eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir به اروپا برگردیم . گفتیم در دوران رنسانس تحقیقات علمی و عملی درباره علوم ماورا و جادو در اروپا توسط فراماسون ها و ایلومیناتی ها انجام می شد . آنان با موجودات جهان ماورا ارتباط برقرار می نمودند. ما از طبقه بندی این موجودات ماورایی که اروپاییان در دوران رنسانس با آنان مرتبط بودند , اطلاع دقیقی نداریم . اما با توجه به این که آنان بخشی از دانش خود را از اسماعیلیه و یهودیان دریافت نموده بودند . ما بر اساس طبقه بندی موجودات در علوم غریبه جهان اسلام , می توانیم به دامنه ارتباطات اروپایین در جهان ماورا پی ببریم طبقه بندی کلی موجودات در علوم غریبه جهان اسلام 👇👇👇👇👇👇👇 1:جنیان خلقتشان از آتش 2: دیو ها خلقتشان از باد 3: پریان خلقتشان از آب 4: ارواح منظور روح مجرد نیست بلکه بیشتر قالب مثالی مد نظر است 5:فرشتگان: خلقتشان از نور است 6: موجودات دخانی : خلقتشان از دخان و دود و ظلمت می باشد (ارتباط با آنان فوق العاده مشکل است ) 7: موکل : موکل به معنای نگهبان است موکل بر خلاف تصور عامه مردم جن نیست و ربطی به جن ندارد بعضی موکلین فرشته هستند اما موکل به طور خاص موجودی با خلقت ناری نوری می باشد 8: هواتف : اینان نیز موجوداتی با خلقت ناری نوری می باشند 9: همزاد : خلقتش از جنس سنگ و شیشه یا از ماده ای شبیه جنس بال سنجاقک می باشد (همزاد با قرینی از جن که در احادیث آمده اشتباه نشود ) دامنه ارتباط بزرگان وادی تسخیرات در جهان اسلام در همین 9 دسته کلی خلاصه می شود این تقسیم بندی یک تقسیم بندی کلی می باشد ان شاالله در آینده طبقه بندی کامل تری با توضیحات مفصل ,ارائه خواهیم داد. @soltannasir 👼👼🌪🌪👿😈👹👺👻👽💀
@soltannasir { سوء استفاده دشمنان از قوانین معنوی 43 } { شرح بعضی فقرات سخنان مولانا زین الدین 25 } اما ادامه شرح سخنان مولانا زین الدین : { ..اینکه ایشان فرمودند پس از تولد آن فرزند منحوس در یهودیه اصفهان .. } نام آن فرزند منحوس داود است که کلیمیان در ادعیه خویش وی را با نام ماشیح داود خطاب می نمایند . و مسیحیان از وی با نام ضد مسیح و مسلمین از وی با نام دجال یاد می نمایند . در باب دجال و چگونگی تولد و زمان دقیق تولدش در آینده ( که نمی دانم نزدیک باشد یا دور ) دروسی تقدیم شما عزیزان می شود . و آن دسته از خوانندگان ما که با نجوم احکامی آشنایی دارند می توانند زایچه نجومی تولد وی را رسم نمایند . نکته : تولد دجال در تاریخ مربوطه برای فقیر جزء یقینیات است . اما فقیر از خوانندگان عزیز استدعا دارم که این مطلب را نه کاملا قبول نمایید و نه رد نمایید . بلکه آن را در بوته امکان بگذارید به عنوان یک نظر بدان توجه کنید که ممکن است درست و ممکن است نادرست باشد اما ادامه سخنان مولانا زین الدین :👇 { ..در معادلات عالم معنوی تغییر ایجاد شد و چشم سوم اکنون منفی است و به سمت سلطنت شیطن پیش می رود . هرگز در هنگام مراقبه به سمت چشم سوم و همچنین به صفحه ذهنیتان که در راستای چشم سوم است نگاه ننمایید . } در گذشته یوگی ها و حتی پیران صوفیه نسبت به چشم سوم توجه داشته اند . من باب مثال علاالدوله سمنانی در رساله فتح المبین لاهل الیقین می فرماید : 👇 { ودر وقت ذکر باید که اندرون چشم 👈در میان دو ابرو👉 می نگرد تا دریابد که لقمه آن روزینه از اثال معده به اثال کبد به اثال دل صنوبری شکل و از اثال دل به قبة الاصال دماغ ، و از قبة الاصال دماغ بعد نوربخشیدن هر دو 👈 چشم جسمانی به دل حقیقی چگونه می رسد . مکدر است یا ملون است یا منور است . ..} ( مصنفات فارسی علاالدوله سمنانی به اهتمام نجیب مایل هروی صفحه 258 ) همچنین در کتاب زندگی نامه یک یوگی آمده است :👇 {همسر لهیری ماهاسایا : سال ها قبل از آنکه مقام شوهرم را تشخیص بدهم یک شب در همین اتاق (اتاق خواب ) رویایی دیدم . فرشته های آسمانی بر فراز سر من پرواز می کردند آن صحنه چنان واقعی بود که بلافاصله از خواب بیدار شدم در کمال شگفتی دیدم که نوری درخشان در اتاق می درخشید شوهرم (لهیری ماهاسایا ) که در حالت نیلوفر نشسته بود , وسط اتاق در هوا نشسته بود و فرشته ها او را احاطه کرده بودند . آنها با دست های بر هم نهاده او را تکریم می کردند من که بی اندازه شگفت زده شده بودم متقاعد شدم که هنوز خواب می دیدم لهیری ماهاسایا گفت : زن تو خواب نمی بینی برای همیشه خواب را کنار بگذار . وقتی به آرامی به زمین برگشت در برابرش تعظیم کردم . « فریاد زدم : استاد من بارها و بارها در برابرتان تعظیم می کنم . آیا مرا به خاطر آنکه تمام مدت شما را شوهر خود پنداشته ام عفو می کنید ? می بینم در برابر کسی که به بیداری الهی رسیده است سال ها غافل مانده ام ، این شرم مرا می کشد . از امشب شما دیگر شوهر من نیستید ، بلکه استاد من هستید .آیا این وجود بی ارزش را به عنوان شاگرد می پذیرید ? « استاد دست بر شانه من گذاشت و گفت : روح مقدس , برخیز تو پذیرفته شده ای . به طرف فرشته ها اشاره کرد و گفت : اکنون به یکایک این موجودات آسمانی و مقدس کرنش کن . «بعد از اینکه تکریم را به جا آوردم , صداهایی آسمانی را در اطرافم شنیدم مثل آن بود که گروهی آوازه خوان , آیات قدیم متون مقدس (وداها ) را می خواندند . «شنیدم که می گفتند: همسر مردخدا ، تو هم متبرک شده ای . ما بر تو درود می فرستیم . آنها در برابرم کرنش کردند و صور درخشانشان ناپدید شد . اتاق در تاریکی فرو رفت . « استادم از من خواست که با کرییا یوگا آشنا شوم . «گفتم البته من متاسفم که زودتر با این نظام مقدس آشنا نشدم. « لهیری ماهاسایا لبخند زد و گفت : البته زمان آن نرسیده بود . من در سکوت کمک کردم که بسیاری از کارماهای تو مرتفع شود . اکنون مشتاق و آماده هستی . « اودست بر پیشانی من نهاد .انبوهی از نورهای مدور پدیدار شد ، و به تدریج به شکل یک 👈چشم معنوی آبی رنگ در آمد ،که حلقه ای زرین دور آن کشیده شده بود و در میان یک ستاره پنج ضلعی سفید قرار داشت . « استادم با صدایی نرم و موسیقی وار که گویی از فاصله دور شنیده می شد گفت : 👈 آگاهیت را از درون این 👈ستاره به سلطنت آن یگانه نامتناهی فرو کن. » « مشاهده پس از مشاهده مانند امواج اقیانوس بر ساحل روح من پدیدار شد . این قلمرو های تماشایی عاقبت در دریای سرور و طرب غرق شدند . من در تبرکی ابدی خود را گم کردم . چند ساعت بعد به آگاهی این دنیا بازگشتم و استاد تکنیک کریا یوگا را به من آموخت . } (کتاب زندگینامه یک یوگی فصل 31 صفحات 365و 366) ادامه دارد .... @soltannasir ❤️💛💚💙💜💖
