eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir {درد و دل 68} {در تفاوت عارف عالم و عارف غیر عالم } ادامه 👇👇👇 {يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ( ۱۱ مجادله )} « خداوند آنان را از شما که ایمان آورند بالا می برد ، و آنان را که به ایشان علم داده شده چندین درجه بالا برده و رفعت می بخشد » مفسر عظیم الشأن حضرت علامه طباطبائی قدس الله سره الشریف در تفسیر این آیه کریمه می فرمایند : «شکی نیست که لازمه اینکه خداوند درجه بنده ای از بندگانش را بالا ببرد اینستکه او به خداوند متعال نزدیکتر شود ، و این نزدیکی و ازدیاد قرب که لازمه رفع درجه می باشد خود قرینه ای است عقلی بر اینکه مراد از آن کسانی که به آنها علم داده شده، علماء از مومنین می باشد ، زیرا ملاک تقرب به خداوند ایمان به اوست . بنابراین آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه مومنین به دو دسته و دو طائفه تقسیم می شوند : «مومن» و «مومن عالم » و مومن عالم افضل و برتر است چرا که خداوند فرموده است : { هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ } « آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند مساوی می باشند ?» و از آنجا که مومنان به دو طائفه عالم و غیر عالم منقسم شده و عالم و غیر عالم در یک رتبه نیستند ، روشن می شود که رفع و بالا بردن به چندین درجه در این آیه کریمه شریفه اختصاص به علما از مومنین داشته وحظ و بهره مومن غیر عالم از رفع تنها یک درجه می باشد ، و تقدیر کلام چنین است : «یرفع الله الذین امنوا منکم درجة و یرفع الذین اوتوا العلم منکم درجات .» و در این آیه کریمه از آنجا که ملاک انقسام مومنین به دوطائفه عالم و غیر عالم ،علم قرار داده شده و علماء از مومنین اختصاص به رفع چندین درجه یافته اند ، امر علماء و قدر و منزلت ایشان تعظیم و ترفیع شده است ، چنانکه مخفی نیست » (المیزان جلد 19 صفحه 188) باری اگر چه ملاک اصلی تقرب الی الله و ترفیع درجه ، ایمان به خدا وتقوای الهی است ، ولی از این آیه شریفه بدست می آید که علم نیز در این جهت تاثیر بسیاری دارد و مومن متقی عالم از مومن متقی غیر عالم به خداوند عزوجل نزدیک تر است . حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله و سلامه علیه در یکی از کلمات حکمت خود می فرمایند : {إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ، فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا } « همانا این دلها ظرف هایی هستند ، پس برگزیده آنها قلبی است که ظرفیت و گنجایش بیشتری داشته باشد . » (نهج البلاغه حکمت 147) و در حکمت دیگری می فرمایند : {  كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ . } « هر ظرفی بواسطه آنچه در آن قرار گیرد ، تنگ شده و از گنجایش آن کاسته می شود مگر ظرف علم که با علم وسعت یافته و ظرفیت آن افزون می گردد .» از این حدیث شریف استفاده می شود که سعه و گنجایش نفسی که از آبشخوار علوم الهی اشراب می شود از نفوس دیگر بیشتر است و از آنجا که فرمود : فخیر اوعاها پس این نفس از سائر نفوس نیز برتر بوده و برگزیده آنان می باشد . نفوس مردان خدا و اولیاء الهی همگی ظروف علوم ملکوتی و کلی الهی است ، آنان دریای علوم و معارف حقه هستند که جان خود را به علم ازلی و ابدی خداوند عزوجل پیوند زده اند و این