به یاد بیاوریم حضرت (ع) هم شمس الله است و هم اسدالله و هم کوکب حضرتش می باشد چنانچه در حدیث آمده : 👇 { عن أبان بن تغلب قال: کنت عند أبى عبداللّه(ع) إذ دخل علیه رجل من أهل الیمن ... فقال له أبوعبداللّه(ع): ...فما زحل عندکم فى النجوم؟ فقال الیمانى: نجم نحس، فقال له أبوعبداللّه(ع): مه لاتقولنّ هذا فإنّه نجم أمیرالمؤمنین(ع) و هو نجم الأوصیاء(ع) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى کتابه فقال له الیمانى: فما یعنى بالثاقب قال: إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنیا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب .= از ابان بن تغلب روایت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم که مردى از اهل یمن خدمت ایشان رسید ... امام صادق(ع) به او فرمود: مقام👈 زحل در بین ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد یمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس کن و این را مگو; زیرا زحل ستاره امیرالمؤمنین و ستاره اوصیا است و آن همان «نجم ثاقب» است که خداى عزّوجلّ در کتابش ذکر کرده است. آن مرد یمنى گفت: مراد از ثاقب چیست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان👈 هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شکافد تا به نزدیک ترین آسمان برسد و از آن جهت است که خداى عزّوجلّ آن را «نجم ثاقب» (ستاره شکافنده) نامیده است»} (کتاب خصال شیخ صدوق، ج ۲، ص ۴۸۹) آیا این شباهت ها تصادفی است ? یا از این جهت است که کواکب در شکل گیری عالم و عملکرد نظام عالم کبیر موثرند و بر صفات و خصوصیات ما انسان ها نیز تاثیر دارند ?! وگرنه مشخص است که حضرت اسدااله الغالب علی بن ابی طالب (ع) با موجوداتی نظیر ایزد مهر و شمش و رع و حورس و اوزیریس که بعضی از آنان منفی و شیطنی هم هستند یکی نیستند . این شباهت نقش قضاوت تنها از بابت موثر بودن کواکب و صور فلکی دایرة البروج در نظام عالم صغیر و کبیر است . دانستیم که کوکب شمس و زحل در عدالت و قضاوت نقش بسیار مهمی دارند . و این دو کوکب ، کوکب امیرالمومنین (ع) می باشند . و حضرتش نه تنها در قیامت قاضی محشر و قسمت کننده آتش هستند . در دوران زندگی زمینی خویش نیز مظهر تمام و کمال صفت عدل الهی بودند . به طوریکه اگر حضرتش را شهید راه عدالت بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم. ادامه دارد .. @soltannasir 🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 146 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 24} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 20 } ادامه ...👇 عزیزان توجه داشته باشید اینکه گفته شد که ایزدان کواکب سیر طولی ندارند . نظر فعلی فقیر است و داده مسلّم و قطعی نیست و نیاز به بررسی بیشتر دارد . اما اکنون به تحلیل اساطیر مصری می پردازیم . گفته شد که شمس در برج میزان در هبوط خویش قرار دارد . و در جایگاه عدالت است . و علت اینکه ایزدان خورشیدی نظیر مهر و شمش و رع و حورس ایزدان عدالت می باشند این مسئله است . در نجوم احکامی می گویند شمس در برج میزان که برج هبوط وی است جایگاهش مناسب نیست . اما شما می بینید که جایگاه وی جایگاهی است که با ویژگی عدالت جویانه شمس تطابق کامل دارد . و شمس در این جایگاه نقش پررنگی در نظام هستی دارد . می دانیم که برج میزان از بروج بادی است . و در جایگاه برج میزان به حساب ارواح در اساطیر و به حساب مردگان پس از حشر در دین رسیدگی می شود . و روح مرده پاسخ گوی اعمال خویش می باشد . بنابراین در دادگاه روح نیاز به سخنوری دارد ? سخن گفتن چه طبیعتی داشت ? بادی هر چند که باد صفت کوکب مشتری اما خدای سخنور کدام است ? عطارد در اساطیر مصری ایزد عطارد کدام است ? تحوت یا توث که در دادگاه مردگان حضور داشت . روح