@soltannasir { پاسخ به سوالات 75 } { مسبحات و چاکراها 72} ادامه داستان ادریس(ع) به نقل از تفسیر المیزان ...👇 { ...ثعلبی در کتاب عرائس از ابن عباس و دیگران روایتی آورده که خلاصه اش این است که : روزی ادریس در گرمای آفتاب راه پیمایی کرده و از حرارت آن آزار دید ، با خود گفت : یک روز در حرارت آفتاب راه رفتم اینقدر ناراحتم کرد ، پس آن کسی که آفتاب را حمل می کند و در هر یک روز پانصد سال راه می برد چه حالی دارد ? پس دعا کرد بارالها سنگینی آن را بر دوش آن ملک سبک گردان ،و گرمایش را برایش تخفیف ده ، خدا دعایش را مستجاب کرد ، وآن ملک از خدای تعالی سبب را پرسید ، و فهمید که این سبکی و تخفیف حرارت که در حمل او پیدا شده از دعای ادریس بوده است ، پس از خدا خواست تا دیدار ادریس را به او روزی کند ، ومیان او و وی دوستی برقرار سازد خدایش اجازه داد . پس دعا کرد بارالها سنگینی آن را بر دوش آن ملک سبک گردان ،و گرمایش را برایش تخفیف ده ، خدا دعایش را مستجاب کرد ، وآن ملک از خدای تعالی سبب را پرسید ، و فهمید که این سبکی و تخفیف حرارت که در حمل او پیدا شده از دعای ادریس بوده است ، پس از خدا خواست تا دیدار ادریس را به او روزی کند ، ومیان او و وی دوستی برقرار سازد خدایش اجازه داد . پس ادریس همواره از او پرسش ها می کرد ، از آن جمله یکی این بود که تو گفتی گرامی ترین فرشتگان نزد ملک الموت هستی ، و بیش از سایرین نزد او مکان و منزلت داری ، حال با چنین منزلتی نزد او برایم شفاعت کن تا اجل مرا تأخیر بیندازد تا بیش از پیش به شکر و عبادت خدا بپردازم ، فرشته گفت : خداوند اجل هیچ کس را تأخیر نمی اندازد ، ادریس گفت : بله ،و لیکن این را بیشتر دوست دارم ، گفت : بسیار خوب ، من با او گفتگو می کنم ، و قول می دهم که آنچه بتواند درباره یکی از بنی آدم انجام دهد درباره تو انجام دهد . پس فرشته ادریس رو حمل کرده به آسمان برد ، و در جایی که 👈آفتاب طلوع می کند ، نهاد و خودش نزد ملک الموت آمده و حاجت ادریس را به عرض رساند و شفاعتش کرد ، ملک الموت گفت : من چنین اختیاری ندارم ، ولی تنها این احسان را می توانم در حق او بکنم که اگر دوست بدارد بگویم چه وقت اجلش می رسد گفت بگو ، پس ملک الموت به دفتر خود نگاهی کرده ،گفت : اسم او فلان است ، و به گمانم او هرگز نمی میرد ، چون او را می بینم که در محل طلوع آفتاب می میرد ، فرشته گفت : اتفاقا من او را در همانجا گذاشته و نزد تو آمده ام ، ملک الموت گفت : پس برگرد که گمان نمی کنم او را زنده ببینی ، زیرا به خدا سوگند چیزی از اجل او باقی نمانده ، پس فرشته برگشت و او را مرده یافت . این روایت را الدرالمنثور نیز از ابن ابی شبیه و ابن ابی حاتم ، از ابن عباس از کعب ، روایت کرده ، چیزی که هست در روایت کعب آمده : فرشته ای که بر ادریس در آمد همان فرشته ای بود که همواره عمل ادریس را بالا می برده ، و نیز در آن آمده که همه روزه از ادریس عملی بالا می برده ، که معادل عمل همه اهل زمین و معاصرین وی بوده است ، و از این جهت از ادریس بسیار خوشش آمده از خدا درخواست اجازه کرد تا بر زمین وارد شود و با ادریس بنای رفاقت بگذارد ، و پس از کسب اجازه بر او نازل شده و با او رفاقت کرد .... . و ابن ابی حاتم به طریقی دیگر این روایت را از ابن عباس نقل کرده ، و در آن آمده که ادریس در میان دو بال فرشته نامبرده از دنیا رفته است . و نیز در الدر المنثور است که ابن منذر ، از عمر مولای غفره ، و او بدون ذکر سند از رسول خدل (صلی الله علیه و آله ) روایت کرده که از ادریس به تنهایی عمل و عبادتی بالا می رفته که معادل عمل همه مردم عصرش بوده است ، ملک الموت _فرشته مأمور _ از او خوشش آمد ، از خدا اجازه خواست تا به زمین نازل شود و با او همنشین گردد خدای تعالی اجازه اش داد ، پس فرشته و ادریس در زمین به سیر و گردش و عبادت خدا پرداختند ، ادریس از عبادت رفیقش خوشش آمد چون دید که اصلا از عبادت خسته و کسل نمی شود ، از او سببش را پرسید ،و اصرار کرد ، فرشته خود را معرفی کرد ، معلوم شد که همان ملک الموت است ، و چون از عبادت وی خوشش آمده از خدا خواسته است تا اجازه مصاحبت با وی را به او بدهد . ادریس وقتی فهمید رفیقش از جنس بشر نیست ، بلکه ملک الموت است ، سه حاجت درخواست کرد : اول اینکه ساعتی او را قبض روح کند و دوباره جانش را برگرداند ، ملک الموت با کسب اجازه از خدای تعالی این کار را کرد ، دوم اینکه او را به آسمان ببرد و آتش دوزخ را به او نشان دهد ، ملک الموت این کار را نیز با کسب اجازه برایش انجام داد ، سوم اینکه بهشت را به او نشان دهد ، آن را نیز انجام داد ، و وقتی که ادریس داخل بهشت شد و از میوه های آن خورد و از آبش آشامید . ... } ادامه دارد ... (ع) @soltannasir ☀️🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 128 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره با دین 6} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 2} ادامه ...👇 { سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي كَيْفَ هَذَا اَلنَّفْخُ فَقَالَ إِنَّ اَلرُّوحَ مُتَحَرِّكٌ كَالرِّيحِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ رُوحاً لِأَنَّهُ اِشْتَقَّ اِسْمَهُ مِنَ اَلرِّيحِ وَ إِنَّمَا أَخْرَجَهُ عَنْ لَفْظَةِ اَلرِّيحِ لِأَنَّ اَلْأَرْوَاحَ مُجَانِسَةٌ لِلرِّيحِ وَ إِنَّمَا أَضَافَهُ إِلَى نَفْسِهِ لِأَنَّهُ اِصْطَفَاهُ عَلَى سَائِرِ اَلْأَرْوَاحِ كَمَا قَالَ لِبَيْتٍ مِنَ اَلْبُيُوتِ بَيْتِي وَ لِرَسُولٍ مِنَ اَلرُّسُلِ خَلِيلِي وَ أَشْبَاهِ ذَلِكَ وَ كُلُّ ذَلِكَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مُحْدَثٌ مَرْبُوبٌ مُدَبَّرٌ =محمد بن مسلم گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از قول خداى عز و جل (38 سوره 11): «چون او را درست كردم و در او از روح خود دميدم» آيا اين دميدن چگونه بوده است؟ فرمود: روح چون باد در جنبش است، و براى اين به نام روح ناميده شده كه از ريح اشتقاق يافته و بدين جهت از كلمه ريح اشتقاق يافته كه ارواح همجنس بادند و همانا خدا آن را به خود وابسته است چون كه او را بر ارواح ديگر برگزيده است چنان كه به يك خانه گفته است: خانه من و به يك فرستادهاى در ميان رسولان گفته است: خليل من، و مانند آن، و همه اينها آفريده و ساخته و پديد شده و پروريدهاند. } (کتاب اصول کافی ، کتاب توحید بخش روح ) بنابراین همانگونه که ملاحظه می نمایید روح از باد است . هر چند اصل روح از عالم امر می باشد و بر طبق نظر حکما مجرد است . ممکن است سوال پیش بیاید که جایگاه روح بخاری در قلب است . اگر روح بخاری در عالم صغیر جایگاه آن قلب می باشد . مگر نه اینکه جبرائیل(ع) روح است ! شما در دروس جایگاه جبرائیل را در بدن گلو دانستید . و چندی پیش هم وی را با کوکب عطارد مرتبط دانستید . مگر نه اینکه جبرائیل روح است ?! پس باید جایگاه وی قلب باشد !!! پاسخ : درست است که عمده مفسرین جبرائیل را روح می دانند . و در احادیثی نیز بدان اشاره شده است . اما در احادیث متعددی در کتب شیعی روایت شده که روح غیر جبرائیل(ع) است و جایگاهی رفیع تر از ملائکه مقرب دارد . به احادیث زیر توجه نمایید : 👇 در کتاب تفسیر روایی البرهان در تفسیر آیه 38 سوره مبارکه نبأ یعنی آیه 👈{ يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا ﴿۳۸﴾= روزى كه روح و فرشتگان به صف مى ايستند و [مردم] سخن نگويند مگر كسى كه [خداى] رحمان به او رخصت دهد و سخن راست گويد (۳۸) }به نقل از آمده : 👇 { 11919/1) علی بن ابراهیم گفته است : فرمایش خداوند متعال : « وَكَأْسًا دِهَاقًا » یعنی جام هایی لبریز می باشند ، «يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا » روح عظیم تر از جبرئیل و میکائیل است و همیشه همراه رسول خدا (ص) می بود و با ائمه (ع) هم بود .} همچنین در تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر آیه 4 سوره مبارکه قدر یعنی آیه 👈{ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾=در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر كارى [كه مقرر شده است] فرود آيند (۴) } آمده : 👇 { 12353/1) (محمد بن حسن صفّار و ) سعد بن عبداللّه (قمی) با سند خود از ابوبصیر روایت کرده است ، که گفت : 👇 در خدمت (ع) بودم که حضرت یادآور هنگامی شد که امام تولّد می یابد ، پس فرمود : در شب قدر ملک روح بر او نازل می شود ، عرض کردم : فدایت گردم ! مگر روح همان جبرئیل نیست ? فرمود : جبرئیل از فرشته ها است و روح موجودی عظیم تر از فرشته ها می باشد ، مگر نه این که خدای عزّ و جلّ می فرماید : « تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ » ، که فرشته ها با روح نازل می شوند . } همچنین در کتاب اصول کافی کتاب عقل و جهل در باب روح. حدیثی آمده : 👇 { سعد اسكاف گويد: مردى خدمت امير مؤمنان (ع) آمد و از روح پرسيد، گفت او همان جبرئيل نيست؟ امير المؤمنين فرمود: جبرئيل از فرشتهها است و روح جز جبرئيل است و آن را چند بار بدان مرد فرمود: آن مرد بدو عرض كرد: سخن بزرگى گفتى! احدى معتقد نيست كه روح جز باشد، امام فرمود: تو گمراهى و از گمراهان سخن باز گوئى. خدا تعالى به پيغمبر خود فرمود (1 سوره نحل: «آمد امر خدا، در باره آن شتاب مورزيد پاك و برتر است خدا از آنچه شريك او دانند، فرشتهها را با روح فرود آيند» (روح را فرود آرند ) جز فرشته است .} ادامه دارد ... @soltannasir 🌛
@soltannasir { پاسخ به سوالات 152 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 30 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 26 } ادامه ...👇 همچنین در هر دو نقش در جایگاه و پررنگ است . ولی دو اسطوره تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارند . در آیین زرتشتی مسیر ارواح مردگان به شکل پل چینود است که بر بالای کوه باستانی که بسیار به کوه اسلامی شبیه است قرار دارد . ولی در اساطیر مصری مسیر عبور ارواح رود آسمانی است و ارواح مردگان با زورق به تالار حقیقت و محل ترازوی اعمال می رسند . همچنین بین ایزدان و و ، باایزدانی نظیر و اوزیریس و و تفاوت های نسبتاً زیادی وجود دارد . بنابراین در عین اینکه اسطوره ایرانی و مصری با یکدیگر شباهت دارند تفاوت های معنا داری نیز با یکدیگر دارند . اکنون توضیحات استاد را درباره ایزد سروش که در مقدمه سروش یشت هادخت از مجموعه های نوشته اند برایتان نقل نمایم تا تفاوت های دو اسطوره را در عین شباهتشان درک نمایید : 👇 { سروش در اوستا سراوش (Sraos^a) معنی آن اطاعت و فرمانبرداری است ، به خصوص اطاعت از اوامر الٓهی و شنوایی از کلام ایزدی سروش از سرو (sru) که به معنی 👈شنیدن است و در اوستا بسیار استعمال شده ، مشتق می باشد . کلمهٔ سروش به معنی در ادبیّات فارسی معروف است ، کلمات دیگری نیز از جنس آن و از همان ریشه و بنیان در زمان ما باقی است که یادآور معنی اصلی سروش هم می باشد و آن کلمات عبارت است از و سراییدن . در ها کلمه ٔسروش غالباً به معنی مذکور آمده است ، در سایر قسمت های اوستا نیز به همین معنی بسیار استعمال شده است ، حسّ اطاعت و قوّهٔ فرمانبرداری خود یکی از نعم الهی است بسا تمنّای داشتن آن گردیده است . به کلمهٔ سروش حرف أ که از ادوات نفی است افزوده أسراوش گفته اند یعنی نافرمانبرداری و تمرّد از احکام ایزدی ، بسا در یک فقره از اوستا چندین بار کلمهٔ سروش تکرار شده است ، گهی اسم مجرّد به معنی مذکور و گهی اسم خاص فرشته معروف . در قدیم ترین قسمت اوستا نیز چندین بار از سروش فرشته اراده شده است ، در هر جایی از گات ها که به این فرشته بر می خوریم او را دارای مقام بسیار عالی می بینیم و به صفت مهین و بزرگ متّصف است . سروش یکی از مهمّ ترین ایزدان آیین ، مظهر اطاعت و فرمانبرداری است ، نمایندهٔ خصلت رضا و تسلیم است در مقابل آیین خداوندی ، از حیث مقام و رتبه سروش با مهر همسر و برابر است ، حتی گاهی در جزو شمرده می شود . در مقالهٔ امشاسپندان گفتیم که نخست سپنت مینو (خرد مقدس ) در سر امشاسپندان جای داشته ، پس از آنکه از دستهٔ امشاسپندان جدا شده ، برای آنکه عدد