امواج خروشان اقیانوس بی کران علم خداوند ست که در وجود آنان به تلاطم و تموج آمده است . اولیاء خدا در اثر حسن متابعت به حکم آیه : { قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (آیه 31 سوره مبارکه آل عمران ) بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است (۳۱)} به مقام محبت که سرمنشأ کشف و شهود حقیقی است دست یافته اند و در این حال ترجمان مقام احدیت جمع محمدی می باشند . «فمنبع صدا من شراب نقیعه لدی فدعنی من سراب بقیعة » (آب زلال و خوشگوار مشرب صداء که سالکان و پویندگان راه خدا از آن حیات و جان تازه می گیرند ، از شرابی که سرچشمه زاینده آن در نزد من است ، پس مرا از سراب علوم اهل حجاب که در هامون حیرت و سرگردانی است ، واگذار و رها کن .) سعه وجودی مردان خدا قابل قیاس و مقایسه با دیگران نمی باشد ، اگر چه خود ایشان نیز از جهت گستردگی و سعه نفس مختلف و متفاوتند . بین آن ولی خدایی که عالم بالله و بامر الله و جامع علوم ظاهری و باطنی است و در مرز مشترک بین عالم معقولات و محسوسات کرسی زده و جلوس نموده است ، و آن ولی خدائی که معرفت الهی بر قلب او استیلاء یافته و مستغرق در مشاهده انوار جلال و کبریائی حضرت حق گشته و .... ادامه 👇👇👇 @soltannasir 📕📕📕📕📕📕📕📕📕?
@soltannasir { مسبحات و چاکراها 99 } { تعلیقات 9 } { تحقیق جایگاه شجره طوبی و سدرة المنتهی و تطابق آن 2 } ادامه ...👇 { ... 7) محمـدبن یعقوب از برخی ازشـیعیان ، از احمـد بن محمـد بن خالـد ، از پـدرش ، از عبـدالله ابن قـاسم ، از ابو بصـیر ، از امام صـادق علیه السـلام نقـل کرده است که امیر مؤمنـان علیه السـلام فرمود : مردم دیندار نشانه هایی دارنـد که با آنها شـناخته می شوند که عبارتند از : راست گویی ، امانتداري ، وفاي به عهد ، پیوند با خویشاوندان ، مهربـانی درحق بینوایـان ، کمتر زنان را مراقب بودن و زیر نظر داشتن _ و یا فرمود : بـا زنـان کم آمیختن – ، نیکی کردن ، خوش اخلاقی، بردباري و فراخی خلق ، جست وجوي علم و هر آنچه که موجب نزدیکتر شـدن به خداونـد متعال شود: « طوبی لهم و حسن مآب » و طوبی درختی است که اصل آن درخانه پیامبر اکرم حضرت محمدصلی الله علیه و آله است و درخانه هر مؤمنی در بهشـت شـاخه اي از ایـن درخـت وجـود دارد و 👈 در دل مـؤمن، هیـچ خواهشـی پدیـد نمی آیـد ، مگر 👈 آنکـه این درخت ، آن خواهش او را فراهم میکنـد . اگرسوار چـابکی درسـایه این درخت ، صـدسـال حرکت کنـد ، ازسایه آن درخت بیرون نمی رود . اگر از پایین این درخت ، کلاغی پرواز کنـد ، نمی توانـد به بالا يا پایین درخت برسـد ، مگر آنکه پیر شـده وسـقوط کند . پس بیاییـد و براي رسـیدن به چنین نعمتی رغبت کنیـد . مؤمن ، همواره به خویشـتن می پردازد و مردم از او در آسایشـند . چون شب بر اوسایه افکند ، چهره برخاك می نهد و با برترین اعضاي بدنش (پیشانی) به درگاه خدا سجده می آورد و باخداوندي که او را آفریده ، راز و نیاز میکند تا او را از اسارت برهاند . هان! بیایید و اینچنین باشید . این حـدیث را ابن بابویه در امالی چنین نقل کرده است : حسـین بن احمد بن ادریس ، از پدرش ، از احمدبن محمدبن عیسـی، از پدرش، از عبداالله بن قاسم ، از پدرش، از ابو بصیر، از امام صادق علیه السلام از پدران گرامی اش علیهمالسلام روایت کرد و فرمود : امیر مؤمنان علیه السـلام فرمود... و بقیه حـدیث را ذکرکرد ، جز جمله 👈 «معاشـرت انـدك با زنان» و همین حدیث را با تغییر اندکی درسـیاق حدیث ذکرکرده است . این مطالب ، همه آن چیزي بود که از نسـخه آن کتاب در اختیار من است و در مجلس سی و نهم قرار دارد . 