مرده به چه صورت در دادگاه حضور داشت ? پرنده چگونه موجودی است ? در حکمت کهن پرنده موجودی است که در هوا پرواز می نماید و در ضمن سخنور نیز می باشد . بنابراین با عنصر باد مرتبط است که عنصر برج میزان است . و از منظر سخنوری نیز با کوکب عطارد در ارتباط است . و همانگونه که گفته شد سخنوری با باد نیز مرتبط است . از سویی دیگر در دادگاه مرده در ترازو با پر که نماد عدالت بود . مورد ارزیابی قرار می گرفت . قلب چه بود ? گرم و تر و و با کوکب مشتری در ارتباط بود . بنابراین قلب که بادی است در برج میزان که بادی است در ترازو (میزان)و با پر که خود نماد موجود بادی (پرنده) است . مورد ارزیابی قرار می گرفت . اما می دانیم که در علم تنجیم ، زهره ، کوکب برج میزان است . بنابراین زهره در برج میزان با عدالت و رسیدگی به اعمال مرتبط است . در کتاب التفهیم در باب دلالت کوکب زهره بر پیشه ها آمده : 👇 { کارهای پاکیزه و شگفت و دوستی بازارها و تجارت اندر آن و پیمودن به 👈ترازو و ارش و پیمانه و....} ( التفهیم صفحه 391) بسیار محتمل است که ایزد بانوی ( ایزد عدالت و حقیقت ) ، در اساطیر مصری ایزد مربوط به کوکب زهره در برج میزان باشد . نکته : در اساطیر مصری ملاحظه نمودید که و و آتوم همگی ایزدان خورشیدی می باشند . بنابراین ایزدان زهره نیز ممکن است بیش از یکی باشند . یعنی ایزد زهره است که با باروری و تولید مثل مرتبط است . و چنانچه پیشتر در دروس اشاره شد در برج نشسته است که با تولید مثل مرتبط است . زیرا برج عقرب بر اندام های جنسی دلالت داشت . و ایزد ماعت ، ایزد زهره است که در برج با و داوری ارتباط دارد . اما ایزد حورس در تالار حقیقت در اساطیر مصری ایزد خورشید است و می دانیم که چرا در آن جایگاه قرار دارد . بنابراین ارتباط و و باد و را با برج میزان فهمیدیم . اما زحل چه ? می دانیم در برج میزان در شرف خویش است . بنابراین علی القاعده باید در تالار حقیقت در اساطیر مصری نقش پررنگی داشته باشد . مهمترین و پررنگ ترین نقش در متعلق به کدام ایزد است ? اوزیریس در اسطوره آمده بود که ایستاده و گاه نشسته بر اورنگ به شکل انسانی نمایانده اند که با پارچه های سفید شده ، محکم کفن پیچ شده است . چهرهٔ سبز گونش مزین به سپید بلندی است به نام «آتف» با دو👈 پر 👉 که تاج مصر علیا به شمار می آید . در کتاب التفهیم صفحه 377در باب دلالت کوکب زحل بر چهارپایان آمده : 👇 {جانوران سیاه و آنچه سوراخ اندر زمین دارند . و او راست گاو و بُز و اسپ سیاه و 👈 اشتر مرغ 👉 و سنجاب و سمور و و دله و گربه و موشان و موش دو پای و ماران بزرگ و سیاه و کژدم و کیک و خبزدوک } ملاحظه می نمایید که پر 👈شتر مرغ جز منسوبات کوکب 👈زحل است . اوزیریس خدای حاصلخیزی و کشاورزی بود . و با طغیان سالانه👈 نیل در ارتباط بود در کتاب التفهیم صفحه 391 در باب دلالت کوکب زحل بر پیشه ها آمده :👇 { بناها و بقعات و 👈کشاورزی 👉 و آبادکردن 👈زمین ها و 👈چشمه و 👈آب و بخشیدنش و کارهاء تر و پیراستن و تقدیر کردن چیزها و میراثها و 👈گور کندن و فروختن هر چه از آهن کنند وز اسرب استخوان و موی و 👈نخّاسی (برده داری ) بندگان سیاه وز علمها آنچه به بدی رساند وز عمل سلطان آنچه به شر بود و قهر و غضب کردن و 👈بستن و 👈بندکردن و 👈شکنجه کردن } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌚
@soltannasir { پاسخ به سوالات 152 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 30 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 26 } ادامه ...👇 همچنین در هر دو نقش در جایگاه و پررنگ است . ولی دو اسطوره تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارند . در آیین زرتشتی مسیر ارواح مردگان به شکل پل چینود است که بر بالای کوه باستانی که بسیار به کوه اسلامی شبیه است قرار دارد . ولی در اساطیر مصری مسیر عبور ارواح رود آسمانی است و ارواح مردگان با زورق به تالار حقیقت و محل ترازوی اعمال می رسند . همچنین بین ایزدان و و ، باایزدانی نظیر و اوزیریس و و تفاوت های نسبتاً زیادی وجود دارد . بنابراین در عین اینکه اسطوره ایرانی و مصری با یکدیگر شباهت دارند تفاوت های معنا داری نیز با یکدیگر دارند . اکنون توضیحات استاد را درباره ایزد سروش که در مقدمه سروش یشت هادخت از مجموعه های نوشته اند برایتان نقل نمایم تا تفاوت های دو اسطوره را در عین شباهتشان درک نمایید : 👇 { سروش در اوستا سراوش (Sraos^a) معنی آن اطاعت و فرمانبرداری است ، به خصوص اطاعت از اوامر الٓهی و شنوایی از کلام ایزدی سروش از سرو (sru) که به معنی 👈شنیدن است و در اوستا بسیار استعمال شده ، مشتق می باشد . کلمهٔ سروش به معنی در ادبیّات فارسی معروف است ، کلمات دیگری نیز از جنس آن و از همان ریشه و بنیان در زمان ما باقی است که یادآور معنی اصلی سروش هم می باشد و آن کلمات عبارت است از و سراییدن . در ها کلمه ٔسروش غالباً به معنی مذکور آمده است ، در سایر قسمت های اوستا نیز به همین معنی بسیار استعمال شده است ، حسّ اطاعت و قوّهٔ فرمانبرداری خود یکی از نعم الهی است بسا تمنّای داشتن آن گردیده است . به کلمهٔ سروش حرف أ که از ادوات نفی است افزوده أسراوش گفته اند یعنی نافرمانبرداری و تمرّد از احکام ایزدی ، بسا در یک فقره از اوستا چندین بار کلمهٔ سروش تکرار شده است ، گهی اسم مجرّد به معنی مذکور و گهی اسم خاص فرشته معروف . در قدیم ترین قسمت اوستا نیز چندین بار از سروش فرشته اراده شده است ، در هر جایی از گات ها که به این فرشته بر می خوریم او را دارای مقام بسیار عالی می بینیم و به صفت مهین و بزرگ متّصف است . سروش یکی از مهمّ ترین ایزدان آیین ، مظهر اطاعت و فرمانبرداری است ، نمایندهٔ خصلت رضا و تسلیم است در مقابل آیین خداوندی ، از حیث مقام و رتبه سروش با مهر همسر و برابر است ، حتی گاهی در جزو شمرده می شود . در مقالهٔ امشاسپندان گفتیم که نخست سپنت مینو (خرد مقدس ) در سر امشاسپندان جای داشته ، پس از آنکه از دستهٔ امشاسپندان جدا شده ، برای آنکه عدد هفت را کامل کنند را به جای قرار داده اند و گاهی هم برای تکمیل عدد مقدس سروش را آخرین امشاسپند قرار داده و وهم (بهمن) در سر جای گرفته است . در ادبیّات متأخر مزدیسنا سروش از فرشتگانی است که در روز قیامت برای حساب و میزان گماشته شده است ، از خود گات ها نیز معلوم می شود که این فرشته را در اعمال روز واپسین مدخلیّتی است چه در یسنا 43 در قطعهٔ دوازده به اهورامزدا می گوید : « از آنچه تو فرمان دادی سرنپیچیدم ، وقتی که گفتی برخیز و بشتاب پیش از آنکه سروش من به همراهی اش با گنج و مال مُزد هر یک از دو گروه راستی و دروغ پرست را از سود و زیان تقسیم کند » . غالباً در اوستا سروش با صفت توانا و پیروزمند و خوش اندام ؛ بسا با صفت دلیر و اسلحهٔ قوی آزنده و اهورایی آمده است . در میان اوصافی که برای سروش آورده شده به خصوص صفت « تنو منتر » بسیار قابل دقت است ، این صفت را در تفسیر پهلوی اوستا به (تن فرمان) ترجمه کرده اند یعنی کسی که سراسر وجودش فرمانبرداری است «منتر» به معنای کلام ایزدی است . ترکیب این کلمه با «تنو» (تن) یک صفت بسیار برازنده برای سروش تشکیل داده است ، چه گفتیم که این فرشته مظهر اطاعت از اوامر الهی است . وظیفه اش این است که خاکیان را راه اطاعت نشان دهد و رسم بندگی بیاموزد ، از این رو خود در مقابل قوانین مصدر جلال تسلیم محض است ، چشم و گوش به امر و نهی خدایی دوخته ؛ تن به قبول احکام عالم بالا در داده است . نظر به وظیفهٔ این فرشته است که در اوستا می خوانیم اوست در میان مخلوقات مزدا اوّل کسی که زبان به ستایش خداوند و نیایش امشاسپندان گشود ، اوست نخستین کسی که مراسم مذهبی به جای آورد و پنج گات های زرتشت را بسرود . ابوریحان بیرونی نیز می نویسد سروش اول کسی است که مردم را برای ستایش پروردگار به زمزمه نمودن امر کرد . در ادبیّات متأخرین مزدیسنان سروش پیک ایزدی و حامل وحی خوانده شده است و در کتب فارسی او را با جبرائیل سامی یکی دانسته اند ، ... } ادامه دارد ... @soltannasir 🌟🌞🌚🌙🌜🌛