هفت را کامل کنند را به جای قرار داده اند و گاهی هم برای تکمیل عدد مقدس سروش را آخرین امشاسپند قرار داده و وهم (بهمن) در سر جای گرفته است . در ادبیّات متأخر مزدیسنا سروش از فرشتگانی است که در روز قیامت برای حساب و میزان گماشته شده است ، از خود گات ها نیز معلوم می شود که این فرشته را در اعمال روز واپسین مدخلیّتی است چه در یسنا 43 در قطعهٔ دوازده به اهورامزدا می گوید : « از آنچه تو فرمان دادی سرنپیچیدم ، وقتی که گفتی برخیز و بشتاب پیش از آنکه سروش من به همراهی اش با گنج و مال مُزد هر یک از دو گروه راستی و دروغ پرست را از سود و زیان تقسیم کند » . غالباً در اوستا سروش با صفت توانا و پیروزمند و خوش اندام ؛ بسا با صفت دلیر و اسلحهٔ قوی آزنده و اهورایی آمده است . در میان اوصافی که برای سروش آورده شده به خصوص صفت « تنو منتر » بسیار قابل دقت است ، این صفت را در تفسیر پهلوی اوستا به (تن فرمان) ترجمه کرده اند یعنی کسی که سراسر وجودش فرمانبرداری است «منتر» به معنای کلام ایزدی است . ترکیب این کلمه با «تنو» (تن) یک صفت بسیار برازنده برای سروش تشکیل داده است ، چه گفتیم که این فرشته مظهر اطاعت از اوامر الهی است . وظیفه اش این است که خاکیان را راه اطاعت نشان دهد و رسم بندگی بیاموزد ، از این رو خود در مقابل قوانین مصدر جلال تسلیم محض است ، چشم و گوش به امر و نهی خدایی دوخته ؛ تن به قبول احکام عالم بالا در داده است . نظر به وظیفهٔ این فرشته است که در اوستا می خوانیم اوست در میان مخلوقات مزدا اوّل کسی که زبان به ستایش خداوند و نیایش امشاسپندان گشود ، اوست نخستین کسی که مراسم مذهبی به جای آورد و پنج گات های زرتشت را بسرود . ابوریحان بیرونی نیز می نویسد سروش اول کسی است که مردم را برای ستایش پروردگار به زمزمه نمودن امر کرد . در ادبیّات متأخرین مزدیسنان سروش پیک ایزدی و حامل وحی خوانده شده است و در کتب فارسی او را با جبرائیل سامی یکی دانسته اند ، ... } ادامه دارد ... @soltannasir 🌟🌞🌚🌙🌜🌛
@soltannasir { پاسخ به سوالات 155} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 33} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 29 } ادامه ...👇 نکته2: باید توجه داشت که سروش بعضی دیگر از صفات کوکب عطارد را ندارد. ضمن اینکه در اساطیر ایرانی ایزد عطارد، ایزد تیر می باشد. نکته3 : همانگونه که در مقاله استاد پور داود ملاحظه نمودید دیو ، فرد را از برخاستن از خواب منع می نماید . تا نماز یا اشهن را که زمان آن از هنگام سپیده دم تا طلوع آفتاب است. را به جای نیاورد . و به خواب خویش ادامه دهد . نکته جالب ماجرا اینجاست که در احادیث اسلامی فرقین (شیعه و اهل سنت) نیز احادیثی با مضمونی مشابه آمده که شیطنی مانع برخاستن از بستر برای نماز شب و همچنین می شود : 👇 { شیخ برقعی به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: 👈«از برای شب شیطانی است که او را 👈«» می گویند، پس هرگاه بنده ای از خواب بیدار شود و اراده کند برخاستن برای نماز شب را، آن شیطان به او می گوید حالا وقت برخاستن تو نیست. پس دفعه دیگر که بیدار شود و خواهد برخیزد، آن گوید که وقت برخاستن نشده، یعنی زود است. پس پیوسته او را از برخاستن باز دارد و حبس کند او را تا فجر طلوع کند و چون فجر طالع شود، بول کند در گوش او. آن وقت بگذرد از او، در حالی که دُم خود را می جنباند از ناز، و به خود می بالد . } ( محاسن برقعی صفحه 86) همچنین ماجرا زمانی جالب تر می شود که بدانیم در احادیث شیعه از فرشته ای سخن گفته شده که بسیار به زرتشتی شبیه است . به حدیث زیر به نقل از کتاب توحید شیخ صدوق توجه نمایید : 👇 { در کتاب توحید صدوق از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمودند: خداوند مَلَکی آفریده به شکل 👈خروس که بسیار عظیم الجثه است، هنگام آخر شب که می شود، می رود وسط آسمان و بال های بلندش را به هم می زند و بانگ برمی آورد و به تسبیح خداوند مشغول می شود و چنین میخواند:«سبحان اللّه الملک القدوس الکبیر المتعال لا اله الاّ هو الحی القیوم». وقتی او چنین می کند، تمام خروس های روی زمین نیز خدا را تسبیح می گویند و بال هایشان را به هم می زنند و می خوانند. و هنگامی که او ساکت می شود، خروس های زمین نیز ساکت می شوند. در واقع خواندن آن و خروس های زمین در آخر شب به خاطر بیدار کردن برای نماز شب است. یک بار دیگر هم هنگام آن خروسِ مَلَک می خواند و به تبع او خروس های زمین نیز می خوانند تا مردم را برای نماز صبح بیدار کنند. در هنگام سحر نیز آن خروسِ چنین تسبیح می گوید: «سبحان اللّه العظیم، سبحان اللّه العزیز القهار، سبحان اللّه ذی العرش المجید، سبحان اللّه ذی العرش الرفیع» وقتی او چنین تسبیح خدا می گوید، خروس های زمین نیز می خوانند و با او مشغول تسبیح و تقدیس خداوند می شوند تا هم تسبیح و تقدیس کرده باشند و هم مردم خواب مانده را برای نماز صبح بیدار کنند. } (توحید صدوق، ص 279 ) بنابراین دیو بوشاسپ دیانت زرتشتی تا حدود زیادی به شیطنی به نام «رها» که در احادیث اسلامی آمده شباهت دارد . و ایزد سروش بر خلاف گفته ابوریحان و سایر اسطوره شناسان معاصر معادل جبرائیل اسلامی نیست . بلکه معادل این ملکی است که شکل خروس دارد و در حدیث توصیف شده است . به یاد بیاورید که گفتیم ایزد سروش نیز احتمالاً سری پرنده شکل دارد و این را در مقاله ای ان شاالله نشان خواهیم داد . اما ماجرا بدین جا ختم نمی شود ملاحظه نمودید که در مقاله استاد پورداود در باب ایزد سروش به نقل از تاریخ بلعمی آمده بود که «عجم خروس را و بانگ او را نیکو خجسته دارند خاصه 👈سفید و گویند در خانه که او باشد دیو نیاید » در کتاب حلیة المتقین علامه مجلسی احادیثی در باب توصیه به نگهداری خروس آمده و در این احادیث توجه خاصی به خروس رنگ شده است . به احادیث زیر توجه نمایید : 👇 { ...در حدیث معتبر از حضرت صادق(ع) منقول است که خروس بال گشادهٔ 👈سفیدی که در خانه باشد آن خانه و هفت خانهٔ دور آن خانه را از بلاها نگاه می دارد، و یک بال زدن کبوتر دو رنگ بهتر است از هفت خروس سفید. در حدیث دیگر فرمود که خروس 👈سفید یار من و یار هر مؤمنی است . از حضرت امام موسی(ع) منقول است که در خروس پنج خصلت از خصلت های پیغمبران هست: سخاوت و شجاعت و شناختن وقت نمازها و بسیار جماع نمودن و غیرت. و از حضرت علی (ع) منقول است که فریاد نمودن خروس نماز اوست و بال زدنش رکوع و سجود اوست . از حضرت رسول (ص) منقول است که دشنام مدهید خروس را که از برای نماز مردم را بیدار می کند. } به رنگ سفید برای خروس در احادیث توجه نمایید . عزیزان پیوندهای اساطیر و دین را به خوبی ملاحظه نمایید . همچنین فرقشان را نیز دریابید .😊 ادامه دارد ... @soltannasir 🐓🐔