8) عیاشی از عمر و بن شمر ، ازجابر ، از امام باقر علیه السلام ، از پدرش ، از پدرانش علیهم السلام نقل میکند که فرمود : روزي رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بود . اُم َایمن نزد ایشان آمد و در لباس زبرین او چیزي بود . رسول خداصلی االله علیه از او پرسـید : اي ام ایمن! در بالا پوشت چه داري؟ عرض کرد : اي رسول خـدا ! فلانی، دختر فلان خان مرا به عقـدکسـی درآوردند و برسرش چیزي نثارکردنـد و من از آن مقـداري برداشـتم . ام ایمن گریه کرد و رسول خداصـلی الله علیه و آله به او فرمود : چرا گریه می کنی ?عرض کرد: فاطمه سلام االله علیها را به خانه بخت فرستادي و برسر او چیزي نثار نکردي! رسـول خـداصـلی االله علیه و آله به او فرمود :گریه مکن ، به آن خداونـدي که مرا به حق ، بشـارت دهنـده و بیم دهنـده مبعوث گردانیـده است ، در عقـد فاطمه سـلام االله علیها جبرئیل و میکائیل و اسـرافیل همراه با هزاران فرشـته حضور یافتنـد وخداوند به درخت طوبی فرمـان داد تـا برسـر آنان از زیورآلات بهشت، ابریشم وسـندس و اسـتبرق و مرواریـد و زمرد و یاقوت و عطر بهشتی نثارکردنـد وخداوند درخت طوبی را کابین و مهریه فاطمه سـلام االله علیها قرار داد و این درخت- در بهشت- درخانه علی بن ابی طالب علیه السلام قرار دارد . 9) ابان بن َتغلب گفته است : پیامبر صـلی الله علیه و آله ، فاطمه سـلام الله علیها را بسـیار میبوسید. عایشه ایشان را به این خاطر سرزنش کرد و عرض کرد : اي رسول خـدا ! توفاطمه را زیاد میبوسـی؟ پیامبرصـلی الله علیه و آله به او فرمود : واي بر تو باد ! زمانی که من به معراج رفتم ، جبرئیل مرا به کنار درخت طوبی برد و به من از میوه آن درخت داد و من از آن خوردم . آن میوه در پشت من به آب تبـدیل شـد و هنگامی که به زمین بازگشـتم ، باخدیجه همبسترشدم و او فاطمه را باردارشد . من هر وقت فاطمه را میبوسم ، رایحه درخت طوبی از او به مشامم میرسد . } ادامه دارد ... (س) (ع) @soltannasir 🌲🌳🌵🌱☘🌴🌿🎄
@soltannasir { پاسخ به سوالات 144} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 22} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 18} ادامه ...👇 در باب های حضرت امیرالمومنین (ع) آیت الله شوشتری کتابی تحت نام قضاوت های شگفت انگیز حضرت علی (ع) جمع نموده اند . که هر کسی که بخواهد قضاوت های حضرتش را بخواند به آن کتاب رجوع نماید . در باب حضرت امیرالمومنین (ع) علاوه بر صفات کوکب زحل و ، صفات کوکب عطارد را نیز به تمامی در وجود حضرتش متجلی است . حضرتش یدالله است . و دستان با برج جوزا و کوکب مرتبط است . حضرتش کاتب وحی الهی بودند و کاتب کتاب جفر نیز بودند . و کاتب مصحف نیز بودند . همچنین حضرتش در سخنوری بسیار فصیح و بلیغ بودند . به طوری که اکثر دانشمندان ادبیات عرب حضرتش را افصح فصحای عرب می دانند . همچنین روزگاری حضرتش به داد و ستد نیز مشغول بودند که صفت است . و از سویی حضرتش بزرگی است و شجاع ترین فرد عرب در جنگ بود . بنابراین صفت نیز دارند . از سویی دیگر حضرتش در احادیث با کوکب نیز مرتبط دانسته شده است . چنانچه