@soltannasir { پاسخ به سوالات 156 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 34} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 30 } ادامه ...👇 اما حال می خواهیم ماجرا را از جنبهٔ دیگری بررسی نماییم. به یاد دارید که در دروس و تطابق شکل دایرة البروج با اعضای بدن گفته شد که برج میزان به شباهت دارد. و کلیه ها در بدن به مثابه (ترازو) می باشند . همچنین در توضیحات ایزد رشن آمد که : 👈{ ترازوی مینوی را رشن در دست دارد. این ترازوی مینوی هرگز خطا نمی کند و به اندازه سر مویی، نه برای توانگرترین و نه برای درویش ترین مردمان منحرف نمی شود. 👈یوغ ترازویش را سر بر 👈بن البرز و سری بر فراز 👈قله البرز است. } و گفتیم که البرزکوه زرتشتی با کوه قاف در روایات اسلامی مطابقت دارد. ( این مطلب را در ادامه به شما نشان خواهیم داد) و نباید آن را با رشته کوه البرز در خاک ایران اشتباه گرفت. همچنین پیشتر در دروس تصویر نقشه عالم را از منظر مسلمین از کتاب دایره المعارف معرفتنامه برایتان آوردیم. و گفتیم که در تطابق این نقشه درخت سدره و شجره طوبی به مثابه نای و نایژه ها می باشد و لوح محفوظ به مثابه ریه ها و کوه قاف به مثابه روده ها علی الخصوص روده بزرگ می باشد که دور روده کوچک را گرفته است. حال با توجه به این تطبیق ها دقت نمایید که کلیه ها که به مثابه میزان (ترازو) در بدن هستند در کجا قرار گرفته اند? در قسمت خلفی بدن پشت و معده و در پشت قسمت فوقانی روده بزرگ، و مثانه هم در پایین روده بزرگ قرار دارد . اگر را در بدن (عالم صغیر ) کوه قاف یا البرز در نظر بگیریم، و کلیه ها را کفه های ترازو ، این کفه ها بر سر البرز کوه قرار دارد. و بخش دیگر ترازو می باشد که در پایین البرز کوه (کوه قاف) قرار دارد. و سرخ رگ آئورت را که از کنار کلیه ها عبور می نماید. را می توان به مثابه پل چینود دانست. که خون از طریق سرخ رگ کلیوی که از آئورت جدا می شود وارد کلیه ها می شود و پس از تصفیه (مورد داوری قرار گرفتن) توسط سیاه رگ کلیوی به بزرگ سیاهرگ زیرین وارد می شود. تا به بهشت قلب وارد شود. نکته 1: در اساطیر مصری به جای پل چینود، مسیر راه یافتن به تالار حقیقت (داوری) از طریق نیل آسمانی است. و روح مرده توسط زورقی که آنوبیس آن را می راند به تالار حقیقت می رود. دقت نمایید در عالم صغیر (بدن انسان) رگ های خونی که به کلیه ها (برج میزان) می رود به رود نیز تا حدی شبیه می باشند. حال به ماجرا از جنبه دیگری نگاه نماییم . ما بر اساس یافته های علم جدید می دانیم که رودها از قله کوه ها سرچشمه می گیرند . این دانسته را فراموش نماییم. و ماجرا را از جنبه دیگر بنگریم . پیشتر گفته شد که در نظر قدما رودها منشأ آسمانی دارد . و همه کوه های جهان ریشه در کوه قاف دارند. حال با توجه به تطابق عالم صغیر(بدن انسان) و عالم کبیر اگر روده بزرگ را به مثابه کوه و بخشی از روده کوچک را زمین در نظر بگیریم و برآمدگی های روده کوچک را رشته کوه های زمین ، می توان پیوستگی کوه ها و رودها را به یکدیگر در نظر قدما تا حدودی دریافت . بنابراین می توان فهمید که چگونه رود نیل در نظر قدما به آسمانی متصل می شود . همانگونه که مویرگ های پرزهای روده در نهایت به رگ های اصلی بدن متصل می شوند . تمام رودهای مهم نیز در نظر قدما در عالم منشأ آسمانی دارند . بنابراین انتقال ارواح را نیز توسط به تالار حقیقت می توان درک نمود . زیرا آنچه که توسط روده جذب می