@soltannasir { پاسخ به سوالات 164} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 42} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 38} ادامه ...👇 حال کثیری از روایات ائمه معصومین را از کتاب تفسیر روایی در تفسیر آیات 17 و 18 سوره مبارکه قاف و این دو فرشته به تمامی می آوریم : 👇 { «إذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿۱۷﴾مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴿۱۸﴾ =هنگامی كه آن دو [فرشته] ملاقات كننده در جانب راست و جانب چپ او نشسته اند ، هر چیز را فرا می گیرند (۱۷)هيچ کلامی نمی گوید مگر آن كه در کنار او مراقبى حاضر هست (۱۸)» «کار دو فرشتهٔ همراه انسان و اثرات تصمیم انجام کار خوب یا بد » 10581/1). کلینی با سند خود از حلبی روایت کرده است ، که گفت : امام صادق(ع) فرمود : قلبی (برای انسان ) وجود ندارد مگر آن که دارای دو 👈 می باشد ، بر یکی از آن ها فرشته ای ارشاد کننده و بر دیگری شیطانی فتنه انگیز قرار دارد ، آن یکی فرمان می دهد و دیگری نهی کرده و مانع ایجاد می کند ، امر بر انجام معصیت می کند و نهی از انجام گناه می نماید ؛ و این همان فرمایش خدای عزّ و جلّ است که فرموده : «عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ *مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ » . 10582/2) همچنین با سند خود از فضل بن عثمان مرادی روایت کرده است ، که گفت : از امام (ع) شنیدم که می فرمود : رسول خدا (ص) فرموده است : چهار خصلت است که هر کسی دارا باشد ، هنگام ورود به ( پیشگاه ) خداوند ، هلاک نگردد مگر آن که سزاوار هلاکت باشد : بنده ای که بر انجام کار خوب همت گمارد و آن را انجام دهد ، پس اگر آن را انجام ندهد ، خداوند _به خاطر حُسن نیت او _ یک حسنه برایش می نویسد و اگر آن را انجام دهد ، خداوند ده حسنه برایش می نویسد . و بنده ای که برای انجام کار بدی همت گمارد و آن را انجام دهد ، پس اگر انجام ندهد چیزی بر او نوشته نشود ولی اگر انجام داد تا هفت ساعت به او مهلت دهند و حسنات به فرشتهٔ موکّل بر سیّئات_ که در طرف چپ (انسان) قرار دارد _ گوید : در ثبت آن شتاب نکن شاید به دنبال آن (کار بد) ، کار خوبی را انجام دهد که آن (گناه) را محو گرداند (و از بین ببرد) ؛ زیرا خدای عزّ و جلّ می فرماید : «  إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات» _همانا کارهای خوب ، کارهای بد را از بین می برند _ و یا آن که در خواست آمرزش کند و استغفار نماید ، پس اگر بگوید : « أستغفر اللّه الذی لا إله إلا هو ، عالم الغیب و الشهادة العزيز الحكيم ، الغفور الرحيم ، ذوالجلال و الاكرام ، و أتوب إليه » ، چیزی بر او نوشته نخواهد شد ، اما اگر 👈 هفت ساعت بگذرد و دنبالش کار خوبی انجام ندهد و استغفار هم نکند، فرشتهٔ حسنات به فرشتهٔ سیّئات ، گوید : (گناه را ) بر این بدبخت محروم ( از رحمت خداوند ) ، بنویس . 10583/3) . و نیز با سند خود از زراره روایت کرده است که گفت : امام باقر(ع) فرمود : آن قسمتی از خواندن دعا و (قرآن) به ثبت می رسد که انسان به 👈 خود برساند و صدایش را بشنود. 10584/4). و نیز با سند خود از زراره روایت کرده است که گفت : یکی از دو امام ( باقر و یا صادق) (ع) فرمود: فرشته چیزی را نخواهد نوشت مگر آن چه را که 👈بشنود ؛ و خدای عزّ و جلّ فرموده است : « وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً» _پروردگارت را در درون وجود خود با حالت تضرّع و ترسناک ، به یاد آور _، پس به غیر از خداوند ثواب و پاداش این را که در نفس و درون مرد می باشد ، به خاطر عظمت آن ، کسی نداند . 10585/5) حسین بن سعید (اهوازی) با سند خود از زراره روایت کرده است ، که گفت : یکی از دو امام (باقر و یا صادق) (ع) فرمود: فرشته (الهی) نمی نویسد مگر آن چه را که 👈بشنود 👉، خدای عزّ و جلّ فرموده است : « « وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً» _پروردگارت را در درون وجود خود با حالت تضرّع و ترسناک ، به یاد آور _ . فرمود ثواب این یادآوری درونی را کسی غیر از خدای متعال نمی داند . 10586/6) همچنین با سند خود از زراره روایت کرده است که گفت : از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود : هیچ شخصی نیست مگر آن که دو فرشته همراه او خواهد بود ، آن چه را که بر 👈 زبانش جاری شود ، می نویسند👉 و سپس آن نوشته ها را به نزد دو فرشتهٔ مافوق خود می برند ، پس آن چه خوب و بد باشد ثبت نموده و مابقی را رها می کنند . 10587/7) و نیز با سند خود از جابر روایت کرده است ، که گفت : از امام باقر (ع) دربارهٔ جایگاه دو فرشتهٔ مأمور همراه انسان سؤال کردم ? فرمود : این جا یکی و این جا هم یکی ، یعنی دو طرف 👈 فکّ دهان 👉(قرار دارند ) . } ادامه دارد ... @soltannasir 🐕🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 165} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 43} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 39 } ادامه ...👇 { 10588/8). و نیز با سند خود از زراره روایت کرده است ، که گفت : امام باقر(ع) فرمود : دو ( مأمور الهی ) نمی نویسند مگر آن چه را که بنده (خدا) بر 👈زبان خود جاری کند . 10589/9) . و نیز با سند خود از ابوحمزه روایت کرده است ، که گفت : امام باقر(ع) فرمود : همانا در فضا فرشته ای است به نام 👈 👉که سرپرست سیصد هزار فرشتهٔ دیگر است ، که زیر دست هر یک از آن ها هم یکصد هزار فرشته می باشد . ایشان اعمال بندگان را شمارش و محاسبه می کنند ؛ پس هنگامی که سر سال فرا رسد ، خداوند فرشته ای را به نام سجّل برای آن فرشتگان می فرستد تا آن محاسباتی را که دراختیار آن ها قرار گرفته نسخه برداری کند ؛ و این همان فرمایش خداوند متعال است که فرموده : « يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ» (سوره انبیا آیه 104) _روزی که در هم می پیچیم آسمان را همانند در هم پیچیدن که برای نوشتن است _ . 