در احادیث آمده : 👇 { سلمان چنین روایت می‌کند: پیامبر خدا برای ما خطبه خواند و فرمود: «ای مردم، من به زودی از میان شما خواهم رفت و به عالم غیب سفر خواهم کرد. سفارش عترتم را به شما می‌کنم و شما را از بدعت بر حذر می دارم ، چرا که هر بدعتی گمراهی است و بدعت‌گذار در آتش است. ای مردم، هرکس خورشید را از دست داد، باید تمسک به👈 ماه کند؛ کسی که ماه را از دست داد، باید به فرقدان تمسک جوید، و کسی که فرقدان را از دست داد، باید به ستاره های روشن تمسک جوید. سخنم را گفتم و برای خود و شما طلب مغفرت می کنم.»  وقتی پیامبر از منبر پایین آمد، از او معنای شمس و قمر و فرقدان و ستاره های روشن را در سخنانش سؤال کردم.  فرمود:«👈شمس منم و 👈علی قمر است. هرگاه مرا از دست دادید، به او تمسک جویید. فرقدان نیز حسن و حسین هستند که هرگاه علی را از دست دادید باید به این دو تمسک جویید. ستاره های درخشان بعد از آنان نیز امامان نه‌گانه از نسل حسین علیه السلام هستند که نهمین آنها مهدی است.» } (بحار الانوار، ج 36، ص 289، حدیث 111) همچنین در کتاب تفسیر روایی البرهان به نقل از تفسیر روایی قمی در ذیل تفسیر سوره مبارکه شمس آمده : 👇 { 12250/2)علی بن ابراهیم با سند خود از سلیمان دیلمی ، به نقل از ابوبصیر ، روایت کرده است ، که گفت : از امام صادق (ع) در رابطه با فرمایش خدای عزّ و جلّ : « وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا» ، سوال کردم ? فرمود : مقصود از «الشَّمْسِ »👈 رسول خدا -ص) است که خدای عزّو جلّ به وسیلهٔ او دین را برای مردم واضح و روشن نمود . عرض کردم : تفسیر : « وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا » ، چیست ? فرمود منظور 👈امیرالمومنین (ع) است . عرض کردم : مقصود از : « وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا » چیست ? فرمود : امامان ستم پیشه هستند که در برابر آل رسول (ع) صف آرائی کردند و در جایی نشستند که آل رسول (ع) از آن ها شایسته تر هستند و دین خدا را با جور و ستم پوشاندند ، و این همان فرمایش خداوند است که فرموده : « وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا » ، تاریکی ظلم و ستم آن ها روشنایی روز را پوشانده است . عرض کردم : مقصود از « وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا » ، چیست ? فرمود : مقصود از آن امام و پیشوایی است که از ذریهّ فاطمه(ع) می باشد ، که از دین و آئین رسول خدا (ص) سؤال می شود و او هم آن را برای کسی که سؤال کرده است ، روشن و واضح می گرداند و خدای عزّ و جلّ از قول او حکایت می نماید و می فرماید : « وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا » ، زمانی که روز آن را آشکار و روشن گرداند . } همانگونه که ملاحظه نمودید کوکب قمر نیز با حضرت امیرالمومنین(ع) در ارتباط است . ان شاالله بدان در ادامه خواهیم پرداخت . نکته مهم : باید توجه داشت که حضرت امام علی بن ابی طالب(ع) انسان کامل هستند و مقام انسان کامل قرب قاب قوسین اوادنی است . بنابراین جایگاه انسان کامل فوق افلاک است . و اساساً افلاک و کواکب به برکت وجود انسان کامل خلق شده است . اما این بدان معنا نیست که که جایگاه وی فوق افلاک است و علت خلقت آن است . جسم و روح وی از افلاک و کواکب هیچ تأثیری نمی پذیرد . و یا و زایچه تولد وی در شخصیت وی