شود وارد جریان خون می شود و سرانجام ممکن است به کلیه ها نیز وارد شود . البته چنین تطابقی هر چند قابل قبول به نظر می رسد . اما همانگونه که گفته شد با علم جدید و یافته های آن مطابقت ندارد . پیشتر گفتیم که در حدیث معصوم نیز رود منشأ آن در بهشت است. بهشتی که متعلق به ارواح است . و در مغرب است . به هر حال تا هنگامی که مرز عوالم باز نشود و عالم به شکل حقیقی خویش ظاهر نشود . اسرار و شکل عالم به صورت کامل ظاهر نخواهد شد . نکته 2: دقت نمایید گفته شد که در اساطیر گوناگون ایزدان شمس در جایگاه عدالت قرار داشتند . حتی گفته شد که حضرت امیرالمومنین (ع) نیز شمس الله است . و این مسئله را با توجه به جایگاه کوکب شمس در هبوط خویش در برج میزان از منظر نجومی بررسی نمودیم . علاوه بر آنچه گفته شد در اسطوره ها آمده جایگاه ایزد مهر بر بالای کوه البرز قرار دارد ! ( در ادامه در توضیحات البرزکوه خواهیم آورد ) حال جایگاه خورشید بالای کوه البرز باشد در بدن کجا می شود ? چاکرای خورشیدی محل این چاکرا تقریباً در همان نقطه قرار دارد . بنابراین هنگامی که خون وارد کلیه ها می شود . از محل چاکرای خورشیدی در بدن که محل سلطنت خورشید است می گذرد . ادامه دارد ... @soltannasir 🌞☀️🌙🌜🌛🌚🌝
@soltannasir { پاسخ به سوالات 157} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 35} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 31} ادامه ...👇 نکته3:ملاحظه نمودید که ایزد سروش در جایگاه عدالت (ترازو) در کنار ایزد مهر و رشن قرار داشت. جایگاه عدالت برج بود که در عالم صغیر معادل کلیه ها است. و یکی از وظایف روزانه ایزد سروش مبارزه با دیو خشم بود. حال در عالم صغیر (جسم انسان) هنگامی که خشمگین می شویم چه اتفاقی می افتد ? فشار خون بالا می رود. ارتباط و کلیه ها چیست? فشار خون برای کلیه ها مضر است و می تواند بدان آسیب برساند. همچنین یکی از وظایف کلیه ها در بدن، تنظیم فشار خون است. بنابراین با توجه به تطابق عالم صغیر و کبیر، همانگونه که در عالم کبیر ایزد سروش با دیو خشم در ستیز است. و جایگاهش در بالای البرزکوه، در جایگاه میزان است. در عالم صغیر (بدن انسان) نیز کلیه ها فشار خون ناشی از را تنظیم می نمایند. همچنین در توضیحات ایزد آمده بود که این ایزد با دیو کُند که باعث کُندی و سستی میشود نیز دشمن است. باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که هنگامی که کلیه ها() سالم باشند هورمونی به نام تولید می نمایند که عامل حمل اکسیژن توسط گلبول های قرمز خون می باشد. با کم کاری کلیه ها تولید این نیز کمتر و با از کار افتادن نسبی کلیه ها، تقریباً متوقف میشود. این مسئله باعث می شود که اکسیژن در گلبول های قرمز خون کاهش یابد که باعث خستگی در اندام های ماهیچه ای و مغز میشود. که به نوبه خود باعث بی حالی کُندی و سستی میشود. زیرا شخص همیشه خسته است و احساس خستگی می نماید با وجود آنکه فعالیت جسمانی خاصی انجام نداده است. بنابراین فعالیت درست کلیه ها منجر به عدم احساس خستگی و کسلی میشود. اما از کار افتادن آنها باعث سستی و خستگی و کُندی است. بنابراین همانگونه که در عالم صغیر (جسم انسان) عملکرد درست کلیه ها، با احساس خستگی و سستی در تضاد است. در عالم کبیر نیز ایزد سروش که جایگاهش میزان است با کُندی در حال مبارزه دائمی است. اما حال مدخل کوه را به نقل از کتاب فرهنگ اساطیر ایرانی به تمامی می آوریم :👇 { البرز به اوستایی: harab°r°zaiti؛ فارسی میانه: harburz ؛ در اوستا نام رشته کوهی است افسانه ای. در ادبیات پهلوی این رشته کوه به گرد نیمکره زمین می گردد و نیمکره قابل زیست زمین را از نیمکره زیرین زمین که در آب فرو رفته است، جدا میکند. در ابتدای خلقت بر اثر حمله اهریمن به زمین کوه ها از زمین بیرون آمدند. کوه اصلی کوه