10590/10) . و نیز با سند خود از ابو بصیر روایت کرده است ، که گفت : از امام (ع) پیرامون سخن خداوند تبارک و تعالی : «  إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشمَالِ قَعِیدٌ » _ هنگامی که ملاقات می نماید دو ملاقات کننده را از و _ ، ( سؤال کردم منظور چیست ) ? فرمود : دو فرشته (الهی ) هستند . و از فرمایش خداوند متعال که فرموده : «هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ » _این همان اعمالی است که نزد من محفوظ می باشد _، سؤال کردم ? فرمود : فرشته ای که کردار و گفتار او را برایش نگهداری می کند . و از فرمایش ( دیگر ) خداوند تبارک و تعالی که فرموده است : « قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ » _ همنشین او گوید : پروردگارا ! من او را طغیان گر نکرده ام _، سؤال کردم ? فرمود : او شیطان می باشد . 10591/11). با سند خود از زراره روایت کرده است ، که گفت : یکی از دو امام ( باقر و یا صادق ) (ع) فرمود : همانا خداوند تبارک و تعالی برای فرزندان آدم مقرّر ساخته هر کسی که همت بر انجام کار نیکی کند و آن کار را انجام ندهد ، برای او یک حسنه نوشته شود و هر که همت کار نیکی را کرد و انجامش داد ، برای او ده حسنه نوشته شود و هر کسی که تصمیم انجام کار بدی را گرفت و آن را انجام نداد ، بر او نوشته نشود و اگر تصمیم آن کار بد را گرفت و انجام دهد ، یک گناه بر او نوشته می شود . 10592/12) . همچنین با سند خود از ابوبصیر روایت کرده است که گفت : امام صادق(ع) فرمود : همانا مؤمن همت کار نیکی را می کند ولی موفّق به انجام آن نمی شود ، برای او حسنه ای نوشته می شود و اگر آن را انجام داد ، ده حسنه برایش نوشته خواهد شد و اما اگر مؤمن تصمیم انجام کار بدی را گرفت ولی آن را انجام نداد ، چیزی بر او نوشته نمی شود . 10593/13). و نیز با سند خود از علی بن سائح ، از عبدالله بن موسی بن جعفر روایت کرده است که گفت : از پدرم ( امام کاظم ) ع از دو فرشته ( موکّل بر انسان) سؤال کردم که هرگاه بنده ای قصد گناه کند یا قصد کار نیک نماید ، آیا می دانند ( یعنی از نیّت او آگاه می شوند ) فرمود : (آیا ) بوی بد و کثیف با بوی عطر خوب یکی است ? گفتم : نه فرمود: به درستی که اگر بنده ای تصمیم انجام کار نیکی را بگیرد ، 👈نفسش با 👈بوی خوش بیرون آید ، پس فرشتهٔ دست راست به فرشتهٔ دست چپ گوید : برخیز (و برو) ؛ زیرا این بنده تصمیم به انجام کار خوبی را گرفته ، پس اگر آن کار خوب را انجام داد ، 👈زبانش قلم و آب دهانش مرکّب او باشد و آن را برایش ثبت کند و هرگاه تصمیم بگیرد که گناهی را انجام دهد ، نفسش با بوی بد بیرون آید و فرشتهٔ دست چپ به دست راستی گوید : توقف کن ؛ زیرا و تصمیم انجام کار بدی را گرفته است ، پس اگر آن گناه را انجام دهد ، زبانش قلم و آب دهانش مرکّب او گردد و آن گناه را بر او ثبت می کند . 10594/14) . و نیز با سند خود از زراره روایت کرده است ، که گفت : از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود : همانا اگر بنده ای مرتکب گناهی از صبح تا شب به او مهلت داده می شود ، پس اگر توبه کرد و در خواست آمرزش نمود ، آن گناه بر او نوشته نمی شود . 10595/15) . و نیز با سند خود از ابو بصیر روایت کرده است ، که گفت : امام صادق(ع) فرمود : کسی که مرتکب گناهی شود ، هفت ساعت از روز دربارهٔ آن گناه به او مهلت داده می شود ، پس اگر سه بار گفت : « أستغفر اللّه الذی لا إله إلّا هو الحی القیّوم » ،آن گناه بر او نوشته نخواهد شد . } ادامه دارد ... @soltannasir 🐕🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 169} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 47} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 43} ادامه ...👇 { «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» وقوع این آیه در سیاق آیات قیامت و قرائنی که پیرامون آن است، اقتضا دارد که این آیه نیز از خطابات روز قیامت و خطاب کننده در آن خدای سبحان، و مورد خطاب در آن همان انسانی باشد که در جملهٔ «وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ» سخن از او به میان آمده، و این معنا را دست می دهد که خطاب در آن خطابی است عمومی و متوجه به تمامی انسانها. الا اینکه توبیخ و عتابی که از آن استشمام می شود چه بسا اقتضا کند که بگوییم خطاب در آن تنها متوجه منکرین معاد باشد، علاوه بر این ، سیاق این آیات اصلاً سیاق رد منکرین معاد است که گفته بودند «أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ». و اشاره به کلمه «هذا» به آن حقایقی است که انسان در قیامت با چشم خود معاینه می کند و می بیند که تمامی اسباب از کار افتاده، و همه چیز ویران گشته، و به سوی خداوند واحد قهار برگشته است، و همه این حقایق در دنیا هم بود. اما انسان به خاطر رکون و اعتمادی که به اسباب ظاهری داشت از این حقایق غافل شده بود، (و خیال گی کرد سببیت آن اسباب از خود آنها است ، و نمی دانست که هر چه دارند از خداست و خدا روزی سببیت را از آنها خواهد گرفت)، تا آنکه در قیامت خدای تعالی این پرده غفلت را از جلو چشم او کنار زد، آن وقت حقیقت امر برایش روشن شده فهمیده، و به مشاهدهٔ عیان فهمید، نه به استدلال فکری . و به همین جهت این طور خطاب می شود : «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا» تو در دنیا از اینهایی که فعلاً مشاهده می کنی و به معاینه می بینی در غفلت بودی، هر چند که در دنیا هم جلو چشمت بود و هرگز از تو غایب نمی شد، لیکن تعلق و دل بستگی ات به اسباب، تو را از درک آنها غافل ساخت و پرده حائلی بین تو و این حقائق افکند، اینک ما آن پرده را از جلو درک و چشمت کنار زده ایم، «فَبَصَرُكَ» در نتیجه بصیرت و چشم دلت «الْيَوْمَ» امروز که روز قیامت است «حَدِيدٌ» تیز بین و نافذ شده ، می بینی آنچه را که در دنیا نمی دیدی. از این آیه دو نکته استفاده می