موثر نیست . اگر غیر این بود کوکب در حدیث به حضرت امیر(ع) منسوب نمی شد . این انتساب از باب تمثیل نبود بلکه در حدیث آمده است که کوکب اوصیا می باشد. ضمن اینکه ما ارتباط معنا دار کواکب زحل را با زندگانی حضرت (ع) مشاهده می نماییم . و ان شاءالله در مورد سایر انبیا الهی نیز در ادامه در این مجموعه دروس نقش پر رنگ بعضی کواکب را نسبت به کواکب دیگر در زندگی این بزرگواران نشان خواهیم داد . ادامه دارد ... @soltannasir 🌝🌞⭐️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 158 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 36} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 32} ادامه ...👇 نکته 1: ملاحظه نمودید که مسکن همانگونه که گفته شد بر بالای کوه است . یعنی جایی که در عالم صغیر ما آن را با عنوان چاکرای خورشیدی می شناسیم . اکنون احادیث را از کتاب تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر آیه 1 سوره مبارکهٔ قاف 👈«ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ ﴿۱﴾ قاف سوگند به قرآن باشكوه» می آوریم : 👇 { 10561/1) شیخ صدوق با سند خود از سفیان بن سعید ثوری روایت کرده است ، که گفت : از امام صادق(ع) دربارهٔ معنای «قٓ» ، سؤال کردند ? فرمود : و اما «قٓ» ، کوهی است که بر زمین احاطه دارد و سبزه بودن آسمان ، از آن بر گرفته شده می باشد و خداوند زمین را به وسیلهٔ آن کوه نگاه می دارد تا اهل خود را فرو نبرد .(به نقل از کتاب معانی الاخبار) 2/10562) . علی بن ابراهیم با سند خود از یحیی بن میسره خثعمی روایت کرده است ، که گفت : از امام باقر (ع) شنیدم که می فرمود : «قٓ» ، کوهی است که بر دنیا احاطه دارد و همانند زُمرّد می باشد و سبز رنگ بودن آسمان ، از آن خواهد بود . ( تفسیر قمی ) 10563/3) سعد بن عبدالله (قمی) با سند خود از یقطین جوالیقی به نقل از فُلفُله ، روایت کرده است ، که گفت : امام باقر (ع) فرمود : به درستی که خداوند متعال دارای کوهی است که بر دنیا احاطه دارد و همانند سبز رنگ می باشد و سبزه بودن آسمان ، از آن کوه خواهد بود و خداوند پشت آن کوه خلقی را آفریده و احکامی را که بر این خلق _ از نماز ، زکات و غیره _ واجب نموده ، بر آن ها 👈واجب ننموده است و آن ها دو نفر مرد از این امت را لعن و نفرین می کنند . (مختصر بصائر الدرجات) 10564/4) همچنین با سند خود از عُبیداللّه بن عبداللّه دهقان روایت کرده است ، که گفت : از امام رضا (ع) شنیدم که می فرمود : به درستی که خداوند را پشت این نُطاق آسمانی یک زبرجد سبز رنگی وجود دارد که آسمان رنگ خود را از آن بر گرفته است . عرضه داشت : چیست ? فرمود : حجاب و پرده است ، که خداوند عزیز و جلیل پشت آن 👈هفتاد هزار جهان دارد ، که ( مخلوق آن جا ) بیش از آدمیان و جنیان می باشند و همهٔ آن ها فلان و فلان را لعنت می کنند . (مختصر بصائر الدرجات و بحارالانوار جلد 57 صفحه 330) پانویس : 👈 «مرحوم مجلسی بعد از نقل حدیث ، گفته است : شاید مقصود از نُطاق کوه هایی باشند که در دید ما هستند و مقصود از زبرجد ، کوه قاف باشد و یا مقصود از نُطاق همان کوه است و مقصود از زبرجد پشت آن کوه خواهد بود ، در نهایه گفته است : نطق جمع نطاق می باشد و نطاق دورنمای یک رشته کوه های بلند و کوتاهی است که تشبیه شده به 👈 که در وسط می بندند . » 10565/5) و در کتاب منهج