البرز بود که هشتصد سال طول کشید تا از زمین به در آمد. دویست سال طول کشید تا به ستاره پایه رسید. دویست سال طول کشید تا به ماه پایه رسید. دویست سال طول کشید تا به خورشید پایه رسید و دویست سال طول کشید تا به منتهی الیه آسمان یا روشنی بیکران رسید. این کوه میان گیهان کشیده شده است. در حالی که پایه آن به آسمان در جایی که جهان را احاطه کرده، پیوسته است. ریشه های این کوه در زیر زمین پراگنده است و آن را به هم پیوسته نگاه می دارد و از این ریشه ها همه کوه های دیگر به تعداد 2244 کوه سر بر می آوردند. در وسط زمین کوه تیرگ که قله البرز است قرار دارد و از آنجا تا به عرش چینود پل کشیده شده که روان ها پس از مرگ در سفر خویش به بهشت یا دوزخ باید از آن بگذرند. ستیغ ارزور، دروازه دوزخ، بر لبه کوه البرز است. بر البرز 180 روزن به سمت خراسان (مشرق) و 180 روزن به سمت خاوران (مغرب) وجود دارد. خورشید هر روز به روزنی در آید و به روزنی غروب کند. بر کنار البرز دریای «فراخکرد» و «پویدیگ» قرار دارند. دو رود مهم «ارنگ» و «وهرود» از البرز سرچشمه می گیرند و گرداگرد زمین راهی می کنند و دوباره به البرز باز می گردند. هوگر بلندترین قله کوه البرز است که بر فراز آن ایزد هوم مسکن دارد و برای مهر قربانی آورد و از همین قله است که رودخانه اردوی أناهید جاری می شود و نیز جم در خانه گوهرین خود بر فراز این قله ایزد اناهید را نیاز می فرستد. نشستنگاه ابرها نیز برفراز البرز است. این کوه افسانه ای محل وقوع اعمال بزرگ و سرنوشت ساز است. اورمزد بر بالای این کوه یزش میکند. خانه هزار ستونی ایزد سروش که از درون خود بخود روشن است و 👈مسکن ایزد مهر بر بالای کوه البرز قرار دارد. 👉سام که از داشتن فرزند سپید موی خود زال آزرده است، فرمان می دهد تا کودک را در دامن کوه البرز رها کنند. سیمرغ که بر فراز کوه البرز لانه دارد زال را به فرزندی می پرورد. کیقباد نیز در کاخی با شکوه بر فراز البرز می زیست. کیکاوس نیز بر بالای البرز هفت خانه ساخت. اهریمن تهمورس را بر فراز این کوه فرو بلعید. ستاره «»(معادل نسر واقع) بر گذرهای کوه البرز نهاده شده تا راه دیوان را ببندد. چمروش مرغ، دشمنان ایران را بر فراز این کوه نابود می کند. } @soltannasir 🌞
@soltannasir {پاسخ به سوالات 174} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 52} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 48} ادامه...👇 عزیزان ملاحظه نمودید که در تصویر ارائه شده چوپان (کوکب یا _الحوا) در وسط ایستاده و در دو طرف وی دو چوپان (کوکب یا و کلب دیگر راعی که بر منکب راست حوا ) قرار دارند. و سمت راست تصویر است که در آن قرار دارند و چوپان و دو سگ وی گوسفندان را به سمت جلو یعنی جایی که جایگاه میزان است؛ می رانند. اعراب شکل صورت فلکی و و جاثی (هرکول) را این گونه به تصویر می کشیدند. و شکل آنان همخوانی بیشتری با اساطیر مصری و ایرانی و جایگاه قضاوت صورت فلکی دارد. شاید علت این مسئله، نزدیکی تمدن مصر و اعراب از نظر جغرافیایی با یکدیگر باشد و اعراب آن را از مصریان وام گرفته باشند. به هر حال اطلاعات ما در این باره اندک است. نکته1 : هر چند که کوکب الراعی (رأس الحوا) در این جایگاه به مانند سائقی می ماند که خلایق را به مانند گوسفند از عقب به سوی جایگاه میزان (قضاوت) هدایت می نماید. و دو کوکب کلب راعی (رأس الجاثی و کوکب منکب راست حوا) در این عمل وی را همراهی می نمایند. اما یک نکته مهمی اینجا وجود دارد و آن این است که اگر کوکب الراعی را با فرشته سائق مشابه بدانیم. آنگاه فرشته شهید کدام است ? کوکب کلب راعی (رأس الجاثی) !? یا کوکب کلبی که در صورت فلکی حوا بر منکب راست قرار دارد? در اساطیر هندو و ایرانی و مصری (سگ و گرگ) از وجود دو سگ یاد شده است . که با توصیف اعراب از این