شود : اول اینکه روز قیامت را به روزی معرفی می کند که در آن روز پرده غفلت از جلو چشم بصیرتش کنار می رود در نتیجه حقیقت امر را مشاهده می کند، و این نکته در آیاتی بسیار دیگر نیز آمده ، مانند آیه «وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ» ، و آیهٔ «لِمَنِ الْمُلْکُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» و آیاتی دیگر نظیر اینها. و دوم اینکه آنچه خدا برای فردای قیامت انسان تهیه دیده، از همان روزی تهیه دیده که انسان در دنیا بوده، چیزی که هست از چشم بصیرت او پنهان بوده است و مخصوصاً از همه بیشتر این حقیقت برای او پنهان بوده که روز روز کنار رفتن پرده ها، و مشاهده پشت پرده است. برای اینکه اولاً غفلت وقتی تصور دارد که در این میان چیزی باشد و ما از بودنش غافل باشیم. از سوی دیگر تعبیر به غطاء (پرده) کرده، و این تعبیر در جائی صحیح است که پشت پرده چیزی باشد و پرده آن را پوشانده و بین بیننده و آن حائل شده باشد. و از سوی سوم تعبیر به حدّت و تیز بینی در جایی صحیح است، و چشم تیز بینی در جایی به درد می خورد که بخواهد یک دیدنی بسیار دقیقی را ببیند و الا احتیاجی به چشم تیزبین پیدا نمی شود. و یکی از سخیف ترین و بی پایه ترین تفسیرها این است که گفته اند: خطاب خدای تعالی در این آیه ، به پیامبرش است ، و معنای آیه این است که : ای تو قبل از رسالتت از این حقایقی که امروز به تو وحی می شود در غفلت بودی ، و ما پرده ات را کنار زدیم، و حالا چشمت تیزبین شده، وحی را درک می کند و یا وحی را می بیند و وحی را از او می گیرد. سخافت و بی پایه بودن این تفسیر از این جهت است که با هیچ چیز آیه درست در نمی آید، نه با لفظ و نه با سیاقش. «وَ قالَ قَرينُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتيدٌ » سیاق آیه خالی از چنین ظهوری نیست که مُراد از این «قرین» همان ملک موکلی باشد که در دنیا با او بود، حال اگر هم همان باشد معنا چنین می شود: خدایا این است آن انسانی که همواره با من بود و اینک حاضر است. و اگر مراد از کلمه «قرین» می باشد که او نیز با آدمی است، معنا چنین می شود : این است _ در حالی که به نامهٔ اعمال آن انسان اشاره می کند ، اعمالی که در دنیا از او دیده_ آنچه من از اعمال او تهیه کرده ام . بعضی از مفسرین گفته اند : مراد از ، شیطانی است که یک عمر با او بوده و گمراهش می کرده. و معنای کلام خدای سبحان بنا بر این چنین می شود : این است آن انسانی که من متصدی گمراهی اش بودم، و زمام نفسش را به دست داشتم، اینک برای رفتن به دوزخ حاضر است. } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🐕
@soltannasir { پاسخ به سوالات 170} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 48} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 44} ادامه ...👇 اما در تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر آیات 19 الی 23 سوره قاف آمده است : 👇 { «وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ...«19» (ترجمه : به راستی که بیهوشی مرگ فرا می رسد ...(19). 10604/1).علی بن ابراهیم گفته است : این آیه چنین : «وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ» بیهوشی حق ، به وسیلهٔ مرگ فرا می رسد، نازل شده است. 10605/*). و ابوعلی طبرسی همانند آن را روایت کرده و گفته است اصحاب ما نیز از امامان هدایت گر (ع) روایت کرده اند. «...ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ ﴿۱۹﴾وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ﴿۲۰﴾وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ﴿۲۱﴾لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴿۲۲﴾وَقَالَ قَرِينُهُ هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ ﴿۲۳﴾» (ترجمه ..این همان چیزی است که از آن می گریختی(19) و در صور دمیده می شود ، این همان روزی است که وعده های عذاب داده شده (20) و هر کسی می آید ، با او کسی است که او را می راند و برایش شهادت می دهد(21) هر آینه تو از این غافل بودی ، ما پرده از برابرت برداشتیم و امروز چشمانت تیزبین شده است(22) همنشین او گوید : این است آن چه من آماده کرده ام. (23) 10606/1). علی بن ابراهیم گفته است : فرمایش خداوند متعال : «ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ»، در مورد اولی نازل شده است. و فرمایش (دیگر) خداوند متعال : «وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ»، یعنی علیه او شهادت می دهد و «سائق»، (👈چوپان، راننده ، حرکت دهنده) او را می راند و حرکت می دهد. فرمایش خداوند متعال : «وَقَالَ قَرِينُهُ» منظور شیطان او است که همان دومی باشد، « هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ » به رفیق خود گوید : این (نتیجه های) آن چه است که من آماده کرده ام. مؤلف گوید : و روایتی در همین رابطه در آیات قبلی همین سوره گذشته است. 10608/3). شرف الدین نجفی، به نقل از حسن بن ابی الحسن دیلمی و باسند او از جابر بن یزید روایت کرده است، که گفت : امام صادق(ع) دربارهٔ فرمایش خداوند متعال: «وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ»، فرمود : «سائق» ، امیرالمؤمنین (ع) است و «شهید» ، رسول خدا (ص) می باشد. } در نیز در باب تفسیر آیهٔ 21 سوره قاف « وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ» اینگونه آمده : 👇 { «در آن روز هر انسانی (اعم از نیکوکار و بدکار) وارد عرصه محشر می شود، در حالی که همراه او دهنده و گواهی است» (و جائت کل نفس معها سائق و شهید). «» او را به سوی دادگاه عدل الهی می راند، و «» بر اعمال او گواهی می دهد. درست همچون دادگاههای این جهان که ماموری همراه شخص متهم است و شاهدی بر اعمال او، شهادت می دهد. بعضی احتمال داده اند که «سائق»، آن کسی است که نیکوکاران را به سوی بهشت «سوق» می دهد و بدکاران را به سوی دوزخ، ولی با توجه به کلمه «شهید » (شاهد و گواه) معنی اول یعنی سوق به عدل الهی مناسبتر است. در اینکه این سوق دهنده و شاهد از است یا غیر آنها؟ تفسیرهای گوناگونی کرده اند. بعضی گفته اند «سائق» نویسنده حسنات است، و شهید فرشته نویسنده سیئات، و به این ترتیب آنها فرشتگانی هستند که در آیات گذشته اشاره شده. از روایتی چنین استفاده می شود که سائق ، فرشته ، مرگ است و شهید پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله) اما این روایت با توجه به لحن آیات، ضعیف به نظر می رسد. بعضی نیز گفته اند: «سائق» فرشته ای است که هر انسانی را سوق می دهد، و شهید عمل انسان است. و نیز گفته شده «سائق» فرشته است، و «شهید» اعضای تن انسان، و یا نامه اعمال او که به گردنش آویخته می شود. این احتمال نیز داده شده که «سائق» و «شهید» یک فرشته بیش نیست، و عطف این دو بر یکدیگر به خاطر مغایرت این دو وصف است، یعنی فرشته ای همراه او است که هم او را به دادگاه الهی سوق می دهد، و هم گواه بر اعمال او است. ولی غالب این تفسیرها خلاف ظاهر آیه است و ظاهر آیه چنانکه غالب مفسران نیز فهمیده اند این است که دو فرشته با هر انسانی می آید یکی او را سوق میدهد و دیگری گواه اعمال او است. ناگفته پیداست که گواهی بعضی از فرشتگان منافاتی با وجود گواهان دیگر در صحنه قیامت ندارد، گواهانی همچون انبیاء، اعضای بدن، نامه اعمال و زمان و مکانی که گناه در آنجا انجام گرفته است. به هر حال، فرشته اول در حقیقت مانع از فرار است، و فرشته دوم مانع از انکار و به این ترتیب هر انسانی در آن روز گرفتار اعمال خویش است و راه گریزی از جزاء و کیفر آنها وجود ندارد. } ادامه دارد... @soltannasir 🌞🐕
@soltannasir { پاسخ به سوالات 171} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 49} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 45} ادامه...👇 عزیزان نظرات مفسرین را در بارهٔ «سائق» و «شهید» مشاهده نمودید. اکثر مفسرین با توجه به سیاق آیه، نظر بر این دارند که سائق و شهید دو فرشته می باشند. که یکی آدمی را به سوی دادگاه عدل الهی می راند و دیگری گواه بر اعمال وی است . همچنین ملاحظه نمودید که بر خلاف دو فرشته رقیب و عتید که در کتب روایی شیعه احادیث متعددی در باره شان وجود دارد ؛ در باره سائق و شهید در کتب روایی شیعه، حدیث خاصی به آن شکل موجود نیست. حدیثی که سائق را (ع) می داند و شهید را (ص) نیز بیشتر آیه است تا مصداق عینی سائق و شهید! چنانچه آیت الله العظمی نیز در بدان اشاره نمودند. اما طبق نظر اساتید فقیر و ظن خود فقیر ، «» و «» دو فرشته می باشند. آنچه در نظر اول در بارهٔ این دو می توان درک نمود این است که این دو فرشته با یکدیگر همکارند، و به این دلیل نام آنها در کنار یکدیگر ذکر شده است . بیشتر مفسرین را نظر بر این است که سائق فرشته ای است که شخص را به سوی دادگاه می راند و شهید فرشته ای است که بر علیه وی گواهی می دهد. اما نظر فقیر چیز دیگریست ! ابتدا به یاد بیاوریم که عمل قضاوت با برج میزان که به مثابه ترازو است. ارتباط معنا دار دارد . حال سائق در لغت به چه معناست ? کلمه «سائق» در ادبیات عرب همانگونه که علامه طباطبایی در المیزان فرمودند به معنای وادار کردن حیوان به حرکت است، به طوری که سائق در عقب حیوان قرار گرفته باشد ؛ و بر عکس آن کلمه قائد است که به معنای کشیدن حیوان از جلو می باشد، بنابراین در ادبیات عرب به راننده و 👈چوپان سائق می گویند. و این معنی برای کلمه «سائق» همان نکته است که ما با آن کار داریم ! همانگونه که چوپان، را از عقب به سوی مسیر مشخص می راند و هدایت می کند. سائق نیز اینچنین است و آدمیان را به سوی جایگاه میزان(ترازو) می راند. اما اگر سائق چنین نقشی دارد. چیست ? «شهید» در ادبیات عرب صیغه مبالغه است از ریشه «شهد» به معنای شاهد و حاضر بودن و 👈شهادت دادن بر آنچه که وی 👈شاهد آن بوده است. و صیغه مبالغه بودن این کلمه، دلالت بر کثرت شهادت بر آنچه است که وی شاهد آن بوده است. حال به ماجرای چوپان برگردیم. هنگامی که چوپان در عقب گله گوسفندان قرار می گیرد و آنها را به سوی مسیر مشخص سوق می دهد و می راند. معمولاً 👈سگی نیز در گله وجود دارد که در کنار است و گله را تحت نظر دارد (شهود می نماید). و اگر گوسفندی از مسیر مشخص خارج شود ؛ به صدا در می آید (شهادت می دهد به آنچه که شهود نموده) و با صدای خویش هم چوپان (سائق) را از این مسئله آگاه می نماید و هم گوسفند مربوطه به مسیر خویش باز می گردد. در واقع می توان اینگونه گفت که آدمیان در مسیر رسیدن به دادگاه الهی به مثابه گله گوسفندانی هستند. که سائقی آنان را از عقب به سوی این دادگاه می راند. و شهیدی به مانند سگ گله آنان را تحت نظر دارد تا از مسیر مشخص خارج نشوند. شاید در نظر اول این وجه تفسیر به نظر بعید جلوه نماید ! اما نکته ای وجود دارد. و آن این است که نام سائق و شهید در کنار یکدیگر آمده است. و این دو فرشته نیز علی القاعده به مانند فرشتگان رقیب و عتید با یکدیگر مرتبطند. اینکه ما در نظر داشته باشیم که سائق فرشتهٔ راننده به سوی دادگاه الهی است. و شهید فرشته ای است که در آن دادگاه بر علیه وی شهادت می دهد؛ بیشتر نا همگون است . زیرا بین راندن به سوی دادگاه و عمل شهادت در دادگاه تفاوت و جود دارد. در حالی که در آیه صراحتاً صحبت از آمدن سائق و شهید به همراه هر نفسی شده است. بنابراین باید بین عمل سوق دادن سائق و عمل شهادت شهید ارتباط وجود داشته باشد. و اگر سائق وی را سوق می دهد. شهید هم شاهد است که وی از مسیر منحرف نشود. اگر غیر این بود لزومی به همراهی فرشته شهید در هنگام سوق دادن به دادگاه نبود. بلکه فرشتهٔ مورد نظر می توانست در دادگاه به عنوان شهید و گواه حضور پیدا می نمود. و اگر شخصی بگوید که وی (فرشته شهید) چون با انسان در دنیا حاضر بوده ، و شاهد اعمال انسان بوده ، به همراه وی در مسیر حضور در دادگاه الهی حرکت می نماید ! باید پرسید وی کیست که شاهد اعمال انسان بوده است ? در آیات پیشین سخن از رقیب و عتید شده است . که شاهد اعمال انسان هستند و آنان دو فرشته هستند ! نه یک فرشته! بنابراین با تفسیر مورد نظر برای شهید همخوانی ندارد. اگر بگوییم که سائق همان رقیب است و شهید همان عتید است. این نیز با سیاق آیات همخوانی ندارد. زیرا از سیاق آیات قرآن مجید و عزیز اینگونه مشخص می شود که فرشته رقیب و عتید با سائق و شهید متفاوت است . ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🐕