التحقیق إلی سواء الطریق ، تألیف بعضی از علمای امامیه _ در حدیثی بسیار طولانی _ در رابطه با سؤال امام حسن (مجتبی) از پدر بزرگوارش (ع) ، تا فضائل و کراماتی را که خداوند متعال عطایش نموده ، ارائه دهد . و حدیث ادامه دارد تا جایی که گفته است : سپس (ع) به فرمان داد و حرکت کرد تا به کوه رسید و چون نزدیک آن رسیدیم ، متوجه شدیم که از زمرّد سبز رنگ می باشد و بر روی آن فرشته ای همانند 👈 ( )👉 قرار دارد ، هنگامی که چشم آن فرشته به امیرالمومنین (ع) افتاد ، گفت : سلام بر تو باد ای وصیّ رسول پروردگار جهانیان و خلیفه اش ! آیا به من اجازه می دهی که سخن بگویم ? حضرت جواب سلام او را داد و فرمود : اگر مایل هستی خودت سخن بگو و گرنه من از آن چه می خواهی سؤال کنی ، سخن بگویم ، فرشته گفت : ای امیرالمومنین ! شما خود مطرح نما، حضرت فرمود : اجازه می خواهی تا خضر را زیارت کنی ? فرشته اظهار داشت : بلی ، حضرت فرمود : به تو اجازه دادم ، پس آن فرشته بعد از آن که گفت : « بسم اللّه الرّحمن الرّحیم » ، با سرعت حرکت کرد و ما هم مقدار مختصری بر آن کوه قدم زدیم تا آن فرشته از زیارت (ع) به جایگاه خود بازگشت ، گفت : ای امیرالمؤمنین ! این فرشته به زیارت خضر(ع) نرفت مگر با اجازهٔ شما ?! فرمود سوگند به کسی که آسمان را بدون ستون بالا قرار داده ! اگر هر کدام به خواهند به اندازهٔ یک نفس کشیدن از جای خود حرکت کنند تا من اجازه ندهم ، حرکت نخواهند کرد و موقعیت فرزندم چنین خواهد بود و همچنین بعد از او ،حسین و نُه تن دیگر از فرزندان او ( یکی بعد از دیگری چنین موقعیتی را دارا خواهند بود ) ، که نهمین ایشان (حضرت ) قائم (ع) می باشد . از حضرت سؤال کردیم : اسم فرشته ای که مأمور بر کوه قاف می باشد ، چیست ? فرمود : است ، سپس عرضه داشتیم : ای امیرالمؤمنین ! چگونه هر شب به این مکان می آیی و چگونه باز می گردی ? } ادامه دارد... @soltannasir 🗻🏔⛰🌋
@soltannasir { پاسخ به سوالات 171} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 49} {عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 45} ادامه...👇 عزیزان نظرات مفسرین را در بارهٔ «سائق» و «شهید» مشاهده نمودید. اکثر مفسرین با توجه به سیاق آیه، نظر بر این دارند که سائق و شهید دو فرشته می باشند. که یکی آدمی را به سوی دادگاه عدل الهی می راند و دیگری گواه بر اعمال وی است . همچنین ملاحظه نمودید که بر خلاف دو فرشته رقیب و عتید که در کتب روایی شیعه احادیث متعددی در باره شان وجود دارد ؛ در باره سائق و شهید در کتب روایی شیعه، حدیث خاصی به آن شکل موجود نیست. حدیثی که سائق را (ع) می داند و شهید را (ص) نیز بیشتر آیه است تا مصداق عینی سائق و شهید! چنانچه آیت الله العظمی نیز در بدان اشاره نمودند. اما طبق نظر اساتید فقیر و ظن خود فقیر ، «» و «» دو فرشته می باشند. آنچه در نظر اول در بارهٔ این دو می توان درک نمود این است که این دو فرشته با یکدیگر همکارند، و به این دلیل نام آنها در کنار یکدیگر ذکر شده است . بیشتر مفسرین را نظر بر این است که سائق فرشته ای است که شخص را به سوی دادگاه می راند و شهید فرشته ای است که بر علیه وی گواهی می دهد. اما نظر فقیر چیز دیگریست ! ابتدا به یاد بیاوریم که عمل قضاوت با برج میزان که به مثابه ترازو است. ارتباط معنا دار دارد . حال سائق در لغت به چه