صورت فلکی هماهنگی دارد . اما در آیهٔ قرآن سخن از شهید شده نه شهیدین و این مسئله، این تطبیق را با آیات قرآن با مشکل مواجه می نماید. البته راه برای تفسیر باز است. من باب مثال می توان گفت اعراب در وجود دو سگ در این صورت فلکی اشتباه نموده اند. و یا اینکه شهید با کلب راعی تطابق ندارد. بلکه خود فرشته دیگری است. یا اینکه در هر بار به جلو راندن گوسفندان به سمت جایگاه میزان یکی از دو سگ در جای خویش باقی می ماند و کلب دیگر با راعی و گوسفندان به جایگاه میزان می رود ! در حال حاضر بهتر است این احتمالات در بوتهٔ امکان گذاشته شود . زیرا از چند و چون ماجرا اطلاع کامل نداریم . نکته 2: در ادیان ابراهیمی، نظیر یهودیت و مسیحیت، به چوپان و جایگاه آن اهمیت بسیاری داده شده است و حتی خداوند به شبان توصیف شده است . آیهٔ معروف مزامیر داود (ع) نظیر :«خداوند شبان من است؛ محتاج به هیچ چیز نخواهم بود(مزامیر 23:1 )» مؤید این مسئله است . { سائق المیزان } یکی از نکاتی که فقیر در هنگام تحقیق دربارهٔ سائق با آن برخورد نمودم. وجود کوکبی به نام 👈سائق المیزان در نزد اعراب است. در بعضی فرهنگ های 👈جدید لغت عرب نظیر فرهنگ عربی فارسی فرزان در ذیل کلمهٔ سائق اینگونه آمده : 👇 {السائق : 1.فا، راننده ج : ساقة و سُوّاق 2. «سائق المیزان» [کیهان شناسی] : ستاره ای به دنبال ستارگان صورت فلکی میزان که گویی آنها را از عقب می راند. } ملاحظه می نمایید که ستاره ای در آسمان شب وجود دارد که گویی ستارگان صورت فلکی میزان را از عقب می راند. و عرب به آن سائق المیزان می گویند. نکته3 : فقیر در کتب لغت و کتب نجومی خویش توضیحی که بتواند برای بنده روشن نماید که این سائق المیزان دقیقاً کدام کوکب است ؛ نیافتم. (در کتب نجومی ، حتی نام این ستاره موجود نبود .) فقیر نمی دانم که آیا نام سائق المیزان، نامی جدید است و یا نام تاریخی که اعراب در دوران جاهلیت برای ستاره ای در آسمان شب قائل بوده اند. شاید بتوان با توجه به معنی نزدیک سائق و راعی ، سائق المیزان را همان ستاره راعی (رأس الحوا) دانست . اما این تطابق با توضیحاتی که دربارهٔ این کوکب (سائق المیزان) آمده هماهنگی ندارد. با توجه به توضیحی که درباره این کوکب آمده ، فقیر حدس می زنم که ، نام کوکبی در صورت فلکی () باشد. در پای راست این صورت فلکی ، ستاره ای وجود دارد که گویی در حال لگد زدن به میزان (ترازو) می باشد. و با توجه به اینکه صورت فلکی عزرا ، صورت فلکی قبل از صورت فلکی میزان است. ستاره یاد شده با توضیحات سائق المیزان بیشترین تطابق را دارد. نکته4: ممکن است ؛ ستاره سائق المیزان در صورت فلکی عزرا با فرشته سائق در ارتباط باشد. و فرشته شهید نیز با ستاره ای در صورت فلکی میزان که بیرون صورت قرار دارد. مرتبط باشد. این دو تطابق نیز یک احتمال است و باید در بوته امکان گذاشته شود. ادامه دارد... @soltannasir 🌞🐕
@soltannasir {حنوکا عید گشایش و افتتاح معبد و نور یا عید گشایش دروازه های جهان زیرین و افزایش ظلمت 6} ادامه ...👇 ملاحظه نمودید که در کتاب فرهنگ نمادها، راه پیتریانه (پدران)، یا راه نیکان را باز می نماید. راه خدایان را باز می نماید !!! اما براستی کدام خدایان ? اینکه راه پدران یا نیاکان یا عالم مردگان در تابستان هنگام انقلاب تابستانی باز می شود. چندان با دانسته های ما مطابق نیست ! در دروس مسبحات اشاره شد که در اساطیر نظریهٔ سه جهان وجود دارد. جهان بالایی و جهان میانی و جهان زیرین که در بدن انسان جهان بالایی به مثابه سر می باشد و جهان میانی تنه و جهان زیرین به مثابه پاها می باشد. اما نگرش دیگری نیز به جهان وجود دارد. و آن نگرش دو جهانی است ! در نگرش دو جهانی که متعلق به مغان ایران باستان است. جهان به دو بخش بالایی و پایینی یا به عبارت دیگر دو جهان و و یا اهورایی و