معناست ? کلمه «سائق» در ادبیات عرب همانگونه که علامه طباطبایی در المیزان فرمودند به معنای وادار کردن حیوان به حرکت است، به طوری که سائق در عقب حیوان قرار گرفته باشد ؛ و بر عکس آن کلمه قائد است که به معنای کشیدن حیوان از جلو می باشد، بنابراین در ادبیات عرب به راننده و 👈چوپان سائق می گویند. و این معنی برای کلمه «سائق» همان نکته است که ما با آن کار داریم ! همانگونه که چوپان، را از عقب به سوی مسیر مشخص می راند و هدایت می کند. سائق نیز اینچنین است و آدمیان را به سوی جایگاه میزان(ترازو) می راند. اما اگر سائق چنین نقشی دارد. چیست ? «شهید» در ادبیات عرب صیغه مبالغه است از ریشه «شهد» به معنای شاهد و حاضر بودن و 👈شهادت دادن بر آنچه که وی 👈شاهد آن بوده است. و صیغه مبالغه بودن این کلمه، دلالت بر کثرت شهادت بر آنچه است که وی شاهد آن بوده است. حال به ماجرای چوپان برگردیم. هنگامی که چوپان در عقب گله گوسفندان قرار می گیرد و آنها را به سوی مسیر مشخص سوق می دهد و می راند. معمولاً 👈سگی نیز در گله وجود دارد که در کنار است و گله را تحت نظر دارد (شهود می نماید). و اگر گوسفندی از مسیر مشخص خارج شود ؛ به صدا در می آید (شهادت می دهد به آنچه که شهود نموده) و با صدای خویش هم چوپان (سائق) را از این مسئله آگاه می نماید و هم گوسفند مربوطه به مسیر خویش باز می گردد. در واقع می توان اینگونه گفت که آدمیان در مسیر رسیدن به دادگاه الهی به مثابه گله گوسفندانی هستند. که سائقی آنان را از عقب به سوی این دادگاه می راند. و شهیدی به مانند سگ گله آنان را تحت نظر دارد تا از مسیر مشخص خارج نشوند. شاید در نظر اول این وجه تفسیر به نظر بعید جلوه نماید ! اما نکته ای وجود دارد. و آن این است که نام سائق و شهید در کنار یکدیگر آمده است. و این دو فرشته نیز علی القاعده به مانند فرشتگان رقیب و عتید با یکدیگر مرتبطند. اینکه ما در نظر داشته باشیم که سائق فرشتهٔ راننده به سوی دادگاه الهی است. و شهید فرشته ای است که در آن دادگاه بر علیه وی شهادت می دهد؛ بیشتر نا همگون است . زیرا بین راندن به سوی دادگاه و عمل شهادت در دادگاه تفاوت و جود دارد. در حالی که در آیه صراحتاً صحبت از آمدن سائق و شهید به همراه هر نفسی شده است. بنابراین باید بین عمل سوق دادن سائق و عمل شهادت شهید ارتباط وجود داشته باشد. و اگر سائق وی را سوق می دهد. شهید هم شاهد است که وی از مسیر منحرف نشود. اگر غیر این بود لزومی به همراهی فرشته شهید در هنگام سوق دادن به دادگاه نبود. بلکه فرشتهٔ مورد نظر می توانست در دادگاه به عنوان شهید و گواه حضور پیدا می نمود. و اگر شخصی بگوید که وی (فرشته شهید) چون با انسان در دنیا حاضر بوده ، و شاهد اعمال انسان بوده ، به همراه وی در مسیر حضور در دادگاه الهی حرکت می نماید ! باید پرسید وی کیست که شاهد اعمال انسان بوده است ? در آیات پیشین سخن از رقیب و عتید شده است . که شاهد اعمال انسان هستند و آنان دو فرشته هستند ! نه یک فرشته! بنابراین با تفسیر مورد نظر برای شهید همخوانی ندارد. اگر بگوییم که سائق همان رقیب است و شهید همان عتید است. این نیز با سیاق آیات همخوانی ندارد. زیرا از سیاق آیات قرآن مجید و عزیز اینگونه مشخص می شود که فرشته رقیب و عتید با سائق و شهید متفاوت است . ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🐕