اهریمنی تقسیم می شود . هر چند این نگرش تا حدی ثنوی گرایانه است. ما را اینجا فعلاً با اندیشه ثنوی گرایانه عده ای از مغان ایران باستان و موبدان زرتشتی کاری نیست. بلکه هدف شرح و توضیح جهان هاست. گفته شد که نقاط دو نقطه ای می باشند که در آن طول روز و شب مساوی می باشند. و نقاط نقاطی می باشند که در یکی (انقلاب تابستانی) طول روز به حداکثر خویش می رسد که تقریباً نزدیک به زمانی است که خورشید در اوج خویش می باشد. و در دیگری (نقطه انقلاب زمستانی) نقطه ای است که طول شب به بلندترین زمان خویش می رسد که نزدیک به زمانی است که خورشید در حضیض خویش می باشد. حال با توجه به توضیحات داده شده دایره ای را تصور نمایید. که خطی از مرکز آن می گذرد و آن را به دو نیمه بالایی و پایینی تقسیم می نماید. نیمه بالایی عالم بالا است. و نیمه پایینی عالم زیرین می باشد. و دو نقطه مورد نظر یکی (نقطه راست) نقطه اعتدال و دیگری (نقطه چپ) نقطه اعتدال می باشد. حال فرض نمایید از نقطهٔ مرکز این دایره خطی دیگر بگذرد که دایره را به دو نیمهٔ چپ و راست تقسیم نماید. نقطهٔ بالایی در دایره نقطهٔ انقلاب تابستانی است که طول روز به حداکثر مدت خویش می رسد. و سابقاً نقطهٔ اوج خورشید نیز تقریباً در همان هنگام بود. و امروزه چندین روز اختلاف دارد. و نقطهٔ پایینی دایره، نقطهٔ انقلاب زمستانی است. که طول روز به کمترین و طول شب به بلندترین مقدار خویش می رسد. و سابقاً نقطهٔ خورشید نیز تقریباً در همین هنگام بوده که اکنون چند روزی فاصله دارد . نکته1: در دایره ترسیمی در نیمه بالایی دایره (6برج اول)، طول روز بیش از طول شب است. و در نیمه پایینی (6برج دوم) طول شب بیش از طول روز است. در نیمه چپ طول روز پس از نقطه انقلاب تابستانی از برج سرطان تا نقطه انقلاب زمستانی کاهش پیدا می نماید. و در نیمه راست از نقطه انقلاب زمستانی تا نقطه انقلاب تابستانی طول روز افزایش پیدا می کند. حال با توجه به توضیحات داده شده می دانیم که ابتدای عالم زیرین با برج میزان شروع می شود نه با نقطهٔ انقلاب تابستانی در برج سرطان. و برج همانگونه که پیشتر در دروس اشاره شد. نقطه ای می باشد که در اساطیر پس از مرگ ارواح در آن (نقطه) مورد قضاوت قرار می گیرند و سپس می توانند در بهشت و یا جهنم برزخی زندگی نمایند. حال اگر دقت نمایید در دایره البروج به شکلی که توصیف شد. نقطهٔ انقلاب زمستانی پایین ترین نقطهٔ ممکن است. و در این هنگام است که ما با پایین ترین و تاریک ترین نقطهٔ دایره البروج و طولانی ترین شب های سال در یک راستا قرار می گیریم. و این بهترین زمان برای بازگشایی دروازه های عالم زیرین است . زیرا اگر دقت نمایید ترتیب چیدمان بروج اینگونه است که پس از نقطهٔ انقلاب زمستانی ما به سمت صعود به نقطهٔ اعتدال ربیعی در می باشیم. بنابراین درست است که پس از انقلاب زمستانی رفته رفته بر طول روز (نور) افزوده می شود. و از طول شب (ظلمت) کاسته می شود . اما اگر دروازه های عالم زیرین (ولو اندک) باز شود. قابلیت صعود به عالم ما برای موجودات این عوالم فراهم می شود. به واقع شب های پایانی پاییز در نزدیکی انقلاب زمستانی علاوه بر اینکه تاریک ترین شب های سال است. و بهترین زمان برای افزایش تاریکی بر اثر مراسمات جادوی سیاه آیینی می باشد . شب انقلاب زمستانی بهترین شب برای باز نمودن دروازه های عالم زیرین می باشد. و فراخوانی این موجودات از این عوالم به به عالم ماست. نکته 2 : در اساطیر ایرانی در شب انقلاب زمستانی، که تاریک ترین هنگام است و شیاطین در اوج قدرت خویش می باشند. ایزد مهر، ایزد خورشید و نور تولد می یابد و با دیوان و پریان و جادوی آنان به مبارزه بر می خیزد. و این خود مسئله جالبی است که در تاریک ترین و سخت ترین دوران، نجات دهنده ای از راه می رسد. ادامه دارد... @soltannasir 🌞🌑🌚🌒☀️